هر صفحه نقاشی، حتی هر قطعه ای از هر صفحه نقاشی یک نوآوری است. به آن جهت که نبوده و ایجاد گردیده و تکرار آن نیز امکان ندارد. هر نقاشی یک اندیشه و هدف فکری را از تاریکی درون ذهن و قلب نقاش به روشنایی بیرون می کشد و آن را عیان و آشکار می کند. اگر نقاش اندیشه نو را تنها با کلمات توصیف کند، آن که می شنود چندان برایش مفهوم و وجودی ایجاد نخواهد گردید، چه رسد که این وجود، نو و بدیع هم باشد. همان کلمات اگر بر روی صفحه ای از کاغذ ظاهر شوند موجود جدیدی پا به روشنایی چشم ها و فکرها می گذارد که گاه لبخند تحسین برانگیز و گاه ابراز نظرها و پیشنهادها را در پی دارد.
● یک جفت نقاشی(نقاشی- شعر)
معمولا نقاشی و شعر در دو بخش مجزا از هم دسته بندی می شوند، اما نقاشی که کلام فکر و شعر که کلام قلب است، زمانی که در یک موضوع گره خورده و مشترک شوند، می توانند تبدیل به نقاشی- شعر شوند، به گونه ای که شعر خود نقاشی است با استفاده از کلمات و نقاشی عین همان شعر می شود برخاسته از تصاویر. پس هر دو نقاشی یا هر دو «نقاشی- شعر» می شوند. با توجه به وجود موضوع واحد برای هر نقاشی- شعر می بینیم که در متن نقاشی نیازی به عنوان شعر و در شعر نیازی به توضیح شفاهی قسمت هایی از نقاشی نیست. و به گونه ای هستند که لازم و ملزوم همدیگر و تکمیل کننده همدیگرند، حتی با حذف یکی، دیگری ناقص به نظر می آید. اما اساس نقاشی شعر بر دو چیز است: عضو برتر و کلمه برتر. در نقاشی عضو برتر متن و اصل و محور نقاشی و بیشترین مفهوم آن است و در شعر کلمه برتر آن چیزی است که شعر حول محور آن می چرخد و اساس شعر را بنا کرده است. عضو برتر نقاشی می تواند عنوان شعر را بیان کند، بی آن که برای شعر عنوانی و نامی برگزیده شده باشد و کلمه برتر می تواند محور کلی و اصل و اساس نقاشی را تفسیر کند. از این نوع نقاشی جفتی برای کارهای معنوی، مذهبی، مقدس، عالی می توان استفاده کرد. برای مناسبت های مختلف هم می توان به کار برد. و چون در نقاشی جفتی یا همان نقاشی- شعر موضوع و محور مشترک است، می توان موضوع و جهت راحتی در ابتدا مشخص کرد و بعد نقاشی- شعر آن را تنظیم کرد.
● اهمیت این نمونه ها
هر صفحه نقاشی خود یک آفرینش است. پس نیاز چندانی به نوآوری همانند نوآوری هایی که در تولیدات صنعتی و ماشین آلات و... است در نقاشی احساس نمی شود و چنین توقعی هم در نقاشی وجود ندارد، اما در روش ها و تکنیک های نقاشی گاه نوآوری ها به جلوه های زیباتر کمک می کند. نقاشی های من جز با چند مدادرنگی و برگه ای از کاغذ کشیده نمی شوند، لذا از جهت استفاده از تکنیک ها و وسایل نوآوری ندارد، اما نقاشی من از آن جهت نوآوری است که کلام مجزای فکر و قلب را به کلام مشترک تبدیل می کند. آنچه که فکر بیان می کند و آنچه که قلب می گوید؛ شاید از لحاظ سبک جدا باشند، اما آنها را می توان یکی کرد. نقاشی تصویر و کلمات با هم همراه شده و همدیگر را تکمیل می کنند و تبدیل به «نقاشی- شعر» می شوند، تا به حال روش آن بوده است که باید حتما ما آثار هنری خود را دسته بندی و تقسیم کنیم؛ یا شعر یا نقاشی. من هر دوی آنها را با هم و در کنار هم قرار می دهم و نام آن بخش هنری را هم نقاشی- شعر می گذارم. هر نقاشی- شعر، موضوع خود را دارد و با توجه به نقاشی نیازی به عنوان شعر و با توجه به شعر نیازی به توضیح شفاهی قسمت هایی از نقاشی نیست.
● بحث و استدلال
سیاهی دنیای ستم گرفته را گاه شاید بتوان در نقاشی عدالت پاک کرد و درد و غم آن را تسلی بخشید. نقاشی یک تسلی است. تسلی ستم ها، ظلم ها، تغییر ناپذیرها. با به تصویرکشیدن وعده های به انتظار مانده، آشفتگی ها را می توان در آن به ساد گی تبدیل به آرامش کرد. تنها با یک نگاه، شیرینی آرامش را چشید و از آن لذت برد، نه فریب که امید را منتقل کرد، گرچه آن امید آن قدر دور باشد که نتوان به دست آورد. با یک جفت نقاشی می توان یک عبارت و یک کلمه فکری را در آن واحد هم به فکر و هم به قلب انتقال داد. منظور از یک جفت نقاشی، نقاشی کلام و نقاشی نگاه است. یعنی شعر به گونه ای نقاشی است که تصویر را در ذهن می سازد و نقاشی می کند و هر کس به نگاه و دید و برداشت خود از شعر در ذهن خود نقاشی قابل دیدن خود را می سازد، اما اگر این کلام رابا نقاشی تصویری که قابل دیدن برای هر فرد باشد آمیخته کرد، یک نقاشی براساس همان کلام شعر و در جهت و منظور همان شعر و کلام ایجاد گردیده است. این نقاشی مقصود کلام شعر را همان طور که هست ایجاد و منتقل می کند. نقاشی جفتی یعنی برای هر منظور و هر هدف، نقاشی آن کشیده شود و شعر و کلام آن گفته شود. ¤ در لابه لای کلمات شعر کلمه ای اساسی و در لابه لای شکل های نقاشی عضوی از اعضاء نقاشی است که مشترکاً هدف آن کار را نشان می دهند که من به آن کلمه برتر و عضو برتر می گویم. کلمه برتر در شعر و عضو برتر در نقاشی هستند که گره خورده و پیونددهنده نقاشی- شعر هستند.
● عضو برتر
من به چهره ها و تصاویر اشخاص در عکس های آنان، به منظور یافتن راهی برای نقاشی چهره آنان دقت کرده ام. در نتیجه از آن راهی که در طراحی برای کشیدن شکل دقیق هر فرد به صورت تقسیم بندی اعضاء چهره استفاده شده به یک راه دیگری رسیده ام. نیازی نیست که برای همه چهره ها یک قالب بندی کلی چهره و تقسیم بندی خطوط افقی و عمودی چهره، برای نقاشی اعضاء آن استفاده کنیم.
هر چهره را با قالب خاص خود می توان نقاشی کرد. در نتیجه تفاوتی که حاصل می شود، آن است که با استفاده از عضو برتر اندازه های هر کدام از اعضاء با آن مشخص می شود چه به صورت افقی و چه به صورت عمودی و در تناسب و خاص آن چهره و عضو برتر آن است که می توان به چهره زیبایی بیشتری بخشید. مثلاً ما در چهره گریم شده، چهره را زیباتر از آن چه که واقعاً است می بینیم و نقاشی با عضو برتر هم همین حالت گریم را به چهره می بخشد و چهره را زیباتر نشان می دهد. از این روش می توان برای کشیدن چهره های ندیده و چهره های انتزاعی استفاده کرد و مشکل داشتن نمونه واقعی برای کشیدن این نوع چهره ها را حل کرد. البته در همه موارد و عموم چهره ها نیز می توان این کار را انجام و تعمیم داد. برای نقاشی هر چهره باید به کل اعضاء هر چهره دقت کرد و اگر چهره زیبایی چندانی نداشته باشد، عضوی را که در میان اعضاء آن زیبایی و یا یک نوع برتری نسبت به بقیه اعضاء چهره را دارد یافت و از آن جا شروع کرد. در چهره ای که زیباست، عضوی که از میان اعضاء زیبایی چهره، زیباتر می نماید را انتخاب کرد و کار را از آن جا شروع کرد. وقتی این عضو برتر را پیدا وانتخاب و نقاشی کردیم بعد تناسب سایر اعضاء چهره را با آن یافته و از لحاظ اندازه نیز با توجه به عضو برتر به کشیدن سایر قسمتهای نقاشی و چهره اقدام می کنیم. من در تجربه ام، چهره ای را از لب شروع کرده و عضو برتر را «لب» قرار داده ام و در چهره ای دیگر عضو برتر را چشم و در چهره ای دیگر عضو برتر را ابرو قرار داده ام. این عضو برتر به دلیل تفاوت چهره ها متقاوت است و نمی توان گفت یک عضو در همه چهره ها عضو برتر است. وقتی این کار را بکنیم چهره زیباتر از اصل خود درمی آید و گویی همان گریم در نقاشی انجام گرفته است. در گرافیک و یک نقاشی غیرچهره نیز می توان از یک عضو و کلمه برتر شروع کرد و نقاشی را حول محور آن کشید. من در تجربه ام از عضو و کلمه برتر در نقاشی و گرافیک به این ترتیب استفاده کرده ام که یک کلمه یا عبارت یا جمله را از حدیث یا متن یک دعا یا شعرهای خود انتخاب کرده و آن را اساس کار قرار داده و ادامه کار را حول محور آن کشیده ام. به عبارت دیگر از متن یا جمله یا شعر یک فکر کلی حاصل می شود که خود آن بر روی نکته ای خاص متمرکز می شود.
نقاشی نو به آخر خط رسیده است
استاد محمود فرشچیان، نگارگری امروز ایران را در مقایسه با گذشته همراه با عمق و فلسفه توصیف کرد اما بر ضرورت ایجاد دانشگاهی که بتواند نقاشی ایرانی را به صورت مدرن به جوانان علاقهمند آموزش دهد، تاکید دارد.
استاد نگارگری معتقد است نقاشی نو به آخر خط رسیده و حرفی برای گفتن ندارد اما نقاشی ایرانی به دلیل بهرهگرفتن از احساس و یک روح اصیل ایرانی، هرچه پیش رود، دامنه ایده و احساس گستردهتری دارد. محمود فرشچیان تابستان امسال نیز به ایران آمد و با حضور در موزهای که به نام او در مجموعه فرهنگی تاریخی سعدآباد تاسیس شده و یکی از پر بینندهترین موزههای کشور است، به ارزیابی آثار علاقهمندان نگارگری پرداخت. او همچون تمام استادان هنرهای ایرانی با صبر و حوصله کارها را بررسی و با وجود بیان نقصهای اثر، جوانان را به ادامه این راه تشویق میکرد. همین خصوصیت در جریان گفتگو نیز وجود داشت و باوجود شهرت و اعتباری که او در جهان برای نقاشی ایرانی کسب کرده است، با دقت فراوان به هریک از سوالات پاسخ داد. او که به نقاشی و هنر ایرانی عشق میورزد، در مورد وضعیت نگارگری ایران به میراثخبر گفت:«شرایط نگارگری در هر دورهای فرق میکند. زمانی شاگردانی کارآموزی میکردند. امروزه مدرکگرایی ارج و قرب بیشتری دارد و بیشتر به کارشناسی، کارشناسی ارشد و.. توجه میشود. این وضعیت ایجاب میکند، دانشگاه یا هنرکدههایی بوجود بیاید. علاقهمندان زیادی به آن مراجعه می کنند ولی باید مکانهایی وجود داشته باشد که آموزش را در راستای صحیح انجام دهند. متاسفانه به غیر از چند هنرستان برای نگارگری، دانشگاههایی که به تدریس این رشته بپردازند، وجود ندارد