نوجوانی ، دورانی است حیاتی که برای همه انسانها و در همه فرهنگها وجود دارد و معمولا بین سنین 12 تا 20 سالگی را شامل می شود .در این دوران نوجوان با تحولات گسترده فیزیولوژیک ، شناختی ، هیجانی و اجتماعی رو برو می شود و این تغییرات می توانند مشکلاتی را فراهم آورند اما در مجموع جهات مثبت و سازنده نوجوانی و بلوغ بر این امور غلبه دارد و فرد رابه کمال نزدیک می کند.اصولامسایل نگران کننده این دروه به این تغییرات و تحولات بستگی ندارد بلکه تابعی از درک نادرست والدین و یا حتی خود نوجوان از تغییرات رشدی خود است
مهمترین ویژگیهای رشد در این دوران به این ترتیب است :
یکی از مهم ترین تغییرات این دوره بلوغ است در این دوره رشد سریع جسمانی و رسش جنسی به دوره کودکی پایان می دهد و نوجوان را به بزرگسالی نزدیک می کند. هورمون های مردانه (تستسترون) و زنانه (استروژن و پروژسترون ) از این سن بیش از پیش ترشح می شود.
عواملی در بلوغ فرد که معمولا از 8 تا 14 سالگی است( در هر دو جنس ) تاثیر دارد که می توان به این موارد اشاره کرد :
الف) جنس : بلوغ در دختران یک تا دو سال زودتر است .
ب) وراثت : فردی ممکن است رسش زودتر جنسی را از پدر و مادر ش به ارث ببرد
ج) عامل جفرافیایی: مثلا مطالعات نشان داده بلژیکی ها زودتر از لهستانی ها بالغ می شوند .
د) روابط عاطفی : که هر چه گرم تر باشد بلوغ دیرتر اتفاق می افتد .
ه ) وضعیت تغذیه : که هر چه بهتر باشدیک تا دو سال ، بلوغ زودتر اتفاق می افتد و...
یکی از ویژگیهای بلوغ در این دروان رشد ناگهانی است به گونه ای که نوجوان تا حدی نامناسب می شود و چون رشد از پایین به بالا انجام می گیرد، نوجوان پاهایی بلند و کشیده پیدا می کند .یکی از آخرین قسمت های بدن که در این دوران به رشد نهایی خود می رسد سر است.
اجزای صورت مانند گو شها و لب ها زودتر رشد می کنند و بزرگتر به نظر می رسند .این تغییرات سریع نیاز نوجوان را به مواد کالری زا ، ویتامین ها و مواد معدنی زیادتر می کند که باید در برنامه غذایی گنجانده شود . بسیاری از نوجوانان در این دوره با کمبود آهن رو برو می شوند .در این دوران اندامهای داخلی رشد قابل توجهی می کند مثلا ظرفیت ششها حدودا 3 برابر می شودو اندازه قلب دو برابر و در نتیجه از میزان ضربان قلب کاسته می شود . به علاوه حجم کلی خون افزایش می یابداین تغییرات به نوجوان امکان می دهد تا کیلومترها بدود و خسته نشود. نکته مهم دراین دوران رسش جنسی است که هم به صفات اولیه جنسی مربوط می شود و هم به صفات ثانویه .صفات اولیه : تغییرات بدنی است که مستقیما در تولید مثل نقش دارد .
صفات ثانویه : تغییرات بدنی و جنسی است که مستقیما در باروری موثر نیست و فقط علایم مشخصی برای رشد جنسی به شمار می رود .پسران در این دروه بلند فد تر ازدختران می شوند و شانه های پهن پیدا می کنند در حالی که دختران لگن خاصره پهن تری پیدا می کنند که جایگاهی برای تولید مثل و حمل بچه است . رشد مو در زیر بغل ، صدای بم در پسران و... از دیگر صفات ثانویه جنسی است
در این جا مساله مهم بلوغ دیر رس و زود رس مطرح می شود . در این مورد باید گفت بلوغ زودرس برای پسران رضایت بخش است و در مورد دختران این امر نارضایتی و ناراحتی را به دنبال دارد چرا با بلوغ زود رس دختر، انتظارات و توقعات اجتماعی از وی بیشتر می شود.این درحالی است که او هنوز به رشد کافی روانی – اجتماعی دست نیافته است در مقابل بلوغ دیر رس برای پسر نا خوش آیند است چرا که روی پذیرش وی در گروه همسالان و روابط دوستانه وی اثر منفی دارد چرا که این پذیرش معمولا بر پایه قدرت جسمانی و رشد جنسی است .باید به نوجوان کمک کرد تا این دوره موقتی را به سلامت بگذراند. در هر حال تلاش خود ا و در این جهت بسیار مهم است .
کلیه توانایی های شناختی مربوط به تفکر ، یادگیری و یاد آوری در دوره دبستان به وجود می آید اما در دوره نوجوانی به پیشرفت و کمال می رسد.توجه انتخابی ماهرانه تر می شود، مهارتهای حافظه ، تسلط بر زبان و خزانه لغات بیشتر می شود و نوجوان در گفتار ، نوشتار و مباحثات توانایی ویژه ای می یابد .به علاوه تحولات شناختی دیگری در فرد به وجود می آید که اهم آنها به این شرح است:
الف ) تفکر فرضیه سازی :
در این سن نوجوان دنیایی را فرض می کند که در آن همه چیز مطابق با واقع نیست ولی نوجوان می تواند از آن نتیجه گیری منطقی کند.تفکر فرضیه سازی این امکان را به نوجوان می دهد که هر فرضیه ای را در نظر بگیرد و آن را بیازماید حتی اگر آن را قبول نداشته باشد. این ویژگی به او امکان می دهد زندگی را به گونه ای دیگر تعریف کند و با تفکرانتقادی به محیط اطراف نگاه کند و فرضیه های جدیدی را بسازد
ب) استد لا ل قیاسی :
در نوجوان به موازات رشد فرضیه سازی، امکان استدلال قیاسی ( نتیجه گیری از کل به جزء) به وجود می آید. یعنی او می تواند با یک تئوری کلی شروع کند و سپس استدلال منطقی از آن داشته باشد و بعد سعی کند که روایی و اعتبار این استنباط ها را مورد آزمون قرار دهد . مثلا اگر از وی سوال شود که:« دلفین ها به چه گروهی از حیوانات تعلق دارند ؟ » او به دنبال اصول کلی برای تمایز پستانداران از سایر حیوانات دیگر می گردد و چنین استدلال می کند که اگر دلفین ها پستاندارند پس باید از فرزندانشان نگه داری کنند ، به آنها شیر بدهند ، با شش تنفس کنند و... بنابر این اطلاعات فرعی و نامربوط دیگری مثل این که دلفین ها مانند ماهی در آب شنا می کنند و یا مانند پرندگان داری بال هایی هستند او را گمراه نمی کند و در نهایت با جمع آوری شواهد اصلی پستاندار بودن دلفین ها را تایید می کند
ج) تفکر درباره خود :
وجود دو تفکر بالا به نوجوان این امکان را می دهد که درباره خود به وارسی و تفکر بپردازد . او ممکن است احساس ها وانگیزه های متفاوتی را نسبت به والدین مدرسه و دوستان نزدیک خود بپروراند ، به طور عمیق به زندگی آینده فکر کند ، به درون نگری بپردازد . این درون نگری ویژگی خود مرکزی را برای او به وجود می آورد یعنی خوذ را مرکز و مدار عالم می بیند و این دو ممکن است ویژگی دیگری به نام شکست ناپذیری را تقویت کند و نوجوان احساس کند که هرگز شکست نمی خورد و در کنار آن قهرمان سازی را پرورش دهد و زندگی قهرمانانه ودور از واقعیتی را برای خود تصور کنند بنابر این باید در هدایت این امیال دقت کرد .
در این دوره رفتار واستدلال اخلاقی دگرگون می شود چرا که دگرگونی در شناخت روان و جسم فرد او را با سوالات جدیدی روبرو می سازد که پاسخ آنها در این جا جواب داده می شود بر طبق نظر کلبرگ معمولا نوجوان در این دوره در مرحله قرارداری ابراز وجود می کند در این مرحله فرد استاندار ها و حقوق اجتماعی ارزش های اخلاقی رادر نظر می گیرد . در این جا استدالال اخلاقی بر مبنای منفعت اجتماعی و رفتار اخلاقی بر مبنای قوانین اجتماعی است این مرحله بین 7 تا 15 سالگی باید کمال یابد . البته این مرحله ادامه می یابد و تا مرحله بعدی هم دوره نوجوانی را (بنا به برخی تعاریف ) در بر می گیرد . دو مرحله دیگری که لورنس کلبرگ بیان می کند مرحله قبل از قرادردای و مافوق قراردادی است که در بالا و زیر مرحله اخیر قرار دارد و در اولی قضاوت بر مبنای منفعت شخصی ودر آخری بر مبنای بر مبنای اصول اخلاقی است .باید توجه داشت که می توان نوجوان یا بزرگسالی را پیدا کرد که به این مراحل نرسیده باشد یعنی هنوز در مرحله اول مانده باشد و همچنین باید در نظر داشت که بین دختران و پسران ممکن است تفاوت وجود داشته باشد . از آنجا که دختران به روابط انسانی و احساس همدردی و مراقبت از دیگران بیشتر اهمیت می دهند ممکن است استاندارهای اجتماعی و حقوق دیگران در نزد آنان بیشتر از پسران اهمیت داده شود . بنابر این نباید رشد اخلاقی دختران را پایین تر از رشد اخلاقی پسران بدانیم بلکه این امر بر عکس ، حاکی از رشد عاطفی بیشتر دختران به نسبت پسران است .