تحقیق مقاله تفسیر مثال های قرآن

تعداد صفحات: 263 فرمت فایل: word کد فایل: 11376
سال: مشخص نشده مقطع: مشخص نشده دسته بندی: معارف اسلامی و الهیات
قیمت قدیم:۲۹,۵۰۰ تومان
قیمت: ۲۴,۰۰۰ تومان
دانلود مقاله
  • خلاصه
  • فهرست و منابع
  • خلاصه تحقیق مقاله تفسیر مثال های قرآن

    مثل دو مردی که یکی (ایکم) یعنی هیچ کارائی ندارد و کل بر مولای خواست، و دیگری امر به عدالت می کند و در صراط مستقیم است

    نقش عدالت و راستی در زندگی انسانها

    مثل قریه ای که نعمت از در و دیوار آن سرازیر می شود، و در اثر کفران نعمت از اهل آن گرفته می شود و لباس خوف و گرسنگی بر قامتشان پوشیده می شود.

    قرآن کتاب آسمانی و هدایت گر انسانها است و عدم تحریف در آن فصل شکست ابرقدرتها

    نمونه ای از هزاران دستور از دستورات الهی به رهبر اسلام

    برای اداره جامعه انسانی

    ده دستور مهم اخلاقی در مقابله با مخالفان

    عقوبت دشمن به همان اندازه که مورد عقوبت گرفته اید جایز است نه بیشتر

    یکی از معجزات قرآن جهان شمول بودن آن است

    انظر کیف ضربوا لک الامثال (سوره اسراء آیه 84) و شأن نزول آن

    نکته ها

    بگو اگر انس جن جمع شوند بمانند قرآن بیاورند نخواهند توانست

    نکته های جالب در آیه 88 سوره (اسراء)

    آیا نمی بینند خداوند آسمانها و زمین را محلق کرده قادر است مانند آن را نیز بیافریند (سوره اسراء آیه 99)

    ترسیمی از موضع گیری مستکبران در برابر مستضعفان

    پاسخی مرد مؤمن بر فرد مستکبر

    و لقد صرفنا فی هذا القرآن للناس من کل مثل (سوره کهف آیه 54)

    قل لوکان البحر مداد الکلمات ربی لفند البحر (سوره کهف آیه 109)

    روایات در فضیلت قرائت سوره انبیاء از معصوم، و خبر از رسیدن وقت حساب مردم، در حالتی که مردم در حال غفلت هستند

    نجوای نشانه توطئه است

    جریان ایوب پیامبر و شیمیایی های زمان ما

    در هم پیچیدن آسمان مانند پیچیدن طورها

    حکومت زمین از آن صالحان زمین خواهد بود

    ایجاد شرایط بر حکومت صالحان

    هر کس به همان مقدار که به او ستم شده، حق دارد طرف را مجازات کند

    معبودان ضعیفتر از مگس

    سرنوشت غم انگیز قوم ثمود

    قیام موسی و نابودی فرعونیان فرا رسیده

    شناخت انبیاء و تبعیت از آنها

    قرآن کریم وجدانها را به داوری می طلبد

    معاد از طریق عمومیت قدرت خدا

    اشاعه فحشا یکی از زشترین کارها

    اشاعه فحشا چیست؟

    بلای شایعه سازی

    خطرناکترین شایعات در زمان ما و عصر حاضر

    اخطار، تبعیت از شیطان و پنج گام آن

    ترغیب به ازدواج آسان و آیات ازدواج (سوره نور آیات 32 تا 43)

    جاهلیت قرن بیستم

    آیه نور و تفسیر آیه نور

    امامان معصوم نورند

    مصباح همان شعله های ایمان است

    حکومت جهانی مستضعفان

    فلسفه غیبت، حفاظت از دستبرد دشمنان به آن حضرت است

    بهانه جوئیهای مخالفین حق در همه زمانها

    گفتند این چه پیامبری است که طعام می خورد و در بازارها راه می‌رود (سوره فرقان آیه 7)

    چرا این پیامبر گنجها و باغها ندارد

    مطلبی در خطبه قاصعه علی (ع) در نهج البلاغه در رابطه با قدرت و مکنت

    پیامبر گفت ای پروردگارا، قوم من این قرآن را مهجور و از آن فاصله گرفتند

    اثرات عمیق نزول تدریجی در قرآن

    پیام تبریک رهبر معظم انقلاب در ؟ 86 در رابطه با (اتحاد ملی و انسجام اسلامی)

    تحلیل از فرمایشات رهبر معظم انقلاب بخصوص اتحاد ملی و انسجام اسلامی توسط مولف

    نقش رهبری در پیش برد اهداف انقلاب اسلامی و هدایت مردم

    با نگاه کوتاه به تاریخ گذشته، به این نتیجه رسیده ایم که در طول تاریخ

    هیچ ملتی در حق شناسی و حق پرستی و ایثار و فداکاری و پی‌روی از چهارده معصوم به مانند ملت ایران نبوده (مؤلف)

    اشاره کوتاهی به کاپیتالاسیون امریکا در ایران

    مخالفین حکومت اسلامی را به چند گروه می شود تقسیم کرد.

     

    بسم الله الرحمن الرحیم

    الحمدلله رب العالمین الصلوه والسلام علی اشرف انبیاء و المرسلین و علی اله الطیبین الطاهرین مکرمین و لعنت الله علی اعدالهم اعداء لله من الان الی قیام یوم الدین امین یا رب العالمین و اما بعد قال الله الحکم فی قران الکریم.

    افمن کان علی بینه من ربه کمن زین له سوء عمله و اتبعوا اهوائهم[1] آیا کسی که، مدرکی مانند (قرآن) در دست دارد، مانند کسی است که (شیطان) اعمال (زشت) او را زینت داده و تابع هواهای نفسانی خود است؟ مسلم است که آن دو مساوی نیستند.

    با سلام و درود به محضر مبارک حضرت بقیه الله الأعظم امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف و نایب بر حقش حضرت آیت الله العظمی خامنه ای مدّ ظلّه العالی و درود سلام بی پایان به روان پاک شهدا و جانبازان و امام آنها یعنی امام خمینی رضوان الله تعالی علیه به یاری پروردگار متعال و با توجهات حضرت بقیه الله الأعظم ارواحنا لتراب مقدمه الفدا، جلد اول مثالهای قرآن به پایان رسید، بحول لله تعالی و قوته جلد دوم آن را شروع می کنیم، از آنجائیکه یکی از راههای رساندن مطلب به اذهان انسانها مثالها است، همانطور یکی از راههای تنبّه نیز تطبیق است، لذا بنای حقیر در این جلد نیز بمانند جلد اول، دستورات و فرامین الهی را از نظر تکالیف جامعه اسلامی و غیر اسلامی صدر اسلام را با جامه امروز وسائل روز تطبیق کردن است، چرا که قرآن کریم جامع الأطراف است و منحصر به یک زمان و مکان نیست. به کلیه ازمنه و امکنه تعلق دارد، و از نظر قانون تمامی نیازهای بشریت تا روز قیامت را تأمین می کند و سعادت بشریت فقط از راه قرآن و پی روی از معصومین سلام الله علیهم است و بس.

    امیدوارم خداوند متعال توفیق جمع آوری کلیه مثالهای زیبای قرآن را به حقیر مرحمت فرماید، تا بتوانم قدم هر چند بسیار کوتاهی برای پیش برد اهداف مقدس اسلامی مان برداشته باشم و این اثر حقیر تذکرّی بر جامعه بسیار فهیمان بوده و جلب رضایت خداوند متعال و حضرت بقیه الله الأعظم روحی لتراب مقدمه الفدا و نایب بر حقش بوده باشد انشاء ا... .

    لتراب مقدمه الفدا و نایب بر حقش بوده باشد ان شاء ا... .

    احد واحدی 2/3/1385

     

    بسم الله الرحمن الرحیم

    مثل الفریقین کالاعمی و الاصم و البصیر و السمیع هل یستویان مثلاً افلا تذکرون (هود آیه 24)

    مثل دو طایفه (یعنی) نابینا و ناشنوا، با بینا و شنوا، آیا فی امثل مساوی هستند؟ آیا متذکّر نمی شوید؟

    در آیه فوق خداوند متعال، حال دو گروه را در ضمن یک مثال روشن و زیبا و زنده بیان می کند و می فرماید. حال این دو گروه (نابینا و کر) و (بینا و شنوا) یکسان است؟ مسلم است که آن دو یکسان نیستند، و بعد به عنوان تنبه می فرماید، پس چرا متذکر نمی شوید و نمی اندیشید، (افلا تذکرون) همانگونه که در علم (معانی بیان) آمده است، همواره برای مجسم ساختن حقایق عقلی و توضیح و تبیین آنها در سطح عموم، (معقولات را) به (محسوسات) تشبیه می کنند، قرآن کریم این روش را زیاد به کار برده است در بیان بسیاری از مسائل حساس و پر اهمیت، با استفاده از مثالهای روشن و زیبا، حقایق را به عالیترین صورتی، تبیین می کند، بیان فوق نیز از همین قبیل است، چرا که مؤثرترین وسیله برای شناخت حقایق هستی در جهان طبیعت، چشم گوش است، به همین دلیل نمی توان باور کرد که افرادی که از چشم و گوش به هر دلیلی یا بطور مادرزاددی بی بهره هستند چیز درستی از این جهان طبیعت درک کنند این یک امر مسلم و غیر قابل انکار است، حالا منظور خداوند از این مثل چیست؟

    منظور خداوند در این مثل، کسانی هستند که چشم و گوش ظاهری دارند، تمامی زیبایی های جهان خلقت را نظاره گر هستند و با گوششان کلیه الحان و صداهای موزون و روح انگیز را می شنوند، ولی در فکر و اندیشه این نیستند که، این دو نعمت بسیار بزرگ از کیست، و یا چه وظیفه ای در مقابل این دو نعمت بزرگ بر منعم دارند، آنها نه تنها در فکر تکلیف و وظیفه نیستند بلکه بر اثر لجاجت و دشمنی با منعم، گرفتار در چنگال تعصّب و خودخواهی و خودپرستی، چشم گوش حقیقت بین و حقیقت شنو را از دست داده اند، هرگز نمی توانند حقایق عالم غیب و اثرات ایمان و لذت عبادت پروردگار و شکوه تسلیم در برابر فرمان او را درک کنند، اینگونه افراد، به کوران و کرانی می مانند که در تاریکی مطلق و سکوت مرگ بار زندگی می کنند، خداوند متعال در جای دیگر می فرماید و لهم اعین لا یبصرون بها و لهم اذان لایسمعون بها اولئک کالأنعام بل هم اذل و برای آنها چشمانی هست ولی نمی بینند و گوشهایی دارند ولی نمی شنوند آنها مانند حیوانات بلکه کمتر از حیوانات هستند، و عواقب بسیار تلخ و ناگواری و عذاب دردناکی در آینده در انتظار آنها است در حالی که مؤمنان راستین با چشم باز و گوش شنوا هر حرکتی را می بینند و هر صدائی را می‌شنوند با توجه به آن راه خود را به سوی سرنوشتی سعات آفرین می گشایند، و آنی و لحظه ای از فرامین الهی سرپیچی نمی کنند.

    فقال الملأ الذین کفر و من قومه مانریک الّا بشر امثلنا و مانریک اتبعک الّا الذین هم اراذلنا بادی الرای و مانری لکم علینا من فضل بل نظنکم کاذبین (سوره هود آیه 27)

    عده ای از قوم کافر (نوح در پاسخ دعوت او) گفتند، ما تو را جز بشری همچون خودمان نمی بینیم، و کسانی که از تو تبعیت می کنند، جز افراد بی مایه و ساده لوح نمی بینیم و فضیلتی برای شما نسبت به خودمان مشاده نمی کنیم، بلکه شما را دروغگو می دانیم آیه فوق مربوط به قوم حضرت نوح بنی علیه السلام است که نبوت آن حضرت را زیر سئوال برده اند.

    کلمه (ملأ) اشاره به صاحبان زر و زور و گردنکشان قوم نوح است که این چنین افراد در هر جامعه وجود دارد که مایه فساد و تباهی را تشکیل می دهند و پرچم مخالفت را در برابر پیامبران الهی همین ها بر می افرازند، نخستین بهانه آنها برای ردّ دعوت نوح (ع) این بود که گفتند ما تو را جز انسانی مانند خود نمی بینیم «مانریک الا بشراً مثلنا» در حالی که رسالت الهی را باید فرشتگان بدوش کشند، نه انسانهایی همچون ما، به گمان اینکه مقام انسان از فرشته پائین تر است، و یا احتیاجات انسان را فرشته بهتر از انسان می داند!

    دلیل دیگر آنها این بود که گفتند ای نوح، ما، در اطراف تو، آنها که از تو پیروی می کنند، جز یک مشت اراذل و جوانان کم سن سال و ناآگاه و بی خبر و بی اطلاع که هرگز مسائل را بررسی نکرده اند نمی بینیم (و ما نریک اتبعک الّا الذین هم اراذلنا بادی الرای)

    «اراذل» جمع ارذل و به معنی پست و حقیر است خواه انسان باشد یا چیز دیگر، البته این لقب را گردنکشان کافر و صاحبان زر و زور قوم و نوح (ع) به پیروان آن حضرت می دادند، در صورتی که نه پست بودند و نه حقیر، بلکه به حکم اینکه پیامبران الهی قبل از هر چیز به امر الهی به حمایت مستضعفان می پرداخت که طبعاً مبارزه با مستکبران بود، لذا نخستین گروهی که دعوت پیامبران را لبیک می گفت، گروه گروه محروم و فقیر و کم درآمد بودند که بوسیله همان مستکبران استثمار می شدند که در نظراشان مقیاس شخصیت، تنها زر و زور بود و بس، و حال آنکه نشانه شخصیت و ارزش از نظر خدا و پیامبران، ایمان به خدا و پیروی از پیامبران است و اینکه آنها را (پیروان نوح را) به عنوان (بادی الرأی) (ظاهربین و بی مطالعه و کسی که با یک نظر عاشق و دل باخته می شود) نامیدند، در حقیقت گرایش آنها به نوح به خاطر آن بود که لجاجت و تعصبهای ناروائی که دیگران داشتند، بلکه بیشتر، جوانان پاکدل بودند که در نخستین تابش نور، حقیقت را در قلب خود احساس می کردند، و با هوشیاری، ناشی از حقیقت جوئی نشانه‌های صدق را در گفته ها و اعمال پیامبران می دیدند و به زودی درک می کردند.

    بالأخره سومین ایراد آنها این بود که می گفتند، قطع نظر از اینکه تو یک انسان هستی نه یک فرشته، و علاوه بر اینکه ایمان آورندگان به تو نشان می دهد که دعوتت محتوای صحیحی ندارد «اصولاً ما هیچگونه برتری برای شما بر خودمان نمی بینیم تا به خاطر آن از شما پیروی کنم، (و ما نری لکم علینا من فضل بل نظنکم کاذبین) در طول تاریخ ثابت شده که صاحبان زر و زور و ثروتمندان بودند که متکبّرانه با بهانه های مختلف دعوت انبیاء را با عناوینی مانند اینکه تو هم مانند ما بشر هستید، یا پیروان شما را طبقه پائین جامعه تشکیل می دهد و یا تو چرا از طبقه ثروتمندان جامعه نیستند با امثال این بهانه ها قبول نمی‌کردند که خداوند متعال در قرآن کریم در یک جمله کوتاه هویت ثروتمندان کافر و خاصیت ثروت را بیان فرموده:

    ان الانسان لیطفی آن راه استغنی (سوره علق آیه 7) تحقیقاً، انسان هنگامی که خود را غنی و ثروتمند ببیند طغیان می کند.

    مصداق بارز طغیانگری، در زمان ما امریکا است، حاکمان امریکا تکیه بر قدرتشان، هیچ حقیقتی را قبول ندارند، و هیچ کسی را یا کشوری را ذیحق نمی دانند، آنها فقط به قانون جنگل معتقدند، چرا که قدرت دارند، زر و زور دارند، لذا مانند درّندگان جنگلی کشورهای ضعیف را اشغال می کنند ذخایر و اموال و حیثیت آنها را به یغما می‌برند، در صورت اعتراض نیز یا بر حسب تروریستی، آنها را می‌کشند، خداوند متعال سرنوشت آینده این طغیان گران را این چنین ترسیم فرموده و می فرماید:

    إن جهنم کانت مرصاداً (لطاغین مغابا) (نبأ آیات 31 و 32) همانا جهنم در کمین گاه بدکاران و طغیانگران و ستمگران است، که قرنها آنجا بمانند و عذاب بکشند، (لا بثین فیها احقابا) (نبأ آیه 33) هرگز در آنجا هوای خنکی و شراب طهوری نیاشامند، (لا یذوقون فیها بردا و لا شرابا)، (34) مگر آب پلید و سوزان که حمیم و غساق جهنم است، (آلا حمیما و غساقا) (35) کیفری که موافق اعمال آنهاست (جزاءً و فاقاً)(36) آنها کسانی هستند که امید به آینده و حق حساب نداشتند (إنهم کانوا لایرجون حساباً) بدین ترتیب آیات ما را تکذیب کردند، (و کذبوا بایاتنا کذباً) (نبأ 38) و حال آنکه حساب همه چیز را در کتابی شمرده شده رقم زده اید، و کل شیئی احصیناه کتاباً (39)

    پس بنابراین بچشید عذاب را که غیر از عذاب برای شما طغیان گران و منکرین روز جزا، اضافه نمی شود، فقط عذاب جهنم است روز به روز و یا لحظه به لحظه برای شما افزون خواهد شد، فذوقوا فلن نزیه کم الّا عذابا (نبأ آیه 30)

    و یا قوم لایجرمنکم شقاقی ان یصیبکم مثل ما اصاب قوم نوح او قوم هود او قوم صالح، و ما قوم لوط منکم ببعید (هود 89) (حضرت شعیب بر قوم خود گفت) ای قوم، ضدیت شما با من، سبب آن نشود که بلاهایی، مانند قوم نوح یا قوم صالح و یا قوم لوط که بشما نیز نزدیک است گرفتار کرد، شما را نیز گرفتار کند.

    خداوند متعال در آیه فوق جریان گفت و گوی حضرت شعیب پیامبر را بر پیامبر اعظم اسلام صل الله علیه و آله و سلّم نقل قول می کند و می فرماید، حضرت شعیب بر قوم خودهشدار داد، که نکند مخالفت شما با من منجر بر بلاهایی شود که بر اقوام گذشته مانند قوم نوح یا قوم صالح یا قوم لوط منجر شد، که جریان قوم لوط به شما بسیار نزدیک است باید از آن عبرت بگیرید (و ما قوم لوط منکم ببعید).

    البته مدین مرکز قوم شعیب بود، از سرزمین قوم لوط فاصله زیادی نداشت، چرا که هر دو از مناطق شامات بودند، و از نظر زمانی نیز فاصله آنها آنچنان نبود که تاریخشان به دست فراموشی سپرده شود و اما از نظر عمل هر چند انحرافات جنسی قوم لوط، و انحرافات اقتصادی قوم شعیب ظاهراً فرضی بود، ولی هر دو در تولید فساد در جامعه و به هم ریختن نظام اجتماعی و از میان بردن فضائل اخلاقی و اشاعه فساد با هم شباهت داشتند، به همین جهت گاهی در روایات می‌بینیم که یک در هم ؟؟ طبعاً مربوط به مسائل اقتصادی است، با زنا که یک آلودگی جنسی است مقایسه شده است.

    عبرت از تاریخ

    یکی از راههای هدایت و راه یابی انسان به حقیقت، توجه به تاریخ و بهره گیری است و عبرت از تاریخ است که پیامبر خدا حضرت شعیب، قوم خود را به سرنوشت بد، اقوام گذشته که در اثر عدم اطاعت از انبیاء و رهبران الهی خود، گرفتار شدند توجه داده که بعضی از آنها، شهرهایشان زیر و رو شد و بر سرشان از آسمان سنگ بارید، که فرمود:

    فلمّا جاء اسرنا جعلنا ؟؟ لیها سافلها و امطرنا علیها حجاره من سجیل منضود (هود 82) هنگامی که فرمان قهرمانی رسیده آن سرزمین را زیر و رو کردیم، و بارانی از سنگ، از گلهای متحجر و متراکم بر روی هم، بر سر آنها فرو ریختیم.

    سجیل در اصل یک کلمه فارسی است که از «سنگ» و «گل» گرفته شده است، بنابراین چیزی است کاملاً مانند سنگ سخت شده و نه همچون گل سست است بلکه میان آن دو می باشد.

    «منضود» از ماده نضد به معنی روی هم قرار گرفتن و پی در پی در آمدن است یعنی این باران سنگ آنچنان سریع و پی در پی بود که گوئی سنگها بر هم سوار می شدند ولی این سنگها، سنگهای معمولی نبودند، بلکه سنگهائی بودند نشان داده نزد پروردگارند. (مسومه عند ربک)

    اما تصور نشود که این سنگها مخصوص قوم لوط بودند، آنها از هیچ قوم و جمعیت و گروه ستمکار و ظالمی دور نیستند که یک نمونه از آن سنگهای سجیّل را در صحرای طبس دیدیم که چگونه بر سر امریکائی های ستمگر ریخته شد و آنها را به درک واصل نمودند، که خداوند فرموده، (و ما هی من الظالمین ببعید) این ها و موارد دیگر سرگذشت ملل گذشته و حال، موارد عبرت فراوان است باید ظلّام زمان عبرت بگیرند، که علی علیه السلام نیز فرموده (ما اکثر العبر و اقلّ الأعتبار) موارد عبرت چه فراوان است، ولی عبرت گیرنده کم است.

    بسیارند در این مملکت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، نان نمک آنحضرت را می خورند، ولی سنگ دشمنان اسلام مانند امریکا را بر سینه می زنند، و آنها را قبله گاه خود قرار داده اند شب و روز در تلاشند که پای امریکا ستمگر را بر این مملکت باز کنند، با توجه به اینکه 8 سال گذشته یعنی از 76 الی 84 بطور مداوم به هر نحو و امکان به نفع امریکا فعال بودند که هیچ غلطی نتوانستند بکنند، اینها نیز جریان طبس را بعینه دیده اند و جریان پادگان نوژه را دیده اند و 8 سال جنگ تحمیلی را دیده اند که چگونه رزمندگان دلیر ایران تکیه به یاری بی‌دریغ خداوند متعال، دشمن تا دندان مسلح به سلاحها مخرب کفر جهانی را شکست دادند و جهانیان را به شجاعتشان مبهوت ساختند.

    اینها همه موارد بارز عبرت هستند که دشمنان اسلام، بخصوص داخلی های در لباس اسلام، می بایست می گرفتند که نگرفتند و هنوز عده ای به نفع امریکا فعالند (خزلهم الله)

    فهل ینتظرون الّا ایام الذین خلو من قیلهم، قل فانتظروا إنی معکم من المنتظرین (یونس آیه 102)

    آیا آنها بجز روزگاران گذشتگان قبل از خود که چگونه به مجازاتهای الهی گرفتار شدند را انتظار می کشند؟ بگو به آنها، شما انتظار سرنوشتی مانند سرنوشت گذشتگان قبل از خوب باشید، منهم انتظار سرنوشت شما هستم.

    خداوند متعال در آیه فوق با لحنی تهدیدآمیز ولی در لباس سئوال و استفهام توبیخی می فرماید، آیا این گروه لجوج و بی ایمان، جز این انتظار را دارند که سرنوشتی همانند اقوام طغیانگر و گردنکش پیشین که گرفتار مجازات دردناک الهی شدند پیدا کنند؟ سرنوشتی همچون فراعنه و نمرودها و شدادها و اعوان انصارشان، (فهل ینتظرون الّا (مثل) ایام الذین خلومن قبلهم)

    در پایان آیه به آنها اخطار می کند و می گوید (ای پیامبر) به آنها بگو اکنون که شما در چنین مسیری هستید و حاضر به عمل به احکام الهی و اطاعت از انبیاء الهی نیستید، پس منتظر بمانید و ما نیز با شما در انتظار می مانیم، شما در انتظار عدم تحقق روز جزا و نتیجه اعمال نیک بد باشید، و ما نیز در انتظار سرنوشت شوم و دردناکی برای شما به خاطر عدم ایمانتان به احکام الهی، هستیم (قل فانتظروا انّی معکم من المنتظرین) (ایام) گرچه در لغت جمع یوم به معنی روز است، ولی در اینجا به معنی حوادث دردناکی است که در دوران عمر اقوام گذشته واقع شده است.

    فلاتک فی سریه مما یعبد هؤلاء ما یعبدون الّا کما یعبدء الاؤهم منقبل و انا لموفوهم نصیبهم غیر منقوص (هود 109)

    شک تردیدی درمعبودهائی که آنها می پرستند، بخود راه مده، آنها همان گونه این معبودها را پرستش می کنند که پدرانشان قبلاً می‌پرستیدند، و ما نصیب آنها را بدون کم کاست خواهیم داد.

    آیه فوق در واقع به عنوان دلداری و تسلّی خاطر پیامبر اعظم (ص) است و بیان وظیفه و مسئولیت او نازل شده است، و در حقیقت یکی از نتایج مهمی که از شرح داستانهای اقوام پیشین گرفته می شود همین است که پیامبر و به دنبال او مؤمنان راستین از انبوه دشمنان نهراسند و در شکست قوم بت پرست و ستمگری که با آن روبرو هستند شک و تردیدی به خود راه ندهند و به امدادهای الهی مطمئن باشند.

    لذا است که می فرماید: شک و تردیدی در مورد چیزی که اینها پرتابش می کنند به خود راه مده که اینها هم از همان راهی می روند که گروهی از پشتیبان رفتند، و پرستش نمی کنند مگر همان گونه که نیاکانشان از قبل می پرستیدند، بنابراین سرنوشتی بهتر از آنان نخواهند داشت، ولذا بلافاصله می گوید: (ما حتماً نصیب و سهم آنها را بدون کم و کاست از مجازات و عذاب خواهیم داد) و چنانچه به راه حق بازگردند، نصیب آنها از پاداش نیک محفوظ است، (و انا لموفوهم نصیبهم غیرمنقوص).

    با توجه به اینکه جمله (موفوهم) خود به تنهایی به معنی ادای کامل حق است، ذکر کلمه غیرمنقوص (بی کم و کاست) برای تأکید بیشتر در روی این مسئله است، در حقیقت آیه 109 سوره هود، این حقیقت را مجسّم می کند که، آنچه از سرگذشت اقوام و ملل پیشین خواندیم، اسطوره و افسانه نبود، و نیز اختصاص به یک زمان و مکان و تنها بر گذشتگان نیست، سنتی است ابدی و جاودانی و بر تمامی انسانهای روی زمین و بر تمامی ازمنه تا روز قیامت مربوط می شود منتها مجازاتهای متخلفین از احکام الهی از اقوام گذشته به صورت بلاهای هولناک و عظیم صورت گرفت اما در مورد دشمنان پیامبر و رهبران اسلامی شکل دیگری پیدا می کند، آن اینکه خداوند متعال آنقدر نیروی قدرت بر پیامبر و به رهبران اسلامی داده و می دهد که توانستند و می‌توانند دشمنان سرکش و لجوج و قدرتمند و بی رحم را که به هیچ صراط مستقیمی نبودند و نیستند با همراهی مؤمنین از پیروان خود و به یاری پروردگارشان که به شرط استقامتشان وعده پیروزی داده، در هم بکوبند و بشکنند، زیرا به نظر می رسد که بدون صبر و استقامت، هیچ فرد یا گروه یا ملتی نخواهند توانست به اهداف مورد نظر و مطلوبشان برسند، فلذا خداوند متعال در آیه 112 هود که نتیجه آیات قبل مربوط به اقوام گذشته است، امر بر استقامت می کند و می فرماید: فأستقیم کما امیرت و من تاب معک و لا تطغوا إنه بما تعملون بصیر. بنابراین آنطوری که فرمان به تو رسیده استقامت کن همچنین کسانی که با تو، به سوی خدا آمده اند طغیان نکنید همانا او (خداوند) هر آنچه انجام می دهید، می بیند.

    استقامت در تمام شعون رهبران اسلامی و مؤمنین مصداق پیدا می‌کند استقامت در راه تبلیغ و ارشاد بندگان خدا، استقامت در طریق مبارزه و پیکار با دشمنان لجوج و بی رحم اسلام و مسلمین، استقامت در حفظ اموال و نوامیس مسلمین، و استقامت در حفظ مرزهای اسلامی برای جلوگیری از نفوذ دشمنان مملکت اسلامی و استقامت در دفاع از مقدسات از تهاجم فرهنگی دشمنان شناخته شده اسلام مانند امریکا و اسرائیل و دیگران.

    ولی این استقامت، نه به خاطر خوش آیند این و آن، و نه از روی تظاهر و ریا و خودنمایی، و نه برای کسب عنوان قهرمانی، و نه برای بدست آوردن مقام و ثروت و کسب موفقیت و قدرت، بلکه تنها به خاطر فرمان خدا و آنگونه که به تو دستور داده شده است باید باشد. (کما امیرت)

    اما این دستور به تو تنها مربوط نمی شود، بلکه هم تو و هم یارانت باید استقامت کنید، (و من تاب معک) استقامت خالی از افراط و تفریط و زیاد نقصان، و استقامتی که در آن طغیان وجود نداشته باشد، (ولا تطغوا) چرا که خداوند از اعمال شما آگاه است، و هیچ حرکت و سکونی و سخن و برنامه ای بر او مخفی نمی ماند، (إنّه بما تعملون بصیر)

    آیه ای بسیار پرمحتوا و طاقت فرسا.

    در حدیث معروفی از ابن عباس چنین می خوانیم: ما نزل علی رسول الله (ص) آیه کانت اشدّ علیه، و لا اشق من هذه الأیه، و لذالک قال لأصحابه حین قالوا له، اسرع الیک الشیب یا رسول الله، قال شیبتنی هود و الواقعه[2] «هیچ آیه ای شدیدتر و مشکل تر از این آیه بر پیامبر اکرم (ص) نازل نشد، و لذا هنگامی که اصحاب از آنحضرت پرسیدند، چرا به زودی موهای شما سفید شده و آثار پیری در چهره مبارک نمایان گشته، فرمود: مرا سوره هود و واقعه پیر کرد.

    و در روایت دیگر می خوانیم: هنگامی که آیه فوق نازل شد پیامبر (ص) فرمود: شمروا شمروا، فما رئی ضاحقاً: دامن به کمر بزنید، دامن به کمر بزنید (که وقت کار و تلاش است) و از آن به بعد پیامبر (ص) را کسی خندان ندید.[3] 

    دلیل آن هم روشن است، زیرا چهار دستور مهم در این آیه وجود دارد که هر کدام بار سنگینی بر دوش انسان می گذارد، از همه مهمتر فرمان به استقامت است، استقامت که از ماده قیام گرفته شده، از نظر اینکه انسان در حال قیام بر کار و تلاش خود تسلط بیشتری دارد، استقامت که به معنی طلب قیام است یعنی در خود آنچنان حالتی ایجاد کن که سمتی در تو راه نیابد، چه فرمان سخت و سنگین همیشه بدست آوردن پیروزیها کار نسبتاً آسانی است، اما نگهداشتن آن بسیار مشکل، آنهم در جامعه ای آنچنان عقب افتاده دور از علم دانش، در برابر دشمنان سرسخت و لجوج و متعصب انبوه، زیرا مصمم در طریق ساختن جامعه سالم و سربلند و با ایمان و پیشتاز، استقامت در این راه کار ساده ای نبوده است، دستور دیگر اینکه این استقامت باید تنها انگیزه الهی داشته باشد و هر گونه وسوسه شیطانی از آن دور بماند، یعنی بدست آوردن بزرگترین قدرتهای سیاسی و اجتماعی، آنهم برای خدا باشد.

    سوم مسئله رهبری کسانی است که به راه حق برگشتند و آنها را هم به استقامت واداشتن.

    چهارم، مبارزه را در مسیر حق و عدالت، رهبری نمودن و جلوگیری از هر گونه تجاوز و طغیان، زیرا بسیار اتفاق افتاده که افرادی در راه رسیدن به هدف نهایت، استقامت را به خرج می دهند، اما رعایت عدالت را از دست می دهند غالباً گرفتار طغیان و تجاوز می شوند، این هم به خاطر آن است که استقامت در مقابل نفس الأماره را فراموش نموده از دست می دهند، لذا گرفتار طغیان و تجاوز می گردند که خداوند فرموده : ( لیطغی ان روی ه استغنی)

    امروز هم مسئولین مهم ما مسئولین، مانند رهبری، و ریاست جمهوری، و نمایندگان مجالس، اعم از خبرگان، و مجلس شورای اسلامی، و وزرا، و شورای محترم نگهبان، و شوراهای دیگر، در این چهار جمله خلاصه می شود: 1- استقامت در مقابل زورگوئیها و تعدیّات و ستمگریهای کفر جهانی مانند امریکا و اروپا و اذناب[4] آنها. 2- اخلاص در اعمال و بدون ریب ریا. 3- رهبری مسلمین با نهایت تدبیر و با تکیه بر قوانین نورانی اسلام. 4- و عدم طغیان و تجاوز و تبعیض.

    پر واضح است که بدون به کار بستن این اصول، پیروز بر دشمنانی که از هر سو از داخل و خارج ما را احاطه کرده اند و از تمام وسایل فرهنگی و سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و نظامی بر ضد ما بهره‌گیری می کنند امکان پذیر نیست.

    مقنن بسیار دانا و مدبر و حکیم که خداوند متعال است، تکلیف رهبر اسلام و مسلمین را در برخورد با کفر جهانی و زورگوئیهای آنها در ضمن آیات فراوان و بخصوص در آیه مبارکه (فاستقم کما امیرت) یا آیه اذن للذین بقاتلون بانهم ظلموا[5] اجازه مقاتله به کسانی که به آنها ظلم شده داده شد یا آیه مبارکه یا ایها الذین امنوا لا تتخذوا الیهود و النصارای اولیاء ای مونین یهود نصار را اولیاء خود قرار ندهید. (سوره مائده آیه 85)

    به خاطر این آیات و دستورات اکید الهی است که دشمنان اسلام، قرآن را کتاب تروریستی می نامند که بوش رئیس جمهور امریکا در یکی از سخنرانی هایش قرآن ما را کتاب تروریستی خواند، البته هیچ عاقلی، از بوش جز آن انتظار ندارد، و غیر منتظره و تعجب آور آن خواهد بود که بوش و امثالهم آن را کتاب آسمانی و سعادت آفرین بشریت بداند، در آنصورت تمامی تجاوزات و ستمگریها و اشغال گریها کنار گذاشته می شود، و ما نیز با آنها هیچ اختلافی نخواهیم داشت، ولی این برگشت به حقیقت و سر عقل آمدن از آنها بسیار بعید است، چرا که آنها ظلم و ستم و تعدی و تجاوز را به حدی رسانده اند که به سعادت نائل نخواهند شد (إن الله لا یهدی القوم الظالمین)

    یکی دیگر از سران امریکا، در رابطه با ولایت فقیه این چنین اظهارنظر کرده و در روزنامه ای چاپ شده بود: ولایت فقیه بمانند یک خار است در چشم امریکا، هر چه زودتر و سریعتر این خار را باید از چشم مان و یستعجلونک بالسّیئه قبل الحسنه و قد خلت من قبلهم المثلات و انّ ربک لن و مغفره للناس علی اظلمهم و إن ربک لشدید العقاب[6] آنها پیش از حسنه (رحمت و نیکی) به عذاب و بدی را از تو تقاضا و تعجیل می کنند و با توجه به اینکه قبل از آنها بلاهای عبرت انگیز نازل شده، و پروردگار تو نسبت به مردم، با اینکه ظالم هستند، دارای مغفرت است و هم عذاب شدید دارد، خداوند متعال در آیه فوق، به یکی دیگر از سخنان غیر منطقی مشرکان پرداخته و می گوید: آنها به جای اینکه بوسیله تو (ای رسول ما) از خداوند تقاضای رحمت و مغفرت کنند، درخواست عذاب نموده و بر ‌آن تعجیل نیز می کنند (و یستعجلو نک السیئه قبل الحسنه)

    این نهایت عناد و لجاجت آنها را می رساند که آنها نه تنها احتمال نیکی و حسنه و یا حقانیت پیامبر را نمی دادند، بلکه به عنوان تمسخر به وی می گفتند این عذابی که وعده می دهی کی خواهد بود، در حالتیکه اخبار گذشتگان سرکش و منکر قبل از آنها در صفحه تاریخ ثبت است می تواند آنها را متنبه کند (و قد خلت من قبلهم و المثلات)[7].

    و با توجه به اینکه آنها فرامین الهی و دعوت پیامبر را به باد تمسخر گرفته و ظالم بودند، با این حال خدای تو به مردم صاحب مغفرت و بخشش است (و إن ربک لذ و امغفره للناس علی ظلمهم)

    این بخشش و مغفرت زمانی است دست از عناد و لجاجت بردارند و پیامبر و فرامین الهی را بپذیرند.

    و اگر در عناد و لجبازی باقی بمانند و زیر بار فرامین الهی نروند، در آن صورت پروردگار تو بسیار شدید العقاب است، (و إن ربک لشدید العقاب)

    اُنزل من السماء ماء فسالت اودیه بقدرها فاحتمل السیل زبد رابیا، و مما یوقدون علیه فی النّار ابتغاء حلیه او متاع زبد مثله کذلک یضرب الله الحق و الباطل فامالزّبد فیذهب جفاء و اما ما ینفع الناس فیمکث فی الارض کذلک یضرب الله الامثال[8] خداوند از آسمان آبی فرستاد، از هر درّه و راه آبی به اندازه خود سیلابی جاری شد، سپس سیل بروی خود کفی حمل کرد، و از آنچه در «کوره های آهنگری» برای به دست آوردن زینت آلات یا وسایل زندگی، روی آن آتش روشن می کنند نیز کفهایی مانند کف آب به وجود می آید، اما کفها به زودی از بین می‌روند، ولی آنچه به مردم سود می رساند و ماندگار است (آب یا فلز خالص) است، خداوند این چنین مثال می زند.

    ترسیم دقیق از منظره حق و باطل

    از آنجائیکه روشن قرآن، به عنوان یک کتاب تعلیم و تربیت و هدایت، و متکی به مسائل عینی است، لذا برای نزدیک ساختن مفاهیم پیچیده را به اذهان، انگشت به روی مثالهای حسّی جالب و زیبا در زندگی روزمره مردم می گذارد، در اینجا نیز برای مجسم ساختن حقایقی که در آیات گذشته پیرامون توحید و شرک، ایمان و کفر، حق و باطل گذشت، مثل بسیار زیبا و رسائی بیان می کند.

    نخست می فرماید خداوند از آسمان آبی فرو فرستاده است (اُنزل من السماء ماء) آبی حیاتبخش و زندگی آفرین و سرچشمه نموّ و حرکت، در این هنگام، دره ها و گودالها هر کدام به اندازه قدرت و گنجایش خود، بخشی از این آب را پذیرا می شوند، (فسالت اودیه بقدرها) در این هنگام جویبارهای کوچک دست بدست هم می دهند و نهرهائی به وجود می آورند، نهرها به هم می پیوندند و سیلاب عظیمی از دامنه کوهسار سرازیر می گردد، آبها از سر دوش هم بالا می روند، و هر چه را بر سر راه خود ببیند بر می دارند و دائماً بر یکدیگر می‌کوبند، در این هنگام کفها از لابلای امواج ظاهر می شوند، آنچنانکه قرآن می گوید، سیلاب کفهائی را بر بالای خود حمل می کنند، (فاحتمل السیل زبداً رابعاً)

    «رابی» از ماده «ربو» (بر وزن غلو) به معنی برتری است و ربا که به معنی سود است یا پول اضافی و زیادی را می رساند.

    پیدایش کفها منحصر به نزول باران نیست، بلکه در فلزاتی که بوسیله آتش ذوب می شوند تا از آن زینت آلآت یا وسائل زندگی بسازند، آنها نیز کفهائی مانند کفهای آب دادند (و ممّا یوقدون علیه فی النّار ابتغاء حلیه اومتاع زبدا مثله)

    بعد از بیان این مثال که به صورت وسیع و گسترده، نه تنها در مورد آب، بلکه در مورد تمامی فلزات چه آنهائیکه زینتی هستند و چه آنها که از آنها وسائل زندگی می سازند، بیان می کند، به سراغ نتیجه‌گیری می رود، چنین می فرماید:

    اینگونه خداوند برای حق و باطل، مثال می زند، (کذالک یضرب الله الحق و الباطل)

    سپس به شرح آن می پردازد و می گوید: اما کفها کنار می روند، آبی که برای مردم مفید و سودمند است در زمین باقی می ماند، (فاما الزبد فیذهب جفاء و اما ما بنفع الناس فیمکث فی الأرض) کفهای بیهوده بلند آواز ولی میان تهی که همیشه بالانشین هستند ولی هنری ندارند، باید به کناری ریخته شوند، و اما آب خاموش و بی سروصدای متواضع و مفید و سودمند، می ماند و اگر روی زمین هم نماند، در اعماق زمین نفوذ می کند و چیزی نمی گذرد که به صورت چشمه سارها و قنادها و چاهها سر از زمین بر می دارد، تشنه کامان را سیراب می کند، درختان را بارور می کند و گلها را شکفته و میوه ها را رسیده می کند و به همه چیز سروسامان می دهد.

    نکته ها:

    در این مثال پرمعنی که با الفاظ و عبارات موزونی ادا شده و منظره حق و باطل را به عالیترین صورتی ترسیم کرده حقایق فراوانی نهفته است که در اینجا به قسمتی از آن اشاره می کنیم.

    1- شناخت حق و باطل که همان واقعیتها از پندارها است، گاهی برای انسان چنان مشکل و پیچیده می شود، که حتماً باید سراغ نشانه رفت و از نشانه ها، حقایق را از اوهام، و حق را از باطل شناخت.

    قرآن در مثال بالا این نشانه ها را چنین بیان کرده است،

    الف – حق همیشه مفید و سودمند است، همچون آب زلال که مایه حیات و زندگی است، اما باطل بی فایده و بیهوده است، نه کفهای روی آب هرگز کسی را سیراب می کنند و درختی را می رویانند، و نه کفهایی که در کوره های ذوب فلزات ظاهر می شود می توان از آنها وسائل زینتی یا وسیله ای برای زندگی ساخت. و اگر هم مصرفی داشته باشند، مصارف بسیار پست و بی ارزشند که به حساب نمی‌آیند، همانند صرف کردن خاشاک برای سوزاندن، باطل همواره مستکبر، بالانشین پر سروصدا، پرقال غوغا ولی تو خالی و بی محتوا است، اما حق متواضع، کم سروصدا، اهل عمل و پر محتوا و سنگین وزن است، که علی (ع) در وصف خود و دشمنانش همچون اصحاب جنگ جمل می‌فرماید:

    و قل ارعدوا و ابرقوا و مع هذین الامرین الفشل، و لسنا نرعد حتی نوفع و لانسیل حتی نمطر (نهج البلاغه خطبه 9)[9]

    ج- حق همیشه متکی به نفس است، اما باطل از آبروی حق مدد می‌گیرد و سعی می کند خود را به لباس حق درآورد و از حیثیت او استفاده کند، همانگونه که هر دروغی از راست مایه می گیرد، که اگر سخن راستی، در جهان نبود، هرگز کسی دروغی را باور نمی کرد، و اگر جنس خالصی در جهان نبود، کسی فریب جنس قلابی را نمی‌خورد، بنابراین حتی فروغ زود گذر باطل و آبرو و حیثیت موقت او به برکت حق است. اما حق همه جا متکی به خویشتن است و آبرو و اثر خویش است.

    2- زبد چیست؟

    «زبد» معنای کفهای روی آب و یا هر گونه کف می باشد، و می‌دانیم که آب زلال کمتر کف به روی آن آشکار می گردد چرا که کفها به خاطر آلوده شدن آب به اجسام خارجی می باشد، از اینجا روشن می‌شود که اگر حق به صفا و پاکی اصلی خود باقی بماند، هرگز کفهای باطل اطراف آن آشکار نمی گردد، اما هنگامی که حق بر اثر برخورد به محیطهای آلوده رنگ محیط را به خود گرفت، و حقیقت با خرافه، و درستی با نادرستی، و پاکی با ناپاکی آمیخته شده کفهای باطل در کنار آن آشکار می شوند.

    این همان چیزی است که علی (ع) در نهج البلاغه به آن اشاره فرموده آنجا که می گوید: لو أن الباطل خلق من مزاج الحق لم یخف علی المرتادین، و لو أن الحق خلص من لبس الباطل انقطعت عنه السن المعاندین: (نهج البلاغه خطبه 9) «اگر باطل از آمیزش با حق خالص شود، بر حق جویان مخفی نخواهد ماند، و اگر حق از آمیزش باطل رهایی یابد، زبان بدگویان از آن قطع خواهد شد.»

    بعضی از مفسرین گفته اند که در آیه فوق در حقیقت سه تشبیه است «نزول آیات قرآن» از آسمان وحی، تشبیه به نزول قطرات حیات بخش باران شده، «دلهای انسانها تشبیه به درهّ‌ها که هر کدام به اندازه وسعت وجودشان بهره می گیرند، «وسوسه های شیطانی» به کفهای آلوده روی آب تشبیه شده است که این کفها از آب پیدا نشده بلکه از آلودگی محل ریزش آب پیدا می شود به همین دلیل وسوسه های نفس و شیطان از تعلیمات الهی نیست، بلکه از آلودگی قلب انسان است، و به هر حال سرانجام، این وسوسه ها از دل مؤمنان برطرف می گردد و آب زلال وحی که موجب هدایت و حیات انسانهاست باقی می ماند!

    3- همیشه بهره ها به میزان آمادگیهاست و لیاقتهاست!

    ضمناً از این آیه این استفاده می شود که در مبدأ فیض الهی هیچگونه بخل و محدودیت و ممنوعیت نیست، همانگونه که ابرهای آسمان بدون قید و شرط، همه جا باران می پاشند، و این قطعه های مختلف زمین و درهّ ها هستند که هر کدام به مقدا و وسعت وجود خویش از آن بهره می گیرند، زمین کوچکتر بهره اش کمتر و زمین وسیعتر سهمش بیشتر است و همین گونه است قلوب و ارواح آدمیان در برابر فیض خدا.

    4- باطل دنبال بازار آشفته می گردد.

    هنگامی که سیلاب وارد دشت و صحرای صاف می گردد و جوشش و خروش آب فرو می نشیند اجسامی که با آب مخلوط شده بودند، تدریجاً ته نشین می کنند و کفها از میان می روند و آب زلال چهره اصلی خود را آشکار می سازد و به همین ترتیب باطل به سراغ بازار آشفته می رود، تا از آن بهره گیرد، اما هنگامی که آرامش پیدا شد و هر کس به جای خویشتن نشست و معیارها و ضابطه ها در جامعه آشکار گشت، باطل جائی برای خود نمی بیند و به سرعت کنار می رود!

    5- باطل فقط در یک لباس ظاهر نمی شود.

    یکی از خصائص باطل این است که هر «لمحه به شکلی و هر لحظه به لباسی در می آید»، تا اگر او را در یک لباس شناختند، در لباس دیگر بتواند چهره خود را پنهان سازد، در آیه فوق نیز اشاره ظریفی به این مسئله شده است، آنجا که می گوید: کفها تنها در آب ظاهر نمی شوند، بلکه در هر کوره ای که فلزات ذوب می شوند، کفهای تازه به شکل جدیدی و در لباس تازه ای آشکار می شوند، و به تعبیر دیگر حق و باطل همه جا وجود دارد، همانگونه که کفها در هر مایعی به شکل مناسب خود آشکار می شود.

    بنابراین هرگز نباید فریب تنوع صورتها را بخوریم، و در همه جا منتظر باشیم که باطل را با صفات ویژه اش، که صفات آنها همه جا یکسان است و در بالا اشاره شد، بشناسیم و آنها را کنار بزنیم.

    6- بقای هر موجود بسته به میزان سودرسانی او است!

    در آیه فوق می خوانیم آنچه به مردم سود می رساند، باقی و برقرار می ماند، (و اما ما ینفع الناس فیمکث فی الأرض).

    نه تنها آب که مایه حیات است می ماند و کفها از میان می روند، بلکه در فلزات چه آنها که برای حیله، و زینتند، و چه آنها که برای تهیه متاع و وسائل زندگی، در آنجا نیز فلز خالص که مفید و سودمند و شفاف و زیباست می ماند، و کفها به دور انداخته می شوند.

    و به همین ترتیب انسانها، گروهها و مکتبها، و برنامه ها به همان اندازه که مفید و سودمندند، حق بقا و حیات دارند، و اگر می بینیم انسان و مکتب باطل مدتی سرپا می ماند این به خاطر آن مقدار از حقی است که به آن آمیخته است که به همان نسبت حق حیات پیدا کرده است.

    7- چگونه حق، باطل را بیرون می ریزد.

    کلمه «جفاء» که به معنی پرتاب شدن و بیرون پریدن است، نکته لطیفی در بردارد و آن اینکه باطل به جائی می رسد که قدرت نگهداری خویش را ندارد، و در این لحظه از متن جامعه به خارج پرتاب می‌گردد، و این همان حال است که حق به جوشش می آید، هنگامی که حق خروش افتد، باطل همچون کفهای روی دیک که به خارج پرتاب می‌شود بیرون می افتد و این خود دلیلی است بر اینکه حق همیشه باید بجوشد و بخروشد تا باطل را از خود دور سازد!

    8- باطل در بقای خود مدیون حق است.

    همانگونه که در تفسیر آیه گفتیم، اگر آبی نباشد هرگز کفی وجود نخواهد داشت همین گونه اگر حق نبود، باطل هم فروغی نداشت، اگر افراد درستکار نبودند کسی تحت تأثیر افراد خائن واقع نمی شد و فریب آنها را نمی خورد پس همین جولان و فروغ کاذب باطل مدیون بهره برداری از فروغ حق است (کان دروغ از راست می گیرد فروغ)

    9- مبارزه حق و باطل همیشه

    قرآن در اینجا برای مجسم ساختن حق و باطل مثالی آورده که مخصوص به زمان و مکان معینی نیست، صحنه ای است که همه سال در نقاط مختلف جهان در مقابل چشم انسانها مجسم می شود، و این نشان می دهد که پیکار حق و باطل یک پیکار موقت و موضعی نیست، این رگ، رگ آب شیرین و شور همواره بر خلایق تا نفخ صور جریان دارد، مگر آن زمانی که جهان و انسانها به صورت یک جامعه ایده آل (همچون جامعه عصر قیام مهدی (عج)) درآید که پایان این مبارزه اعلام گردد، لشکر حق پیروز و بساط باطل که بمانند کف بی پایه است برچیده و زایل شود، و بشریت وارد مرحله تازه ای شود و تا زمانی که این مرحله تاریخی فراتر شد باید همه جا در انتظار برخورد حق و باطل بوده و موضع گیری لازم را در این میان در برابر باطل نشان داشت.

    10- زندگی در پرتو تلاش و جهاد

    مثال زیبای فوق این اصل اساسی زندگی انسانها را نیز روشن می‌سازد که حیات بدون جهاد، و بقا و سربلندی بدون تلاش ممکن نیست، چرا که می گوید، آنچه را مردم برای تهیه زندگی (ضروریات زندگی) و یا زینت (رفاه زندگی) به درون کوره ها می فرستد، همواره (زبد) و کفهایی دارد، و برای بدست آوردن این دو (وسایل زندگی و رفاه) ابتفاء حلیه اومتاع) باید مواد اصلی را که در طبیعت به صورت خالص یافت نمی شود و همواره آمیخته به اشیاء دیگر است، در زیر فشار آتش در کوره قرار داد، و آنها را تصفیه و یا پاکسازی کرد، تا فلز خالص و پاک از آن بیرون آید و این کار جزء در سایه تلاش و کوشش و مجاهدت انجام نمی شود، اصولاً طبیعت زندگی دنیا این است که در کنار گلها، خارها و در کنار نوشها، نیشها، و پیروزیها در لابلای سختیها و مشکلات قرار دارد، و از قدیم گفته اند «گنجها در ویرانه ها است، و در بالای هر گنجی اژدهایی خطرناک خفته است» آیا آن ویرانه و این اژدها چیزی جز همان انبوه مشکلات که در بدست آوردن هر موفقیتی وجود دارد، می باشد؟ و یا آن شعر مشهور که گفته نابرده رنج گنج میسر نمیشود. مزد آن گرفت جان براند که کار کرد، و قرآن کریم در آیه شریفه 214 بقره این حقیقت را که بدون تحمل رنجها و مشقتها، انسان به هیچ موفقیتی نائل نمی شود، که فرموده، ام حسیبتم، ان تدخل الجنه و لما یاتکم مثل الذین خلو من قبلکم مستهم البئاء و الضراء و زالزلوا حتی بقول الرسول و الذین امنوا معه متی نصر الله، الا أن نصرالله قریب (بقره آیه 214) آیا گمان کردید که به همین سادگی وارد بهشت می شوید؟ در حالیکه هنوز نمونه ای از سرنوشت مشقت بار پیشینیان برای شماها پیش نیامده است، که آنها انواع پریشانیها و ناراحتیها ومشکلات را تحمل کردند، و آنچنان کارد به استخوان رسیده، آخر به ستوه آمدند حتی پیامبرشان و مؤمنین و یاران او گفتند: بس یاری پردورگار کی هست، که خداوند متعال به عنوان دلداری به آنها می فرماید، آگاه باشید، باری پروردگار نزدیک است، (ألا ان نصرالله قریب)

    موفقیتها در گرو مشکلات

    آری تمامی موفقیتها، مرهون تحمل سختیها و مشکلات است، این است که خداوند متعال در قرآن کریم پیامبر خود را به استقامت دعوت می کند و می فرماید (فاستقم کما امرت)

    کیست که نداند 8 سال جنگ تحمیلی که لقب تقدس را بر خود گرفت و به عنوان دفاع مقدس مشهور شد، از برکت استقامت و پایمردی رزمندگان دلیر ایران به پیروزی انجامید، چرا که رزمندگان ایران اسلامی پیروان همان پیامبر (ص) هستند و خود را مخاطب آیه شریفه فوق می دانند، لذا، آنی یا لحظه ای باری خداوند متعال از رزمندگان ایران اسلامی فاصله نداشت و ندارد این، دلیل روشن بر حقانیت ایران اسلامی، و مصداق بارز (زباب) کف آب، و ابطال کفر جهانی بخصوص امریکا و اسرائیل است که به زودی بمانند کف آب نابود خواهند شد، چرا که آنها عمق و اصالتی ندارند. زیرا دوامی نخواهند داشت. مثل مشهوری است می گویند همه چیز از ضعف و ناتوانی از بین می رود ولی، ظلم از شدت و کلفتی، امیدواریم این مثل به زودی محقق شود انشاء ا...

    ضرب الله مثلا عبدا مملوکا لایقدرون علی شیئی و من رزقناه منّ رزقا حسنا فهو ینفق منه سرّا و جهرا هل یستوون الحمد لله بل اکثرهم لایعلمون (سوره نحل آیه 75).

    و ضرب الله مثلاً رجلین احد هما ابکم لا یقدر علی شیئی و هو کل علی مولاه اینما بوجهه لایات بخیر هل یستوی هو و من یامر بالعدل و هو علی صراط مستقیم. (سوره نحل آیه 76)

    خداوند متعال، بنده ملکوتی را که قادر به هیچ چیز نیست (در تملک دیگری) است، با انسان (با ایمان) که رزق نیکو به او بخشیده، مثال زده، انسان با ایمان از رزق و روزی که خدا به او بخشیده، پنهانی یا آشکار انفاق می کند، با این حال، آیا این دو یکسان و مساوی هستند؟

    حمد ثنا مخصوص خداوند است، بلکه اکثر مردم نمی دانند، و خداوند متعال مثل دیگری زده، و آن، دو مرد است که یکی از آنها یک مرد لال و بی نطق و بیان است که قادر به هیچ چیز نیست و او کلّ بر مولای خود است و به هر طرف رو می گرداند خیری از او دیده نمی‌شود، ولی مرد دیگری که با مرد مذکور مثل زده شده، مردی است که مردم را به عدل امر می کند و او کاملاً در صراط مستقیم است، آیا این دو برابر است؟ مسلماً نه.

    دو مثال زنده برای مؤمن و کافر!

    در تعقیب آیات گذشته که از ایمان و کفر و مؤمنان و مشرکان سخن می گفت، در آیات مورد بحث با ذکر دو مثال زنده و روشن، حال این دو گروه را مشخص می کند، در نخستین مثال، «مشرکان» را به برده مملوکی که توانائی هیچ چیز را ندارد، «و مؤمنان» را به انسان غنی و بی نیازی که دارای امکانات فراوان است و همگان را از نعمت خدا دادی که در اختیار دارد پنهانی یا آشکارا بهره مند می سازد، و از خردمندان قضاوت می خواهد که آیا این دو (بنده مملوک و آن کسیکه دارای اموال از طرف خدا دارد، و از آن اموال دیگران را نیز بهره مند می سازد، یکسان است.) «هل یستوون»؟ مسلماً نه، بنابراین همه حمد و سپاس و ستایش مخصوص خداوند است که بنده او آزاده و پرقدرت و پربخشش است نه آن بتها که بندگانش آنچنان ناتوان و محدود  و بی مقدار و اسیرند! ولی اکثر آنان (مشرکان) نمی دانند (بل اکثرهم لایعلمون)[10]

    خداوند متعال در آیه 76 سوره نحل دو مرد دیگر را مثال زده که یکی از آن دو گنگ مادرزادی است و قادر بر هیچ چیز نیست (و ضرب الله مثلاً رجلین احدهما ابکم لا ؟؟ علی شیءٍ) و او ذرعین برده بودن سرباری است برای مولا و صاحبش (و هو کل علی مولاه).

    به همین دلیل، او را به دنبال هر کاری بفرستند، توانائی انجام کار خیری را ندارد، (اینما یوجهه لایات بخیر)

    بنابراین، با توجه به وجود چهار صفت منفی فرد مذکور، مانند (گنگ مادرزادی) و (عدم توانائی انجام کاری) و (برده بودن) و (امیر باد مولا بودن) با این حال آیا مساوی است با کسی که به بهترین صفت که عدل است، مردم را امر می کند و او در طریق حق الهی است (و هو علی صراط مستقیم).

    گرچه در اینجا بیش از دو صفت بیان نشده: دعوت مستمر به عدل و داد، و داشتن روش مستقیم و برنامه صحیح وخالی از هر گونه انحراف، ولی این دو صفت خود بیانگر صفات برجسته دیگری است، آیا کسی که دائماً دعوت به عدل و داد می کند، ممکن است شخصی گنگ یا ترسو و بی شخصیت بوده باشد؟ نه هرگز، چنین کسی دارای زبان گویا، و منطق قوی، و اراده محکم است نیرومند، و شجاعت و شهامت کافی دارد، آیا کسی که بر صراط مستقیم گام می زند، انسان بی دست و پا و ناتوان و بی هوش و کم عقل است؟ هرگز، او مسلماً شخصی است کنجکاو، و باهوش و با تدبیر و با استقامت است.

    مقایسه این دو فرد با هم، بیانگر فاصله زیادی است که در میان طرز تفکر بت پرستی و خداپرستی وجود دارد و روشن کننده تفاوت این دو برنامه و پرورش یافتگان این دو مکتب است.

    و از آنجائیکه غالباً دیده ایم قرآن کریم بحثهای مربوط به توحید و مبارزه با شرکت را با مسائل مربوط به معاد و دادگاه بزرگ قیامت می‌آمیزد، در اینجا نیز دو مرد مورد مثال را از نظر نتیجه عمل به سراغ معاد می رود و به پاسخ قسمتی از ایرادات مشرکان پرداخته و می‌گوید: «خداوند غیب آسمان ها و زمین را می داند» (و لله غیب السموات و الأرض) گویا این پاسخی است به ایرادی که منکران معاد جسمانی داشته اند و می گفتند هنگامی که ما مردیم و ذرات خاک ما، در هر گوشه ای پراکنده شد، چه کسی از آنها آگاهی دارد که جمع آوری کند؟ به علاوه، به فرض اینکه ذرات آنها جمع آوری شود و به حیات بازگردند، چه کسی است که از اعمال آنها که به دست فراموشی سپرده شده است آگاه باشد و پرونده آنها را مورد رسیدگی قرار دهد؟!

    آیه فوق در یک جمله این سئوال را در همه ابعادش پاسخ می‌گوید که خداوند غیب همه آسمانها و زمین را می داند، او همه همیشه حاضر است. بنابراین اصولاً غیب و پنهانی برای او مفهوم ندارد، همه چیز برای او شهود است، و این تغییرات مختلف با مقایسه به وجود ما است و هماهنگ با منطق ما:

    سپس اضافه می کند: «امر قیامت بقدری آسان است درست همانند یک چشم بر هم زدن و یا از آن هم نزدیکتر» (و ما اسرالساعه الّا لمح البصر او هو اقرب)[11]

    و این در واقع اشاره به ایراد دیگری از منکران معاد است که می‌گفتند:

    چه کسی توانائی بر این کار دارد، این کار فوق العاده مشکل است که قرآن در پاسخ آنها می گوید: برای شما که قدرت ناچیز دارید، این برنامه مشکل به نظر می رسد، اما برای خداوندی که قدرتش بی پایان است آنقدر ساده است همانند یک چشم بهم زدن شما که هم سریع و هم بسیار آسانی است جالب اینکه بعد از بیان تشبیه قیام قیامت به یک نگاه سریع یا چشم بر هم زدن، جمله (او هو اقرب) (یا از آنهم نزدیکتر) را بیان می کند، یعنی حتّی تشبیه به نگاه سریع به خاطر ننگی بیان است. به گونه ای سریع است که اصلاً زمان برای آن مطرح نیست، و اگر تعبیر به «کلمح البصر» شده به خاطر آن است که کوتاهترین زمان در منطق شما این است.

    به هر حال این دو جمله اشاره ای است زنده و گویا به قدرت بی انتهایی خداوند مخصوصاً در زمینه معاد و رستاخیز انسانها، لذا در پایان آیه می فرماید: «چون خداوند بر همه چیز تواناست.» (إن الله علی کل شیء قدیر)

    نقش عدالت و راستی در زندگی انسانها

    جالب اینکه در آیات فوق از میان تمام برنامه های موحدان انگشت روی دعوت به عدل و گام نهادن بر جاده مستقیم گذارده شده است، و این نشان می دهد که ریشه اصلی خوشبختی یک انسان یا یک جامعه انسانی در این دو است:

    داشتن برنامه صحیحی که نه شرقی باشد و نه غربی، نه منحرف به چپ و نه به راست، و سپس دعوت به اجرای اصول عدالت آنهم نه به صورت یک برنامه موقت بلکه همان گونه که جمله یأمر بالعدل می گوید (با توجه به اینکه فعل مضارع معنی استمرار را می رساند) یک برنامه مستمر و همیشگی می باشد.

    در روایتی که از طرف اهل بیت علیهم السلام نقل شده در تفسیر آیات فوق می خوانیم (الذی یامر بالعدل امیر المؤمنین و الأئمه صلوه الله علیهم) کسی که دعوت به عدل می کند، امیرالمؤمنین و امامان معصومند.[12]

    البته ناگفته پیداست که (یأمر بالعدل) در درجه اول اما مانند، ولی مؤمنین دیگر و جانشینان مخلص آنها نیز از این جریان مستثنی نیستند چرا که امر به عدالت منحصر به یک زمان، مانند زمان ائمه معصومین نیست بلکه تا قیامت ادامه دارد، لذا (امر به عدالت) به پیشوایان مخلص (والیان فقیه) شیعه که پیروان آن بزرگواران هستند نیز شامل می شود.

    در غیر این صورت (امر به عدالت) که یکی از ارکان محکم اسلام است متزلزل خواهد بود، و این موضوع، دشمنان اسلام را شاد و به مرام شومشان که تزلزل اسلام است نزدیک خواهد کرد، خلاصه مطلب، هر آن چیزیکه به امامان معصوم نسبت داده می شود به جزء مقام عصمت، به پیشوایان مخلص ما بخصوص والیان فقیه نیز شامل می‌شود، در غیر این صورت اسلام تعطیل می شود و این خواست دشمنان است.

    و ضرب الله مثلاً قریه کانت امنه مطمئنه یانبهار زقها اعداً من کل مکان فکفرت بانعم الله فاذا قهما الله لباس الجوع والخوف بماکانوا یصنعون (سوره نحل آیه 112).

    خداوند متعال در آیه فوق قریه ای را مثال زده که دارای امنیت کامل و رزقهای فراوان از اطراف به این قریه سرازیر می شود، ولی در اثر کفران نعمت ساکنان این قریه، نعمت خدادادی از آنها گرفته شده لباس گرسنگی و خوف و ناامنی بر اندامشان پوشانده و تلخی گرسنگی و ناامنی را به مزاقشان رسانده، و این نتیجه کفران نعمت اهل قریه بوده که خودشان کسب کرده اند نه کس دیگر.

    آری، آنها که کفران کردند گرفتار شدند.

    اگر دقت داشته باشیم، در می یابیم که این سوره، سوره نعمتها است، نعمتهای مادی و معنوی در زمینه های مختلف که به تناسب آن بحث شده، که در یک جمله کوتاه فرموده (و إن تعدوا نعمت الله لا تحصوها) (سوره نحل آیه 18)

    در آیه مورد بحث، نتیجه کفران نعمتهای الهی را در قالب یک مثال عینی آورده، نخست می فرماید: خداوند برای آنها که ناسپاس نعمتهای الهی هستند، مثلی زده: «منطقه آبادی را که در نهایت امنیت بوده است» (ضرب الله مثلاً قریه کانت امنه) این آبادی آنچنان امن و امان بوده که ساکنانش با اطمینان خاطر و بدون دلهره در آن زندگی می کردند و هرگز مجبور به مهاجرت و کوچ نبوده اند (مطمئنه)

    علاوه بر نعمت امنیت اطمینان خاطر، انواع روزیهای مورد نیازشان به طور وفور از هر طرف به سوی آنها سرازیر می شد، (یأتیها رزقها من کل مکان) اما سرانجام این آبادی یعنی ساکنان آن، به دلیل کفران نعمتشان، خداوند لباس گرسنگی و ناامنی را بر اندامشان پوشاند، تلخی عذاب گرسنگی و ناامنی را به مذاقشان چشاند (فاذاقها الله لباس الجوع و الخوف بما کانوا یصنعون)

    قرآن کتاب آسمانی و هدایت گر انسانها است.

    قرآن کتابی است از طرف خداوند کریم، و بدون دست برد بشر، چرا که خود فرموده، ما آن (قرآن) را نازل کرده ایم و خود حافظ آن هستیم (انا نخن نزلنا الذکر انا له لحافظون)[13]

    با توجه به عدم تحریف و دستبرد بشر، مبین آن نیز معصوم است، بنابراین کسانیکه طالب سعادت دنیا و آخرت هستند، باید از پرتو انوار قرآن استضائه نموده از ظلمت کفر نجات پیدا کنند، و سعادت ابدی نائل شوند، در غیر این صورت حسابشان با کرام الکاتبین است و این چنین افراد نه تنها روی سعادت را نخواهند دید بلکه باید خودشان را به عنوان افراد متخلّف از دستورات الهی، بر آتش جهنم آماده سازند.

    البته گوش صاحبان زر و زور به این حرفها بدهکار نیست، آنها هیچ حقیقتی را قبول ندارند، و هیچ کس و کشوری و ملتی را به جز خودشان ذیحق نمی دانند مصداق بارز این قدرت طلبی و زورگوئی، دولت مردان امریکا است، آنها تکیه بر قدرتشان سالها است که طغیان می کنند، در اکثر کشورهای ضعیف جهان پایگاه نظامی ایجاد نموده‌اند، و این پایگاه ها بخاطر ارعاب و گرفتن زهر چشم این کشورها و به یغما بردن ذخایر و مکیدن خون رگ حیاتی این کشورها به وجود آمده است، البته ناگفته نماند، این چنین کشورها نیز به یک نحوی مقصرند چرا که آنها خودشان به ترفندهای مزدورانه امریکا فریب خورده و با طناب پوسیده امریکا به چاه مذلّت افتاده اند، که امام اول شیعیان حضرت امیرالمؤمنان علی (ع) فرموده (الظالم و المظلوم کلاهما فی النار) بعضی ظالم و مظلوم و هر دو در آتش خواهند بود، گفته شد یا امیرالمؤمنین، حق ظالم سوختن است ولی، مظلوم چرا؟ حضرت در جواب فرمود، مظلوم نمی بایست زیر بار ظلم می رفت، حالا که قبول ظلم کرده و به ظلم ظالم اعتراض نکرده خلاف امر الهی است و باید بسوزد.

    فصل شکست ابرقدرتها

    درست 27 سال قبل و پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران، امام راحلمان رضوان الله تعالی علیه فرمودند، ما انقلاب‌مان را به جهان صادر خواهیم کرد.

    صدور انقلاب برای بسیاری از مردم قابل هضم نبود و گمان می‌کردند که انقلاب، مانند یک کالا است به کشورهای دیگر جهان صادر می کنیم ولی پس از مرور زمان معلوم شد که صدور انقلاب بمانند کالا نبود که صادر شود، بلکه، آن استقامت و پایمردی ملت رشید و فهیم ایران در همه مراحل بخصوص در 8 سال دفاع مقدس است و با توجه به فشار همه جانبه ابرقدرتهای جهان و با باز نمودن زنجیر یک دیوانه و به مسلّح نمودن آن، و علی الخصوص با تدبیر رهبر فرزانه مان، ایران اسلامی ما امروزه به موفقیتهای بسیار چشم گیری، از جمله به انرژی هسته ای دست پیدا کرده و از نظر تجهیزات نظامی نیز ایران اسلامی به اوج خود رسیده است به خصوص در مانورهای اخیر سپاه و ارتش که غرش موشکهای دور برد از دریا به ساحل یا از هوا به زمین و زمین به هوا عدل دشمنان ایران اسلامی را لرزانده و آنها را به بهت و سردرگمی واداشته است، این در حالتی است که ایران در قبل از انقلاب قادر به ساختن یک پیچ معمولی نبود، یعنی از طرف امریکا اجازه داده نمی شد که ایران چیزی بسازد و صاحب صنعت شود، کاملاً عقب نگهداشته شده بود و مصرف گر صنایع و تولیدات امریکا بود، و مغزهای متفکر و خلاق ما را با ترفندهای مزدورانه مخصوص به طرف خود می کشیدند و استثمار می کردند اینجا است که امریکا مانند مار گزیده بخود می پیچد، چرا که آنها منافع کلان نامشروع 27 ساله خود را از دست داده اند، و علاوه بر آن، انقلاب اسلامی و ملت شریف و رهبر مدیر و مقتدر ایران، تنها قدرتی است که نه تنها منافعنامشروع 27 ساله امریکا را از آن گرفته و دست جنایت کار آن را بریده است، بلکه ابهت پنجاه ساله ابرقدرتی آن را به باد فنا داده و آن را در انظار جامعه جهانی بی آبرو نموده است، و امریکا امروزه از نظر جامعه جهانی، منفورترین کشورها است، و حتی در بین دوستان خود نیز چندان ؟؟ ندارد و سال به سال از تعداد دوستانش کاسته می شود، و حتی حکام انرژی اتمی که تا به حال خاسته های امریکا را در رابطه با انرژی هسته ای ایران دیکته می کردند دو روز قبل یعنی در تاریخ 21/6/85 بوسیله نامه ای ساخته و بافته های سر تا سر کذب امریکا را در رابطه با انرژی هسته ای ایران بر ملا کردند، بدینوسیله طشت رسوایی امریکا بعد از چندمین بار به صدار درآمد، و جامعه جهانی مرتب شاهد جریانات ساختگی مانند 11 سپتامبر و ایجاد دموکراسی در عراق و افغانستان هستند و این بر جهانیان اظهر من الشمس است که امریکائیها جز منافع نامشروع خود فکری ندارند، و ادعای دموکراسی و دفاع از حقوق بشر آنها دروغ است.

    ناگفته پیداست که همه این روشنگریها از برکت انقلاب شکوهمند اسلامی ایران است و بس که توجه جامعه جهانی را بخود جلب نموده است و این یعنی صدور انقلاب بر جهان، و ناگفته پیداست که این انقلاب منحصر به فرد و مخصوص بر عالم تشیع است چرا که شیعه این استقامت و پایمردی را که بزرگترین رمز موفقیت صدور انقلاب است از پیشوایان معصوم خود و قرآن کریم گرفته است که خداوند متعال در سود مختلف قرآن تکلیف شیعه را بیان فرموده آنجا که می‌فرماید: «إن الذین قالو ربنا الله ثم استقامو» محققا کسانی که گفتند خدا پروردگار ما است (در پی این گفتار) استقامت به خرج دادند.

    از لحن آیه فوق کاملاً فهمیده می شود که ایمان به خدای مؤمنین، بر غیر مؤمنین (کفار) بسیار ناگوار بر مذاقشان ناسازگار است، چرا که مؤمنین از تحرکات خلاف نظر پروردگار کفار، رنجور و متنفر و بر آنها معترضند، همان دیروز، یعنی در تاریخ 27/6/85 رئیس جمهور بسیار شجاع و جسور ایران اسلامی در کنفرانس بین المللی سازمان ملل در نیویورک، تحرکات ظالمانه امریکا و چند کشور دیگر را در جهان بخصوص در خاورمیانه برملا و، زیر سئوال برد و اضافه کرد که چرا و به چه مجوزی چند دولت مستبد با حق وتو، حقوق کشورهای ضعیف را که از ناحیه همان کشورهای قدرتمند و مستبد تضعیف شده‌اند، پایمال می کنند، آیا کدام مرجع قانونی و بین المللی به جز سازمان ملل و سازمان امنیت به این وضع باید رسیدگی کند؟ سازمان امنیتی که دربست در اختیار امریکا و چند کشور طرفدار او قرار گرفته، بمانند چماق در دست امریکا، حقوق کشور ها را که به زیر بار زورگوئیهای امریکا نمی روند با ؟؟ پایمال می کند آقای دکتر احمدی نژاد رئیس جمهور ایران اضافه کرد سازمان ملل و سازمان امنیت باید به خود بیایند، پیش از این خود را در اختیار امریکا نگذارند، و بدینوسیله، خود را در انظار جامعه جهانی بی اعتبار نسازند.

     و در پایان صحبت قاطعانه و کوبنده آقای دکتر احمدی نژاد که سرتاسر دفاع از حقوق پایمال شده جامعه جهانی و نکوهش مستکبران بود با کف زدن بیش از حدّ حضار، وی را تحسین کردند.

    آری همه این جریانات از برکت استقامت ملت رشید و فهیم ایران و رهبران شجاع و بخصوص رهبر بسیار مدبر فرزانه مان حضرت آیت‌الله‌العظمی امام خامنه ای مدّ ظله العالی است که باعث صدور انقلاب گردیده و جامعه جهانی را مشتاق انقلاب کرده است.

    خداوند متعال در قرآن کریم و در اکثر مثالها، بندگان سرکش و ظالم خود را با زبان ذمّ مورد خطاب قرار داده و آنها را نکوهش نموده است آنها را به حیواناتی تشبیه نموده که فقط صدا را می شنوند، ولی نه زبان می فهمند و نه درک دارند، آنجا که می فرماید:

    مثل الذین کفروا کمثل الذی ؟؟ بما لا یسمع الا دعاعا و نداء صم بکم عمی فهم لایعقلون (بقره 171) مثل کافران در شنیدن سخن حق و درک نکردن مفهوم آن، بمانند حیوانی است که آوازش کنند فقط صدا را می‌شنود ولی معنایی درک نمی کند، کفار هم همانند آن حیوان از شنیدن و گفتن و دیدن حق، کروکور و لال هستند، زیرا عقل خود را به کار نمی بندند، خداوند متعال در سوره جمعه، حاملان تورات و مدعیان دروغین آن کتاب آسمانی را بمانند آن حیوان درازگوشی دانسته که از بار خود که حمل می کند ابداً باخبر نیست و از محتویات آن چیز نمی‌داند، مثل الذین حملّوا التورات ثم لم یحملوها کمثل الحمار یحملولا سفارا (سوره جمعه آیه 5).

    ادعا و اقرار یک فرد یا جامعه ای، وقتی محقق می شود که با واقعیت تطابق کند، وگرنه، هیچ فائده ای ندارد، البته این موضوع تنها به پیروان ادیان دیگر مانند یهود و نصارا منحصر نمی شود، بلکه بر حال ما مسلمین نیز شامل می شود چرا که به وضوح دیده می شود، بعضی از افراد حتی احزاب، با عنوان مسلمانی بعضی از آیات الهی را تلویحاً گاهی تصریحاً قبول ندارند، به بهانه اینکه این آیات یا اصلاً کلّ اسلام و احکام الهی به مسلمین صدر اسلام مربوط می شود که آنها عقب افتاده و بی تمدن بودند[14]، به حال جامعه اینکه در عصر فضا زندگی می کنند و به تمدن عالی رسیده است شامل نمی شود.

    آری این چنین افراد در لباس اسلام، بهانه های فراوان دیگری نیز برای فرار از احکام الهی دارند، از آنجمله معتقدند، که دین نباید به سیاست دخالت کند، و حال آنکه طبق آیات الهی و عقل و منطق، دین یعنی حاکمیت الهی، چرا که پروردگار متعال بواسطه این دین کلیه نیازهای انسانها و مخلوقات دیگر را تأمین فرموده است، در دین مقدس اسلام که کاملترین ادیان الهی است احکام معاملات دارد، رهن دارد، قضا دارد، حجّ دارد، جهاد دارد احکام آداب و معاشرت دارد، احکام اجتماعی دارد، انفرادی دارد، حدّ دارد، دیه دارد، در دین اسلام حقوق کلیه جامعه اعم از مسلمان و غیرمسلمان (اقلیتهای دینی و مذهبی) رعایت شده و برای متجاوزین نیز نسبت به جرمشان مجازات و قصاص در نظر گرفته شده است خلاصه آنچه برای اداره جامعه به بهترین وجه، در اسلام دارد، در ادیان دیگر ندارد، و اصلاً از نظر خدا و پیامبر اسلام (ص) با وجود قانون الهی و حکومت اسلامی، هیچ حاکمی حق حکومت ندارد و طاغوت است و بیهوده نیست که حکام طاغوت زمان و ابرقدرتها به چه کنم چه کنم افتاده اند، که نکند این حکومت اسلامی ایران از نظر قدرت به جایی برسد که حاکمیت را از دست ما بگیرد، و ما را در واماندگی و دریوزگی رها سازد.

    البته آن روز که ابرقدرتها از آن هراسی دارند، با ظهور ذخیره الهی عجل الله تعالی فرجه الشریف خواهد آمد انشاءا... ، دیگر پشیمانی برای منکرین بجائی نخواهد رسید.

    نمونه ای از صدها هزار از دستورات الهی

    به رهبر اسلام برای اداره جامعه انسانی

    حقیر در اینجا برای تکمیل ادّعای خود به اینکه خداوند متعال به کلیّه نیازهای بشری و انسانی بتوسط قرآن دستورات وافی و کافی به رهبر اسلام صادر فرموده، به اضافه اینکه برای رفع ابهام در جمله کوتاهی نیز می فرماید: لارطب و لا یابس الّا فی کتاب مبین[15] هیچ تر و خشکی نیست مگر در کتاب آشکار الهی موجود است.

    نمونه ای نیز از صدها هزار از دستورات الهی برای اداره جامعه انسانی به رهبر اسلام را در ذیل بیاورم تا مشت نمونه خروارها باشد: آنجا که می فرماید: اُدع الی سبیل ربک بالحکمت و الموعظه الحسنه و جادلهم بالّتی هی احسن ان ربک هو اعلم بمن ضل عن سبیله و هو اعلم و بالمهتدین[16] و ان عاقبتم فعاقبوا بمثل ماعوقبتم به ولئن صبرتم لهو خیر لصابرین[17] و اصبر و ماصبرک الا بالله و لا تحزن علیهم و لا تک فی ضیق مما بمکرون[18] إن الله مع الذین اتقو و الذین هم محسنون[19].

    (ای رسوی و ای رهبر اسلام) مردم را با حکمت و موعظه نیکو به راه خدای خود دعوت نما و با آنها بطریق زیبا و استدلال نیکو مناظره و مجادله کن، پروردگار تو از هر کسی بهتر می داند که چه کسانی از طریق او بی راهه رفته و گمراه شده اند و چه کسانی هدایت یافته اند.

    واگر خواستید (متخلّفین) را تعقیب و مجازات کنید تنها بمقداریکه بشما تعدّی شده کیفر و مجازات کنید نه بیشتر، و اگر صبر و شکیبائی پیشه کنید این کار برای شما صابران بسیار بهتر است.

    صبر کن و صبر تو فقط برای رضای خدا باشد، و بخاطر (تخلفات مخالفین) اندوهگین نباش، و در مقابل انواع ترفندها و مکرهای آنها خودت را در تنگنا قرار نده.

    محققا خداوند متعال با متقین و نیکوکاران است.

     

    ده دستور مهم اخلاقی در مقابله با مخالفان

    سوره مبارکه نحل که یکی از سوره هایی است که خداوند متعال نعمتهای فراوان خود را به رخ بندگان خود کشیده و آنها را به تشکر از نعمتهای بی انتهایی خود تذکر داده و چهار آیه مورد بحث ما که آخرین آیات سوره مبارکه (نحل) است و ده دستور اخلاقی در این آیات نهفته است و به یک مثال در تعقیب دشمنان و چه گونه برخورد با مخالفین اشاره شده (و إن عاقبتم فعاقبوا بمثل ماعوقبتم به) آورده شده که شاید دشمنان اسلام بواسطه آیات فوق و صدها هزار آیات دیگر قرآن متذکر شوند.

  • فهرست و منابع تحقیق مقاله تفسیر مثال های قرآن

    فهرست:

    مقدمه مؤلف

    مثل دو طایفه نابینا و ناشنوا – و بینا و شنوا

    منظور خداوند از این مثل چیست؟

    اعتراض قوم نوح به بشر بودن نوح

    مصداق بارز طغیانگری امریکا است

    جهنم در کمین طغیانگران و سمتگران است

    قوم شعب

    عبرت از تاریخ و جریان معجزه طبس

    انتظار سرنوشت و نتیجه عمل

    نتایج مهمی که از شرح داستانهای اقوام گذشته

    آیه ای بسیار پرمحتوا و طاقت فرسا و مسئله رهبری در اسلام

    دستور برخورد مؤمنین با یهود نصارا (با صهیونیست) در قرآن

    ترسیم دقیق از منظره حق باطل در آیه 17 سوره (رعد)

    نکته ها و راه شناخت حق از باطل در نهج البلاغه خطبه 9

    زبد چیست؟

    موفقیتها در گرو مشکلات 

     

    منبع:

    ندارد.

تحقیق در مورد تحقیق مقاله تفسیر مثال های قرآن, مقاله در مورد تحقیق مقاله تفسیر مثال های قرآن, تحقیق دانشجویی در مورد تحقیق مقاله تفسیر مثال های قرآن, مقاله دانشجویی در مورد تحقیق مقاله تفسیر مثال های قرآن, تحقیق درباره تحقیق مقاله تفسیر مثال های قرآن, مقاله درباره تحقیق مقاله تفسیر مثال های قرآن, تحقیقات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله تفسیر مثال های قرآن, مقالات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله تفسیر مثال های قرآن ، موضوع انشا در مورد تحقیق مقاله تفسیر مثال های قرآن
ثبت سفارش
عنوان محصول
قیمت