تحقیق مقاله مقایسه اثر بخشی مشاوره گروهی عقلانی عاطفی الیس

تعداد صفحات: 25 فرمت فایل: مشخص نشده کد فایل: 25280
سال: مشخص نشده مقطع: مشخص نشده دسته بندی: روانشناسی
قیمت قدیم:۱۲,۵۰۰ تومان
قیمت: ۷,۸۰۰ تومان
دانلود مقاله
کلمات کلیدی: N/A
  • خلاصه
  • فهرست و منابع
  • خلاصه تحقیق مقاله مقایسه اثر بخشی مشاوره گروهی عقلانی عاطفی الیس

    شرح حال آلبرت الیس

    آلبرت الیس در سال 1913 میلادی متولد شد. در سال 1934 میلادی، درجه لیسانس خود را از سیتی کالج نیویورک دریافت کرد. در سال 1943 درجه فوق‌لیسانس و در سال 1947، درجه دکترای خود را از دانشگاه کلمبیا دریافت داشت. در سال 1943 میلادی، به طور خصوصی به مشاوره و روان درمانی در زمینه خانوادگی، ازدواج و امور جنسی اشتغال ورزید. به علت علاقه به روانکاوی، به مدت سه ‌سال آموزش‌های لازم را فرا گرفت. سپس در مقام روان‌شناس بالینی در یک مؤسسه بهداشت روانی وابسته به بیمارستانی در نیوجرسی مشغول کار شد و بعدها استاد دانشگاه راتگرز و دانشگاه نیویورک شد. ولی قسمت اعظم اوقات زندگی خود را به روان درمانی خصوصی می‌گذراند. (پاترسن، 1966: کرسینی، 1973).

        الیس در اوایل کارش، در مشاوره ازدواج و خانوادگی، اصولاً بیشتر اوقات، به شیوه‌ای آمرانه به ارائه اطلاعات به مراجعانش می‌پرداخت. ولی به زودی آگاهی یافت که مراجعان او، با توجه به مشکلاتی که داشتند، دچار کمبود اطلاعات نبودند، بلکه به عوامل روانی و عاطفی نیاز داشتند. لذا به سوی فراگیری روانکاوی شتافت و پس از پایان دوره کارآموزی و گذراندن آموزش‌های لازم، به اعمال روانکاوی سنتی روی آورد. گرچه تقریباً در مورد پنجاه درصد از بیماران نتیجه کارش موفقیت‌آمیز بود ولی، به طور کلی، از نتایج کارش رضایت نداشت و مهمتر آنکه الیس با روش‌ها و نظریه روانکاوی توافقی نداشت. زیرا شیوه‌ های روان کاوی در مقایسه با نظریات خودش چندان فعال و هدایت‌کننده نبودند. در نتیجه، الیس به شیوه فرویدی‌های جدید روی آورد و فعالتر شد و روش مستقیم‌تری را در درمان به کار بست.

       گرچه در جهت‌گیری جدیدش با صرف وقت کمتر موفقیت بیشتری به دست آورد و درصد بهبود یافتگان به 63 درصد افزایش یافت. ولی هنوز هم ناراضی به نظر می‌رسید. او دریافت که بیماران، با وجود آن‌که بصیرت لازم را کسب می‌کنند، در ایجاد تغییر رفتار از طریق اصول موفق نیستند. از این پس، الیس به نظریات یادگیری و تغییر رفتار از طریق اصول یادگیری‌های شرطی روی آورد و بدان وسیله به بیماران در تغییر رفتارشان کمک می‌کرد. گرچه این شیوه هم از روش قبلی او مؤثرتر بود، اما هنوز هم برایش قانع‌کننده و رضایت‌بخش نبود. از سال 1945 میلادی به بعد، الیس شیوه درمان عقلانی- عاطفی را مؤثرتر از سایر روش‌ها دانست و همواره سعی کرد که در درمان از آن استفاده کند و به رشد و توسعه آن همت گمارد (کرسینی، 1973: الیس، 1973: هرشر، 1970).

     

    دیدگاه شناختی- رفتاری

    از نقطه نظر این دیدگاه شرایط زندگی، دیگران و رویدادهای گذشته تعیین کننده مشکل نیستند بلکه نوع ادراکات از موقعیت ها و نیز شیوه تفکر است که همواره انسان را به دردسر می اندازد. پس وظیفه درمانگر عبارت است از تشخیص و سپس تغییر تفکرات غلط و مضری که باعث اختلالات رفتاری و عاطفی در مراجعان گشته اند.[4][6]

     

    نظریه شخصیت

    الیس از سه دیدگاه فیزیولوژیک، اجتماعی و روان‌شناختی به شخصیت می‌نگرد و در هر یک از این سه بعد، نظرات خاصی درباره شخصیت ارائه می‌دهد (کریسنی، 1973).

    1.       مبنای فیزیولوژیکی: الیس معتقد است که انسان ذاتاً تمایلات بیولوژیکی استثنایی و نیرومندی برای تفکر و عمل به شیوه خاص دارد، که این شیوه ممکن است در جهت منطقی و غیرمنطقی باشد. از جهت تفکر و عمل فرد را تابع محیط خانواده و فرهنگی می‌داند که فرد در آن رشد می‌یابد. او انسان را از نظر بیولوژیکی، عمدتاً‌ موجودی می‌داند که در جهت تخریب نفس و ارتکاب امور بد گام برمی‌دارد. و آمادگی ذاتی شدیدی برای تفکر غیرمنطقی و غیرعقلانی دارد. الیس انسان را موجودی می‌داند که ذاتاً تمایل مفرطی به سهل‌انگاری در تغییر رفتار خویش دارد. به عقیده وی انسان مایل است که وابستگی خود را به بسیاری از اسطوره‌ها و تعصبات خانوادگی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی، که از دوران اول زندگی و مراقبت و احتیاطی افراطی در امور خویش داشته باشد. به عقیده الیس دیگر تمایلات ذاتی و نامطلوب هر انسانی احساس نیاز مفرط است به این‌که خود را برتر از دیگران و صاحب همه مهارت‌ها بداند، توسل به نظرات احمقانه و بدبنیاد، پرداختن به تفکر آرزومندانه، توقع خوبی و خوش رفتاری مداوم از دیگران، محکوم کردن خود در مواردی که ضعیف عمل می‌کند و تمایل عمیق به زودرنجی و برآشفتگی عاطفی است. از نظر الیس، اگر انسان به این تمایلات طبیعی- و در عین حال غیر سالم- خود نرسد، خود، دیگران و دنیای خارج را مورد مذمت و نکوهش قرار می‌دهد (الیس، 1973: پاترسن، 1966: کرسینی، 1973).

    2.       مبنای اجتماعی: الیس می‌پذیرد که انسان موجودی اجتماعی است و زندگی اجتماعی برای او لازم است. او معتقد است که انسان باید در اجتماع مطابق انتظارات خود و دیگران رفتار کند و بیش از حد خودمدار و خودبین نباشد، و زیاد بر سبقت جویی تأکید نکند. به عقیده او انسان باید تا حدی از آن خصوصیتی بهره‌مند باشد که آدلر آن را علاقه اجتماعی و ارتباط با همنوع می‌داند. اما از طرف دیگر، معتقد است که پافشاری بر نگرش دیگران نسبت به خود و جلوه‌دادن آن به صورت نیازی مبرم، حالتی مرضی و مخرب نفس است. به نظر او، این که دیگران نسبت به ما نظرات خوبی داشته باشند مطلوب است، اما نباید ما هستی و وجود خود را در گرو نگرش مثبت دیگران نسبت به خود بدانیم. به عقیده الیس، بلوغ عاطفی و سلامت روانی ایجاد تعادل مطلوب است میان اهمیت دادن و اهمیت افراطی دادن به داشتن روابط متقابل مناسب از جانب فرد (کرسینی، 1973: پاپن، 1974: الیس، 1973).

    3.       مبنای روان‌شناختی: مطالعه شخصیت تنها از دو بعد فیزیولوژیکی و اجتماعی کافی نیست و باید بعد روانی رشد شخصیت را نیز مطرح کرد. به عقیده الیس، گرچه انسان از نظر بیولوژیکی تمایل شدیدی به مضطرب کردن خود و تخریب نفس دارد و گرچه او در اجتماعی زندگی می‌کند که سبب پاره‌ای از نابسامانی‌های رفتاری اوست و آنها را تقویت می‌کند، اما دیدگاه روان‌شناختی شخصیت چگونگی رشد آن را مشخص می‌کند.

        الیس غریزه را به مفهوم کلاسیک آن قبول ندارد و بیشتر با مزلو در زمینه تمایلات انسان هم‌عقیده است. او می‌پذیرد که انسان تمایلی به عشق و محبت، توجه و مراقبت و تشفی آرزوها دارد و از مورد تنفر قرار گرفتن، بی‌توجهی، و ناکامی دوری می‌جوید. بنابراین، وقتی حادثه فعال‌کننده‌ای (a) برای فرد اتفاق می‌افتد، او براساس تمایلات ذاتی خود ممکن است دو برداشت متفاوت و متضاد از (a) داشته باشد: یکی افکار، عقاید و باروهای منطقی و عقلانی (rb) و دیگری افکار، عقاید و برداشت‌های غیرعقلانی و غیرمنطقی (ib). در حالتی که فرد تابع افکار و عقاید عقلانی و منطقی باشد، به عواقب منطقی (rc) دست خواهد یافت و شخصیت سالمی خواهد داشت. در حالتی که فرد تابع و دستخوش افکار و عقاید غیرمنطقی و غیرعقلانی قرار گیرد. با عواقب غیرمنطقی (ic) مواجه خواهد شد، که در این حالت او فردی است مضطرب و غیرعادی، که شخصیت ناسالمی دارد. در واقع، وقتی که حادثه نامطبوعی برای فرد اتفاق می‌افتد و او احساس اضطراب و تشویش می‌کند، تقریباً در نقطه b (یعنی نظام باورها) خود را به دو چیز کاملاً متفاوت و متضاد متقاعد می‌کند و یکی از آنها را در پیش می‌گیرد که مسلماً همان افکار غیرعقلانی اوست (ic).

    سلامت روانی با شخصیت سالم                     

    اختلال شخصیت                                                            

        به طور خلاصه، در نظریه ‌ الیس درباره شخصیت، انسان‌ها تا حد زیادی خود متوجه، اختلالات و ناراحتی‌های روانی خود هستند. انسان با استعداد و آمادگی مشخص برای مضطرب شدن متولد می‌شود و تحت تأثیر عوامل فرهنگی و شرطی‌شدن‌های اجتماعی این آمادگی را تقویت می‌کند. در عین حال، انسان این توانایی‌ قابل ملاحظه‌ را هم دارد که به کمک تفکر و اندیشه، از آشفتگی و اضطراب خود جلوگیری کند. بنابراین، اگر چنانچه با مسئله تشکل افرادی که نیاز به کمک و روان‌یاری دارند، به شیوه‌ای بسیار فعال و جهت دهنده، آموزگار منشانه و فلسفی روبرو می‌شویم. در اکثر موارد،‌ آنها از تفکر انحرافی و رفتار و عواطف نامناسب خود دست برخواهند داشت، به تغییرات اساسی و چشمگیری در عقاید بیماری‌زای خود دست خواهد زد و نتیجتاً، بهبود خواهند یافت (الیس، 1973: کرسینی 1973: هرشر، 1970).

  • فهرست و منابع تحقیق مقاله مقایسه اثر بخشی مشاوره گروهی عقلانی عاطفی الیس

    فهرست:

    ندارد.
     

    منبع:

    ندارد.

تحقیق در مورد تحقیق مقاله مقایسه اثر بخشی مشاوره گروهی عقلانی عاطفی الیس, مقاله در مورد تحقیق مقاله مقایسه اثر بخشی مشاوره گروهی عقلانی عاطفی الیس, تحقیق دانشجویی در مورد تحقیق مقاله مقایسه اثر بخشی مشاوره گروهی عقلانی عاطفی الیس, مقاله دانشجویی در مورد تحقیق مقاله مقایسه اثر بخشی مشاوره گروهی عقلانی عاطفی الیس, تحقیق درباره تحقیق مقاله مقایسه اثر بخشی مشاوره گروهی عقلانی عاطفی الیس, مقاله درباره تحقیق مقاله مقایسه اثر بخشی مشاوره گروهی عقلانی عاطفی الیس, تحقیقات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله مقایسه اثر بخشی مشاوره گروهی عقلانی عاطفی الیس, مقالات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله مقایسه اثر بخشی مشاوره گروهی عقلانی عاطفی الیس, موضوع انشا در مورد تحقیق مقاله مقایسه اثر بخشی مشاوره گروهی عقلانی عاطفی الیس
ثبت سفارش
عنوان محصول
قیمت