تحقیق مقاله وحدت حوزه و دانشگاه در اندیشه امام خمینی (ره)

تعداد صفحات: 20 فرمت فایل: word کد فایل: 15395
سال: مشخص نشده مقطع: مشخص نشده دسته بندی: تاریخ
قیمت قدیم:۸,۵۰۰ تومان
قیمت: ۶,۰۰۰ تومان
دانلود مقاله
  • خلاصه
  • فهرست و منابع
  • خلاصه تحقیق مقاله وحدت حوزه و دانشگاه در اندیشه امام خمینی (ره)

    در این مقاله به طور عمده به تحلیل اول یعنی وحدت آرمانی و سیاسی اجتماعی بین دو قشر روحانی و دانشگاهی که به نظر می‏رسد به شدت مورد نظر حضرت امام (ره) بوده است می‏پردازیم .

    به طور کلی قطع نظر از بررسی سیر تاریخی وحدت حوزه و دانشگاه با مرور به تحلیهای ارائه شده در خصوص محدوده و قلمرو آن می‏توان به پنج تحلیل عمده نایل شد که عبارتند از: 1 وحدت آرمانی اخلاقی، سیاسی اجتماعی 2 وحدت معرفت شناختی 3 وحدت ساختاری 4 وحدت ایدئولوژیک و 5 وحدت مبتنی بر تقسیم کار که هر کدام از این تحلیلها دارای پیش‏فرضها و دلالتهای خاص خود است .

    در این مقاله به طور عمده به تحلیل اول یعنی وحدت آرمانی و سیاسی اجتماعی بین دو قشر روحانی و دانشگاهی که به نظر می‏رسد به شدت مورد نظر حضرت امام (ره) بوده است می‏پردازیم . اما قبل از اینکه بحث از دیدگاه امام را آغاز کنیم ذکری اجمالی از دیگر دیدگاهها و موارد نقد آنها به میان می‏آوریم .

     

     
    علاوه بر دیدگاه حضرت امام (ره) که آن را تحت عنوان وحدت اخلاقی آرمانی، سیاسی اجتماعی طرح کردیم، سایر دیدگاهها را می‏توان به وحدت معرفتی، وحدت ایدئولوژیک، وحدت ساختاری و وحدت مبتنی بر تقسیم کار دسته‏بندی کرد که به اختصار به ارائه این دیدگاهها و نقدهای وارد بر آنها می‏پردازیم: (2)

    الف . وحدت معرفتی: این دیدگاه با فرض جدایی کامل معرفتی دو نهاد حوزه و دانشگاه عامل اصلی تعارض را جدایی معرفتی و عامل اصلی وحدت را وحدت معرفتی می‏داند . پیش‏فرضهای معرفتی، روشهای معرفتی و اخلاق و روحیه جداگانه معرفتی سه بعد اساسی اختلاف بین این دو نهاد است . در بعد پیش‏فرضها، قداست‏بخشی به معرفت دینی و بی‏توجهی به معرفت بشری و بی‏اعتنایی به صامتیت متون دینی از سوی حوزه عامل اصلی اختلاف است . در بعد روشهای معرفتی، وفاداری حوزه به روشهای عقلی، قیاسی و منطق قدیم و پای‏بندی دانشگاه به روشهای تجربی، استقرایی و منطق جدید عامل عمده اختلاف در این سطح است و در بعد روحیه معرفتی نیز حوزه متهم به جزم‏اندیشی، نقدناپذیری، خودسانسوری، اسیر خطوط قرمز خودساخته بودن و محدودیت در تحقیق است و دانشگاه معرف آزادمنشی، نقدپذیری، نظریه‏پردازی، کم‏رنگ بودن خطوط قرمز، مطلق‏ناانگاری و پذیرش حدود و نسبیت است .

    بر این دیدگاه شش نقد وارد است:

    . 1 بین علوم و روش‏شناسی آنها مرز قاطعی وجود ندارد . بین علوم مختلف طبیعی، اخلاقی و دینی بده‏بستان وجود دارد . حتی روشهای تجربی نیز ابتناء بر یکسری مفروضات غیر تجربی و ماوراءالطبیعی دارند که علی‏الاصول پرداختن به آنها از حیطه علوم تجربی و روشهای تجربی خارج است .

    . 2 این دیدگاه به لحاظ تاریخی پاسخی برای وحدت علوم و علما در حوزه‏های مختلف تمدن در گذشته و از جمله در تمدن اسلامی ندارد .

    . 3 تقدس‏گرایی و جزم‏اندیشی برخی از دانشگاهیان متعصب و پای‏بند به پارادایم پوزیتیویسم کلاسیک قابل مقایسه با قداست‏گرایی حوزه‏های علمیه نیست . بعلاوه اگر قداست‏گرایی معرفت دینی توجیهی داشته باشد، جزم‏اندیشیهای تجربی برخی از دانشگاهیان چه توجیهی دارد؟

    . 5 حتی در درون دانشگاه یا حوزه نیز الزام به وحدت روش معرفتی بی‏وجه است .

    . 6 روحیه نقد و ابطال در حوزه بمراتب بیش از دانشگاههای فعلی ماست، هرچند مطلوب نیست .

    ب . وحدت ایدئولوژیک: سه تعبیر در ذیل وحدت ایدئولوژیک طرح شده است:

    . 1 علت عدم وحدت، دوگانگی بنیان علوم دانشگاهی و علوم حوزوی است . بنیان علوم دانشگاهی بر پایه الحاد و هوی و هوس است و بنیان علوم حوزوی بر پایه تفکر و ایدئولوژی اسلامی است .

    . 2 عامل عدم وحدت، تأکید دانشگاه و علوم دانشگاهی بر تسلط بر جهان و ازدیاد قدرت مادی است و هدف نهاد حوزه دستیابی به حقیقت هستی است .

    . 3 عامل عمده اختلاف، دیدگاهها و علائق ایدئولوژیکی گروهی است که در پس مبانی منتسب به علوم پنهان است . این تعبیر علت اصلی اختلاف را تلاش گروهی از جامعه برای استفاده از ابزار موجه علوم تجربی برای پوشاندن علایق‏ایدئولوژیکی فرد می‏داند .

    بر تعبیر اول و سوم چهار نقد وارد است:

    . 1 قلمرو دین اسلام قابل تسری به تمام علوم بشری نیست .

    . 2 با این تعبیر، بویژه تعبیر اول، بنیانهای مستقل عقلی و فرادینی فرو می‏ریزد و انسانها قادر به درک و فهم مشترک از عالم نخواهند بود .

    . 3 با این تعبیر، داد و ستد میان فرهنگهای مختلف بی‏اعتبار خواهد شد .

     

    . 4 با فرض غلبه ایدئولوژی بر تمام یافته‏های علمی، خود این عبارت نیز ایدئولوژیک تلقی شده و از بنیان زده می‏شود .
     
    بر تعبیر دوم نیز دو نقد زیر وارد است:

    . 1 تمایز ماهوی علوم انسانی فاقد اعتبار است .

    . 2 این تعبیر پیوستگی علوم مختلف الهی، فلسفی، متافیزیک و تجربی را نادیده می‏انگارد .

     

    ج . وحدت ساختاری: بر پایه این دیدگاه، هماهنگی سازمانی بین دو نهاد حوزه و دانشگاه امری ضروری است . اگر طالب وحدت بین این دو نهاد هستیم باید از وحدت و ادغام سازمانی استقبال کنیم . طرد نقاط ضعف هر دو نهاد تلفیق بر آینه نقاط مثبت هر دو نهاد، راه رسیدن به سازمانی برجسته، فعال و فراگیر است . این دیدگاه با استناد به شواهد تاریخی که مدارس علمیه عهده‏دار علوم مختلف بوده‏اند، به دنبال ادغام فوق به منظور رفع دوگانگی نهادی علمی است .
     

     

     

     
    بر این دیدگاه به‏طور عمده سه نقد وارد است:

    . 1 این دیدگاه ابزارگرا و غافل از محتواگرایی در امر وحدت است .

     

    . 2 با توجه به تقسیم کار علوم و معارف مختلف بشری، ادغام ساختاری نه مطلوب است و نه امکان‏پذیر .
     
    . 3 با توجه به واقعیت تاریخی اختلاف بین حوزه و دانشگاه، این ادغام به نفع هر کدام تمام شود، به تشدید خصومت و اختلاف خواهد انجامید .

     

    د . وحدت مبتنی بر تقسیم کار: این دیدگاه به چند روایت عمده اشاره می‏کند که هر کدام می‏تواند ضمن پرده‏برداری از ابهامات موجود گامی در جهت ریشه‏یابی اختلاف و حتی‏الامکان ارائه نوعی پیشنهاد برای رابطه و وحدت باشد .
     
    . 1 با استفاده از مباحث فلسفه تعلیم و تربیت، تعیین بایدها و نبایدها، هدفها و غایات آموزشی توسط حوزه به عنوان متولیان اصلی استنباطات دینی و فعالیت علمی و پژوهشی دانشگاه در ذیل این غایات و جهات دینی، که البته مستلزم گسترش قلمرو معرفتی حوزه و تحول متدلوژیک در شیوه استنباط متناسب با شرایط زمانی و مکانی است . در خصوص برنامه‏ریزی اجتماعی نیز طرفداران این نظریه معتقدند که حوزه جهات کلی اجتماعی را استنباط کند و برنامه‏ریزان اجتماعی بر اساس این اهداف برنامه‏ریزی کنند .

    از سوی دیگر، در جای خود در مباحث فلسفه علم و فلسفه علوم اجتماعی بحث می‏شود که علوم مختلف اعم از طبیعی و انسانی ابتناء بر یکسری مفروضات ارزشی، ایدئولوژیک و هنجاری و انسان‏شناختی دارند که خواه‏ناخواه اگر قرار باشد به دنبال علوم دینی باشیم حوزه می‏تواند علاوه بر رسالت تبلیغی و وظیفه‏شناسی خود که بر فضاسازیهای روانی و اجتماعی و جهت‏گیری ارزشی و ایدئولوژیک عالمان علوم طبیعی مؤثر خواهد بود، در شفاف کردن برخی از مبانی غیر تجربی علوم مختلف نیز نقش داشته باشد . با توجه به ابعاد هنجاری نظریه‏های اجتماعی این وظیفه حوزه است که ابعاد هنجاری دینی و متناسب با جامعه و تمدن اسلامی را در اختیار دانشگاهیان قرار دهد .

     

    . 2 اخذ فرهنگ از حوزه و تفکر از دانشگاه و ابزار حرکت با دولت . به عبارت دیگر، جهت‏گیری حرکت با حوزه‏ها، تنظیم و کنترل این حرکت و انطباق آن با مقتضیات زمانی با دانشگاه و ابزار حرکت با دولت .
    . 3 با فرض انحصار موضوع‏شناسی در موضوعات مستحدثه و تخصصی به دانشگاه و حکم‏شناسی به حوزه، موضوع‏شناسی با دانشگاه و استنباط احکام این موضوعات با حوزه . چون موضوعات تخصصی کلی هستند و شناخت آنها احتیاج به تخصص دارد، فقیه باید برای شناخت این‏گونه موضوعات به مشاوران موضوع‏شناسی و متخصص مراجعه کند و نظرات ایشان را در تعیین مشخصات موضوع و چگونگی اجرا و پیاده کردن احکام آنها جویا گردد . برای مثال با توجه به دو اصل دینی وجوب حفظ مصلحت مسلمین و یا قانون لاضرر ولا ضرار، تشخیص این‏که در امور مختلف مصلحت چیست و چگونه باید تأمین شود و یا این‏که چه چیزی مضر است و چگونه باید از آن اجتناب کرد، در حیطه درک متخصصان است
    . 4 با فرض یکی نبودن مبانی معرفتی علوم حوزوی و دانشگاهی، حوزه‏ها متولی اصلی علوم انسانی باشند و دانشگاهها متولی اصلی علوم طبیعی . دانشگاهها به علوم دقیقه بپردازند و اهتمام به علوم انسانی در انحصار حوزه‏ها باشد .
    . 5 با این فرض که دایره تواناییهای دین صرفا مسائل معنوی، اخلاقی و فردی است و ابعاد اجتماعی دین تنها از طریق دغدغه زندگی دینی افراد یک اجتماع تجلی می‏یابد، حوزه‏ها عهده‏دار وظایف فردی و اخلاقی باشند و مسایل مربوط به برنامه‏ریزیهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در انحصار دانشگاه‏ها و مباحث کارشناسی آنها باشد .
     
    به نظر نگارنده از بین زیرتقسیمهای وحدت مبتنی بر تقسیم کار، روایت اول معقول‏تر، مطلوب‏تر و متناسب‏تر با تجربه بشری و تحولات معرفت‏شناسی و بده‏بستان بین علوم مختلف است .

    فرض دوم، علاوه بر این‏که درک مبهمی از فرهنگ ارائه می‏کند، عنصر تفکر را نیز از حوزه سلب می‏کند، هرچند ویژگی مثبت آن اعطای نقش الگوسازی و نظام‏سازی به دانشگاه است که درخور تأمل است . به نظر می‏رسد اگر به مفهوم نارسای فرهنگ و انحصار مقوله فکر به دانشگاه اعتنایی نکنیم، این روایت شکل دیگری از همان روایت اول است که در برنامه‏ریزی اجتماعی قائل به ارائه جهات اجتماعی از سوی حوزه و برنامه‏ریزی از سوی دانشگاهیان و کارشناسان دانشگاهی است، هرچند بسیار محدودتر از روایت اول است .

    فرض سوم، یعنی فرض موضوع‏شناسی، علاوه بر این‏که موضوع‏شناسی را از حوزه‏ها می‏گیرد، حوزه را محدود به فقه و حکم‏شناسی می‏کند که این هم جفایی است در حق حوزه و هم جفا در نقشی که حوزه می‏تواند در جهت‏دهی به علوم دانشگاهی داشته باشد .

    فرض چهارم درست نقطه مقابل وحدت معرفتی است و منادی تعارض معرفتی است که علاوه بر آن‏که بده‏بستان معرفتی و تقسیم کار مثبت را نفی می‏کند، بر جدایی نهادی دو نهاد حوزه و دانشگاه صحه می‏گذارد که به نوبه خود می‏تواند تعارضهای اجتماعی موجود را دامن بزند .

    فرض پنجم در واقع مسیحی کردن اسلام به عنوان دین تمام‏عیار است که نه با واقعیت تاریخی اسلام سازگار است و نه با برداشتهای صحیح و اصولی از متون دینی .

    در مجموع می‏توان بهترین شکل وحدت حوزه و دانشگاه را با عنایت به اندیشه حضرت امام (ره) و دیدگاه پیشنهادی نگارنده در توجه به موارد پنجگانه زیر جستجو کرد:

     

    . 1 توجه دانشگاهیان به ریشه‏های وابستگی نهاد دانشگاه و خودباختگی تاریخی، وابستگی فکری و به دور از هویت و فرهنگ جامعه بودن این نهاد (عنایت به بومی‏سازی و اسلامی شدن دانشگاه) و تلاش در جهت ارتقای فایده‏مندی آن .
    . 2 توجه حوزویان به ریشه‏های تحجر و گسترش قلمرو فکری معرفتی خود متناسب با نیاز انسان معاصر و در راستای پیش‏فرضها و مبانی دینی و ماوراءالطبیعی مورد نیاز علوم دانشگاهی . به عبارت دیگر، تقسیم کار ساختاری با توجه به مبانی معرفتی علوم از یکسو و جهت‏گیری این علوم از سوی دیگر که متضمن آشنایی هرچه بیشتر با مبانی علوم طبیعی و انسانی و حوزه‏های معرفتی فلسفه علم و فلسفه علوم اجتماعی است .

    . 3 وحدت آرمانی در عرصه فعالیتهای سیاسی اجتماعی به عنوان دو قشر تعیین‏کننده و سرنوشت‏ساز فکری فرهنگی در جامعه .

    4 توجه به موانع تاریخی و سیاسی اجتماعی ایجاد وحدت بین روحانیان و دانشگاهیان با عنایت به نقشهای مورد انتظار جامعه از حوزوی و دانشگاهی و پرهیز از یکسویه‏نگری در وحدت .

    . 5 عنایت به معنویت و تهذیب نفس در دو نهاد حوزه و دانشگاه در کنار فعالیتهای علمی و پژوهشی .

    آنچه در این نوشتار از اهمیت بیشتری برخوردار است توجه به دیدگاه امام (ره) و بررسی آن است . دریافت ما از کلام امام (ره) این است که ایشان به قضیه وحدت حوزه و دانشگاه بیشتر به عنوان یک واقعیت تاریخی اجتماعی می‏نگریستند و عمدتا از این زاویه به تحلیل آن می‏پرداختند؛ تحلیلی که می‏توان عنوان جامعه‏ شناسی تاریخی رابطه حوزه و دانشگاه بر آن نهاد . به طور قطع واقعیت فوق مورد نظر تحلیلهای مختلف نیز بوده است . بعضی از تحلیلهای فوق در ارائه راه‏حل از بررسی این واقعیت به مثابه یک پدیده اجتماعی فاصله گرفته و چاره درد را صرفا در مباحث نظری و فلسفی دیده‏اند که در خور تأمل است . 

  • فهرست و منابع تحقیق مقاله وحدت حوزه و دانشگاه در اندیشه امام خمینی (ره)

    فهرست:

    ندارد.
     

    منبع:

    ندارد.

تحقیق در مورد تحقیق مقاله وحدت حوزه و دانشگاه در اندیشه امام خمینی (ره) , مقاله در مورد تحقیق مقاله وحدت حوزه و دانشگاه در اندیشه امام خمینی (ره) , تحقیق دانشجویی در مورد تحقیق مقاله وحدت حوزه و دانشگاه در اندیشه امام خمینی (ره) , مقاله دانشجویی در مورد تحقیق مقاله وحدت حوزه و دانشگاه در اندیشه امام خمینی (ره) , تحقیق درباره تحقیق مقاله وحدت حوزه و دانشگاه در اندیشه امام خمینی (ره) , مقاله درباره تحقیق مقاله وحدت حوزه و دانشگاه در اندیشه امام خمینی (ره) , تحقیقات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله وحدت حوزه و دانشگاه در اندیشه امام خمینی (ره) , مقالات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله وحدت حوزه و دانشگاه در اندیشه امام خمینی (ره) ، موضوع انشا در مورد تحقیق مقاله وحدت حوزه و دانشگاه در اندیشه امام خمینی (ره)
ثبت سفارش
عنوان محصول
قیمت