تحقیق مقاله نمونه هایى برجسته از اخلاق امیرمؤمنان

تعداد صفحات: 11 فرمت فایل: مشخص نشده کد فایل: 21455
سال: مشخص نشده مقطع: مشخص نشده دسته بندی: معارف اسلامی و الهیات
قیمت قدیم:۸,۵۰۰ تومان
قیمت: ۶,۰۰۰ تومان
دانلود مقاله
کلمات کلیدی: N/A
  • خلاصه
  • فهرست و منابع
  • خلاصه تحقیق مقاله نمونه هایى برجسته از اخلاق امیرمؤمنان

    نمونه هایى برجسته از اخلاق امیرمؤمنان (علیه السلام)

    میانجى شدن حضرت امیرمؤمنان (علیه السلام)

    امیرالمؤمنین (علیه السلام) بر خرمافروشان گذشت ، ناگاه کنیزى را در حال گریه دید ، فرمود : سبب گریه ات چیست ؟ گفت : آقایم مرا با یک درهم براى خرید خرما فرستاد ، از این شخص خرما را خریدم و نزد  خانواده  آقایم بردم ، ولى نپسندید ، هنگامى که به ایشان برگرداندم از پس گرفتن سر باز زد .

    حضرت به خرمافروش گفت : اى بنده خدا ! این یک خدمتکار است و از خود اختیارى ندارد ، درهمش را باز گردان و خرما را پس بگیر ، خرمافروش از جا برخاست و مشتى به حضرت زد .

    مردم گفتند :  چه کردى  این امیرالمؤمنین (علیه السلام)است ؟ ! مرد از شدّت ترس به تنگى نفس افتاد و رنگ چهره اش زرد شد و خرما را از کنیز گرفت و درهم را به او باز گردانید سپس گفت : اى امیرالمؤمنین ! از من راضى شو ، حضرت فرمود : چه چیزى بیشتر از اینکه ببینم تو خود را اصلاح کرده اى مرا راضى مى کند ؟

    و کلام امیرالمؤمنین (علیه السلام) به این صورت آمده است : من در صورتى از تو راضى مى شوم که حقوق مردم را تمام و کامل بپردازى .

    گذشتى زیبا

    امیرمؤمنان (علیه السلام) براى دستگیرى لبید بن عطارد تمیمى به خاطر گفتن سخنانى مأمور فرستاده بود . مأموران از  کوى  بنى اسد مى گذرند که نعیم بن دجاجه اسدى برخاسته ، لبید را از قبضه مأموران رها مى کند .

    امیرمؤمنان (علیه السلام) براى دستگیرى نعیم بن دجاجه مأمورانى را گسیل مى کند که بعد از آوردن وى امام به تنبیه بدنى او فرمان مى دهد ، در این حال نعیم مى گوید : آرى ، به خدا قسم که با تو بودن خوارى و دورى جستن از تو کفر است !

    امام (علیه السلام) فرمود : از تو گذشت کردیم ، خداوند مى فرماید :

    « به شیوه نیکو بدى را دفع کن ».

    اما سخنت : بودن با تو ذلت است ، بدى بود که بدست آوردى و اما گفته است که جدایى از تو کفر است ، نیکى است که بدان دست یافتى پس این به این.

     

     

    اوج ایثار

    امیرالمؤمنین (علیه السلام) به خاطر پاره اى از امورش وارد مکه شد . در آن جا اعرابى را دید که به پرده کعبه آویخته ، مى گوید : اى صاحب خانه ! خانه ، خانه توست و مهمان ، مهمان تو ، براى هر مهمانى از سوى مهماندارش وسیله پذیرایى مهیاست ، امشب پذیرایى از سوى خودت را نسبت به من آمرزش قرار ده .

    امیرالمؤمنین (علیه السلام) به یارانش فرمود : آیا سخن این اعرابى را نمى شنوید ؟ گفتند : آرى ، فرمود : خدا بزرگوارتر از این است که مهمانش را از پیشگاهش دست خالى برگرداند !

    چون شب دوم شد او را آویخته به همان رکن دید که مى گوید : اى عزیز در عزتت ! عزیزتر از تو در عزتت نیست ، مرا به عزّ عزتت در عزتى عزیز بدار که احدى نداند آن عزت چگونه است ! به تو روى مى آورم و به تو توسّل مى جویم . به حق محمّد و آل محمّد بر تو ، چیزى به من عطا کن که غیر تو آن را به من عطا نکند و آن چیز را از من بگردان که غیر تو آن را برنگرداند .

    راوى گوید : امیرالمؤمنین (علیه السلام)به یارانش فرمود : به خدا سوگند ! این جملات نام بزرگ تر خدا به لغت سریانى است .

    حبیبم رسول خدا (صلى الله علیه وآله) مرا به آن خبر داده است . امشب این عرب از خدا درخواست بهشت کرد ، پس به او عطا فرمود و درخواست برگرداندن آتش دوزخ از خود کرد ، پس خدا آتش را از او برگردانید !

    هنگامى که شب سوم شد باز او را آویخته به همان رکن خانه دید که مى گوید : اى خدایى که مکانى او را در برنمى گیرد و هیچ مکانى از او خالى نیست ، آنکه بدون کیفیت بوده است ; به این عرب چهار هزار درهم روزى فرما .

    امیرالمؤمنین (علیه السلام) پیش آمده ، فرمود : اى عرب ! از خدا پذیرایى خواستى ، تو را پذیرایى کرد ; بهشت طلبیدى ، به تو عنایت نمود ; بازگردانیدن آتش خواستى ، از تو بازگردانید ; امشب از او درخواست چهار هزار درهم دارى ؟

    عرب گفت : کیستى ؟ فرمود : من على بن ابى طالب هستم ، عرب گفت : به خدا سوگند تو مطلوب منى و رفع نیازم به دست توست ، حضرت فرمود : اى اعرابى ! بخواه ، عرب گفت : هزار درهم براى مهریه مى خواهم و هزار درهم براى اداى قرضم و هزار درهم براى خریدن خانه و هزار درهم براى اداره امور زندگى ام ، حضرت فرمود : اى عرب ! انصاف در خواسته ات را رعایت کردى ، هرگاه از مکه بیرون آمدى به مدینه رسول بیا و در آنجا از خانه من بپرس .

    عرب یک هفته در مکه ماند و سپس به جستجوى امیرالمؤمنین (علیه السلام) به مدینه آمد و فریاد مى زد : چه کسى مرا به خانه امیرالمؤمنین على راهنمایى مى کند ؟ حسین بن على (علیهما السلام) از میان کودکان پاسخ داد : من تو را به خانه امیرالمؤمنین مى برم ، من فرزند او حسین بن على هستم ، عرب گفت : هان ! پدرت کیست ؟ گفت : امیرالمؤمنین على بن ابى طالب ، پرسید : مادرت کیست ؟ گفت : فاطمه زهرا سرور زنان جهانیان ، گفت : جدّت کیست ؟ فرمود : پیامبر خدا محمّد بن عبداللّه بن عبدالمطلب . گفت : جدّه ات کیست ؟ فرمود : خدیجه دختر خویلد ، گفت : برادرت کیست ؟ فرمود : ابومحمّد حسن بن على ، عرب گفت : سرتاسر دنیا را به دست آورده اى ! ! به سوى امیرالمؤمنین برو و به او بگو : اعرابى که رفع نیازش را در مکه ضمانت کرده اى کنار خانه ایستاده .

    حضرت امام حسین (علیه السلام) وارد خانه شده ، گفت : پدرم ! اعرابى که گمان مى کند در شهر مکه در ضمانت شما قرار گرفته است ، کنار درب خانه ایستاده است .

    امیرالمؤمنین (علیه السلام) به حضرت فاطمه (علیها السلام) فرمود : غذایى نزد شما هست که این اعرابى بخورد ؟ فاطمه (علیها السلام) گفت : نه . على (علیه السلام) لباس پوشید و از خانه درآمد و فرمود : ابو عبداللّه سلمان فارسى را صدا کنید .

    چون سلمان آمد حضرت به او فرمود : اى ابا عبداللّه ! باغى که پیامبر براى من غرس کرد براى فروش به تاجران عرضه کن .

    سلمان به بازار رفت و باغ را به دوازده هزار درهم فروخت امیرالمؤمنین (علیه السلام)مال را آماده کرد و اعرابى را فرا خواند ، چهار هزار درهم جهت نیازش به او پرداخت و چهل درهم براى مخارجش .

    خبر عطاى على (علیه السلام) به نیازمندان مدینه رسید ، آنان هم نزد امیرالمؤمنین (علیه السلام)اجتماع کردند .

    مردى از انصار به خانه حضرت زهرا (علیها السلام) رفت و این واقعه را به آن حضرت خبر داد ، حضرت فرمود : خداوند براى راه رفتنت اجرت دهد .

    پس حضرت على (علیه السلام) نشسته بود و درهم ها در برابر حضرت ریخته شده بود تا اینکه یارانش جمع شدند ، مشت مشت مى کرد و به تک تک مردان مى داد تا جایى که درهمى با او باقى نماند . . .!

    گذشتى کریمانه

    پس از پایان جنگ جمل ، فرزند طلحه ( موسى بن طلحه ) را نزد آن حضرت آوردند ، حضرت به او فرمود : سه بار بگو : « استغفر اللّه و أتوب إلیه » ، آنگاه او را آزاد کرده و فرمود : هر جا که خواستى برو و در لشکرگاه از اسلحه و خیل اسبان آنچه یافتى براى خود بردار و در آینده زندگى ات از خدا پروا کن و در خانه ات بنشین .

  • فهرست و منابع تحقیق مقاله نمونه هایى برجسته از اخلاق امیرمؤمنان

    فهرست:

    ندارد.
     

    منبع:

    ندارد.

تحقیق در مورد تحقیق مقاله نمونه هایى برجسته از اخلاق امیرمؤمنان, مقاله در مورد تحقیق مقاله نمونه هایى برجسته از اخلاق امیرمؤمنان, تحقیق دانشجویی در مورد تحقیق مقاله نمونه هایى برجسته از اخلاق امیرمؤمنان, مقاله دانشجویی در مورد تحقیق مقاله نمونه هایى برجسته از اخلاق امیرمؤمنان, تحقیق درباره تحقیق مقاله نمونه هایى برجسته از اخلاق امیرمؤمنان, مقاله درباره تحقیق مقاله نمونه هایى برجسته از اخلاق امیرمؤمنان, تحقیقات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله نمونه هایى برجسته از اخلاق امیرمؤمنان, مقالات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله نمونه هایى برجسته از اخلاق امیرمؤمنان ، موضوع انشا در مورد تحقیق مقاله نمونه هایى برجسته از اخلاق امیرمؤمنان
ثبت سفارش
عنوان محصول
قیمت