تحقیق مقاله رابطه دین و اخلاق

تعداد صفحات: 6 فرمت فایل: word کد فایل: 14133
سال: مشخص نشده مقطع: مشخص نشده دسته بندی: فلسفه و اخلاق
قیمت قدیم:۷,۰۰۰ تومان
قیمت: ۵,۰۰۰ تومان
دانلود مقاله
  • خلاصه
  • فهرست و منابع
  • خلاصه تحقیق مقاله رابطه دین و اخلاق

    بحث و بررسى، رابطه دین و اخلاق‏ به‏صورت مستقل در جامعه ما کمتر مطرح‏شده ولی در مغرب‏زمین تحولات ونوسانات فکرى زیادى در این زمینه انجام گرفته است. نقطه‏عطف مهم در تاریخ فرهنگى اجتماعى مغرب‏زمین رنسانس‏ است، تا قبل از رنسانس، دین رایج در آن دیار که همان‏مسیحیت ‏بود بر همه شئون زندگى مردم از جمله علم، فرهنگ،سیاست، اجتماع، اخلاق و سایر مسائل حاکم بود و با شکست ‏کلیسا در صحنه‏هاى مختلف، مردم نیز از دین و گرایش هاى دینى ‏بیزار شدند و به‏جاى گرایش به خدا، گرایش به انسان‏مدارى‏مطرح شد. کار به آنجا رسید که بعد از انکار الهیات و معارف‏دین آنها احساس نیاز به نوعى دین کردند و کسانى مانند اگوست‏کنت فرانسوى که دوران حضور دین را سپرى‏شده اعلام کرده‏بودند ، دین انسان‏پرستى و انسان‏مدارى را به‏جاى آن اختراع واعلام کردند. به‏دنبال این تحول فکرى و فرهنگى در تمام شاخه‏هاى‏ معارف انسانى تحولات عظیمى پدید آمد و نوسانات مختلفى درخطوط مختلف پراکنده شد که هیچ جهت واحدى نداشت. یکی از این زمینه ها زمینه ارتباط دین با اخلاق است . بحثهاى‏زیادى در زمینه ارتباط دین و اخلاق مطرح شده است .

    معمولا در ارتباط دین با اخلاق سه فرضیه تصور مى‏شود:

     

    یکى اینکه دین و اخلاق دو مقوله مشخص متباین ازهم هستند و هرکدام قلمرو خاصى دارند و هیچ ارتباط منطقى‏بین آنها وجود ندارد. اگر مسائل دینى با مسائل اخلاقى تلاقى‏پیدا مى‏کند یک تلاقى عرضى و اتفاقى است و یک رابطه‏منطقى نیست که بین دین و اخلاق اتصالى برقرار شود. زیرا هرکدام فضاى خاص خود و قلمرو مشخص دارند که از هم دیگرجدا هستند و ربطى به‏هم ندارند. اگر به یکدیگر ارتباط پیدامى‏کنند مثل این است که دو مسافر هرکدام از یک مبدئى به‏سوى‏یک مقصدى حرکت کرده‏اند و در بین راه اتفاقا در یک ‏نقطه‏اى همدیگر را ملاقات مى‏کنند، ولى این معنایش این نیست ‏که بین این دو مسافر یک رابطه‏اى وجود دارد. پس یک فرض‏این است که دین و اخلاق چنین وضعى دارند، مثلا گفته شود که‏قلمرو دین مربوط به رابطه انسان با خدا است اما اخلاق مربوط به‏روابط رفتارى انسانها با یکدیگر است.

    فرضیه دوم این است که‏اصلا دین و اخلاق یک نوع اتحاد دارند یا یک نوع وحدت بین‏آنها برقرار است ‏یا به تعبیر امروزیها یک رابطه ارگانیک بین‏آنها است. البته این رابطه باز به‏صورتهاى فرعى‏ترى قابل تصوراست ولى آنچه به فرهنگ ما نزدیکتر و قابل قبولتر مى‏باشد این‏است که اخلاق به‏عنوان یک جزئى از دین تلقى شود ما با این‏تعریف آشنا هستیم که دین مجموعه‏اى است از عقاید و اخلاق‏ و احکام، پس طبعا اخلاق مى‏شود جزئى از مجموعه دین،رابطه‏اش هم با دین رابطه ارگانیک و رابطه یک جزء با کل‏است مثل رابطه سر با کل پیکر انسان. از باب تشبیه مى‏توان‏گفت، اگر ما دین را به یک درختى تشبیه نماییم، این درخت‏داراى ریشه‏ها و تنه و شاخه‏هایى است. عقاید همان ریشه‏هاست‏و اخلاق تنه درخت است و شاخه و برگ و میوه درخت نیزهمان احکام است. رابطه تنه با خود درخت رابطه دو شى‏ءنیست. تنه هم جزء خود درخت است. در این تصور رابطه دین‏و اخلاق رابطه جز با کل است ‏یا چیزى شبیه به اینها، مى‏شودفرض کرد منظوراین است که یک نوع اتحاد بین دین و اخلاق در نظر گرفته‏مى‏شود که یکى در درون دیگرى جا بگیرد.

     

    فرضیه سوم این‏است که هرکدام یک هویت مستقلى دارند اما هویتى است که درعین حال با هم در تعامل هستند و با یکدیگر در ارتباطند و دریکدیگر اثر مى‏گذارند، یعنى این‏گونه نیست که بکلى متباین ازهم باشند و هیچ ارتباط منطقى بین آنها برقرار نباشد بلکه یک ‏نوع رابطه علیت و معلولیت ، تاثیر و تاثر یا فعل و انفعال وبه‏طورکلى یک نوع تعامل بین دین و اخلاق وجود دارد، ولى‏این معنایش این نیست که دین جزئى از اخلاق است ‏یا اخلاق‏جزئى از دین است و یا اینکه اینها کاملا از هم متباینند. در دوفرضیه قبل نیز فرض شد که بین دین و اخلاق نوعى تاثیر و تاثرو فعل و انفعال و تعامل وجود دارد.

    بنابراین در رابطه دین و اخلاق، یا تباین یا اتحاد و یاارتباط برقرار است . نظریه اول عدم‏ارتباط و تباین کلى بین اخلاق و دین بود و اینکه اگر ارتباطى‏جایى حاصل شود تلاقى حاصل شده بالعرض و اتفاقى است.نظر مقابلش هم این بود که اصلا دین و اخلاق با هم متحدند،مثلا اخلاق جزئى از دین است. اما بقیه نظریات دیگر، همه دراین طیف قرار مى‏گیرد که اخلاق و دین دو ماهیت مستقل هستنداما بین آنها روابط فعل و انفعال و تاثیر و تاثر و تعامل وجوددارد.

     

    درباره رابطه دین و اخلاق از جهات مختلفى مى‏توان بحث کرد. یکى از این مباحث، بحث قلمرو دین و قلمرو اخلاق است. اخلاق درباره خوبى یا بدى و درستى یا نادرستى اعمال و ملکات ما سخن مى‏گوید. خوبى و درستى واژه‏هایى نیستند که فقط در قضایاى اخلاقى به کار روند بلکه ممکن است آنها را درباره چیزهاى مادى هم به کار بریم؛ مثلا بگوییم قلم خوب یا اسب بد واژه خوب و بد در این جا هیچ معناى اخلاقى ندارد؛ زیرا قضایاى اخلاقى مربوط به اعمال اختیارى و ملکات نفسانى ما هستند.
    حتى در مورد اعمال اختیارى انسان هم همیشه نمى‏توانیم واژه‏هاى خوب و بد و درست و نادرست را به معناى اخلاقى بگیریم. مثلا در جملات: نماز صبح را اگر پس از طلوع آفتاب بخوانیم نادرست است و نماز بدون سلام نادرست است. واژه نادرست به معناى اخلاقى ندارد البته مى‏توان از این جملات معنایى اخلاقى هم دریافت؛ ولى آن چه به ذهن متبادر مى‏شود معناى اخلاقى نادرست نیست بنابراین این واژه‏ها هر گاه درباره اعمال اختیارى انسان به کار روند و مستحق مدح و یا ذم بودن فاعل را بیان کنند، آن گاه معناى اخلاقى خواهند داشت. استحقاق مدح و ذم نیز تنها مستند به پیکر ظاهرى عمل نیست بلکه به نیت عامل نیز بستگى دارد.
     
  • فهرست و منابع تحقیق مقاله رابطه دین و اخلاق

    فهرست:

    ندارد.
     

    منبع:

     

    استاد محمدتقى مصباح یزدى، فصلنامه اندیشه حوزه ، مقاله رابطه دین و اخلاق

    http://www.tebyan-hamedan.ir/andishe/archives/post_163.php

تحقیق در مورد تحقیق مقاله رابطه دین و اخلاق , مقاله در مورد تحقیق مقاله رابطه دین و اخلاق , تحقیق دانشجویی در مورد تحقیق مقاله رابطه دین و اخلاق , مقاله دانشجویی در مورد تحقیق مقاله رابطه دین و اخلاق , تحقیق درباره تحقیق مقاله رابطه دین و اخلاق , مقاله درباره تحقیق مقاله رابطه دین و اخلاق , تحقیقات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله رابطه دین و اخلاق , مقالات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله رابطه دین و اخلاق ، موضوع انشا در مورد تحقیق مقاله رابطه دین و اخلاق
ثبت سفارش
عنوان محصول
قیمت