تحقیق مقاله پدیده اعراب از پیدایش تا دوره تأسیس مکاتب نحوی

تعداد صفحات: 23 فرمت فایل: word کد فایل: 15287
سال: مشخص نشده مقطع: مشخص نشده دسته بندی: ادبیات فارسی
قیمت قدیم:۱۲,۵۰۰ تومان
قیمت: ۸,۰۰۰ تومان
دانلود مقاله
  • خلاصه
  • فهرست و منابع
  • خلاصه تحقیق مقاله پدیده اعراب از پیدایش تا دوره تأسیس مکاتب نحوی

    چکیده

     بر اساس مستندات تاریخی،دانش نحو عربی توسط ابوالاسود دئلی از پیروان وملازمان امام علی (ع) آغازگردیده .امّا برخی نسبت به این فضل تقدم و آغازگری ابوالاسود در تدوین قوانین نحوی تشکیک روا داشته  وآن را به دیگرانی همانند سیبویه  نسبت داده اند. این پژوهش  در پاسخ به این گروه و مطالعه سیر تطوراتی که این دانش تا اوایل قرن چهارم با آن مواجه گردیده و در پی آن به تاسیس مکاتب نحوی انجامیده نگاشته شده است گفتنی است که، از شاخص ترین مکاتب نحوی عربی باید به مکاتب بصره و کوفه اشاره کرد. در این سیر تطور شاهد هستیم که قواعد نحوی  با قواعد عقلی و منطقی قرین گردیده و از طرفی رویکرد به قرائات قرآنی همراه با قیاس زبانی خود را می نمایاند

    کلید واژه ها: تاریخچه نحو، طبقه، مکاتب نحوی، قرائت

    قرآن کریم اعجاز جاودانه زبانی خداوند است که محدود به زمان و مکان نبوده و در پرتو آن دانشهای گوناگونی همانند دانش تفسیر،فقه،بلاغت،لغت،قرائت و ... پدیدار گردیده است. نزول قرآن به زبان عربی همراه با گسترش سریع آن در پهنه جغرافیایی گوناگون و گرایش اقوام  و ملل غیر عرب زبان به اسلام توأم با اختلاط زبانی میان اعراب و موالی و حرص بر تعلیم و آموزش قرآن،همگی باعث گردید تا اندک زمانی پس از نزول قرآن در قرائت صحیح قرآن و مبانی زبان فصیح عربی خلل وارد آید. گزارشهای تاریخی حاکی از آن است که در پی این حوادث در نیمه نخست قرن اول هجری امام علی (علیه السلام) قواعد کلی دانش نحو را برای ابوالاسود دؤلی تبیین نمودند. گر‌چه، برخی از معاصرین این فضل تقدم را به عمر بن خطاب، یا اسحاق حضرمی، و برخی به زیاد بن أبیه و ابن هرمز نسبت داده اند. (شوشتری، 1382: 68-71- 77-132) ولی بیشتر محققان بر این باورند که أبوالأسود اساس و قواعد این علم را به صورت مستقیم از امام علی (علیه السلام) دریافت نمود.(همان، 138) ابوالأسود همچنین مصاحف را حرکت‌گذاری  کرد. بدین گونه که علامت نصب را یک نقطه

    بالای حرف، و علامت جرّ را یک نقطه در زیر و علامت رفع را یک نقطه ما بین حرف قرار داد، و عدم وجود علامت را نشانه سکون برشمرد . امّا به مرور زمان، به دلیل کثرت استعمال، نقطه‌ های حرف و نقطه‌ های حرکت با هم اشتباه و مشکل آفرین شدند. پس برای رفع این گرفتاری‌ها، خلیل بن احمد، شکل کنونی اعراب را اختراع کرد. (فاخوری، 1377: 342) و از قرن سوم هجری به بعد، عرصه دانش نحو و سائر علوم، به رشد و تکامل رسیدند. و سرانجام سیبویه کاملترین کتاب نحوی زبان عربی را به نام (الکتاب) تألیف کرد. این کتاب از آن هنگام مبنای دستور زبان عربی قرار گرفت و دانشمندان پس از او ، بر اساس آراء و دیدگاههای این دانشمند بزرگ، طی طریق نموده، و آثار خود را تدوین نمودند.

     

     

    مفهوم شناسی واژه اعراب:

    ابن فارس در مقاییس اللغه برای واژه «عرب »سه اصل بیان کرده است: 1) واضح ساختن 2) نشاط و شادکامی 3) بیماری در جسم و یا عضو انسان (ابن فارس، 1404،ج4: 299) راغب درباره اصل اول می نویسد: «أَعرب الرجل عن نفسه، اذا بَیَّنَ و أَوضَحَ». یعنی شخص درونش را اعراب کرد، به معنای این که درونش را نمایان ساخت. (راغب اصفهانی، 1142: 557) پس قومی که عَرَب نامیده می شوند بدین لحاظ است که زبان ایشان شیواترین و واضح ترین بیان را داشته است.مصطفوی می نویسد: این واژه، در باب تفعل و استفعال نیز به کار رفته و«متعرب» و «مستعرب» به معنای کسی است که به عرب داخل شده، ولی عربیّت وی بی آلایش و خالص نیست. (ابن منظور،1405، ج1: 586). امّا اصل دوم این واژه هر گاه بر وزن فَعول «عروب» به کار رود،به معنای سره و روشن و بدون هیچ آمیختگی و ابهام است.و معانی که از آن بدست می آید،محبت،شادکامی و نشاط است،همان گونه که در سوره واقعه آیه 37 به آن اشاره شده(فجعلناهُنَّ أَبکارا عُرُباً أَترابا). (مصطفوی،‌1360، ج8: 75) و مفهوم این واژه در این اصل ، به مفهوم زدودن ابهام همراه با روشنگری است که در آن عجمه و اعجام  یافت نمی شود. (همان،1360 ،ج8: 74) و طبرسی در  ذیل آیه (وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّمَا یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ  لِّسَانُ الَّذِى یُلْحِدُونَ إِلَیْهِ أَعْجَمِىٌّ وَ هَذَا لِسَانٌ عَرَبىِ‏ٌّ مُّبِینٌ)(نحل/103) با توجه به عبارت( لِسانُ الَّذِی یُلْحِدُونَ إِلَیْهِ أَعْجَمِیٌّ):می نویسد یعنی زبان کسى که مى‏گویند پیامبر از او چیز مى‏آموزد، عربى فصیح نیست. در اینجا نمى‏گوید: «عجمى» زیرا این کلمه منسوب است به «عجم» و عجم یعنى غیر عرب. لکن «اعجمى» منسوب است به «اعجم» و او کسى است که زبان فصیح ندارد، خواه عربى باشد، خواه عجمى(طبرسی،1372. ج6: 596).  ودر مورد اصل سوم، که به معنای بیماری در جسم و یا عضو انسان است، می توان این گونه مثال زد: «عَرَبَت مِعدَتُه، إِذا فَسِدت» و یا «امرءَهٌ عروب»که به معنای فاسدَ است. (ابن فارس، 1404، ج4: 299) از نظر اصطلاحی نیز تعاریفی برای اعراب ارائه کرده اند که قدر متیقن تمام این تعاریف اشاره به «تغییرات پایانی واژه» است. برخی از این تعاریف به نمود ظاهری اعراب می پردازند و برخی به دلالت معنایی آن (شکرانی، مدخل اعراب، 1379)

    به طور مثال ابن مالک اعراب را پدیده‌اى لفظى دانسته که عبارت است از حرکت، حرف، سکون یا حذفى که در آخر کلمه ظاهر مى‌شود تا مقتضاى عامل را بیان کند. (البهجه المرضیه،1386، ج1: 50) البته این واژه در روایات منقول از پیامبر (ص) یا برخی از  صحابه  نیزنقل شده مانند روایت نبوی.: «أَعربوا القرآنَ و التمسوا غرائبه». (مجلسی،1362، ج89 : 106) که با عنایت به معنای لغوی واژه، منظور از «أعرِبوا» همان روشن ساختن و فصیح  ادا کردن واژگان قرآنی است.

    پیدایش دانش نحو و سیر تطور آن

    درباره اینکه اولین طراح دانش نحو چه کسی است میان محققان و نویسندگان طبقات نحویان تقریباً اختلاف نظری مشاهده نمی گردد، زیرا عمده  مورخان معتقدند کسی که برای نخستین بار به مبادی و مقدمات این دانش اشاره نمود و رموز بنیادی آنرا به دست داد، امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) بود، که ابی الأسود دُؤَلی (م69)را به تأسیس قواعد نحوی هدایت و راهبری نمود. (زبیدی،1954: 20) اسناد و مدارکی که ابو الأسود را نخستین واضع نحو معرفی کرده و گواهی می نماید که او نیز با ارشاد و راهبری امیرالمؤمنین علی علیه السلام دست به چنین کاری زد، بی اندازه صریح و فراوان است، که برخی از آنها عبارتند از: ابن سلام جمحی  در طبقات الشعراء،مبرد  در الکامل،ابوطیب  در مراتب النحویین،سیرافی  در اخبار النحویین،ابن الندیم در الفهرست،ابن انباری در نزهه الالباء، ابن حجر در الإصابه، ابن منظور در لسان العرب،‌بافعی در مرآت و صدها دانشمند و محقق دیگر که به این موضوع تاریخی در لا به لای  کتابهای خود اشاره نموده و آن را به عنوان یک قضیه مسلّم تاریخی پذیرفته اند. امّا درباره  اینکه  چه انگیزه ایی موجب پیدایش دانش  نحو گردیده،گزارش های  تاریخی  حاکی از آن است که چون علی (علیه السلام) و ابو الأسود و دیگر صحابه زبان شناس و فصیح عرب با انحراف در زبان تازی و یا تعابیر غلطی که ازگروهی از متعرّبین سر زده مواجه گشتند، بر آن شدند تا قواعدی را برای زبان عربی تأسیس نمایند، یکی از این گزارش ها چنین است:

    دو نفر برای طرح مخاصمه و دعوی، نزد حضرت علی (علیه السلام) آمدند، یکی از آن دو مدعی گشت که مالی نزد دیگری دارد. حضرت به مدعی گفت: نظر تو چیست؟ آن مرد در پاسخ و ردّ مُدّعی  مال گفت:‌«ما لُه عندی حَقٌّ» وی کلمه «ماله» را بضم لام خواند که مفادِ آن این است: مال مدّعی در نزد من حقّ است و او درست می گوید. لذا امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: بنابراین باید آنرا به صاحب آن برگردانی. مُدَّعی علیه به عرض رسانید که هدف من از این جمله آن بود که وی مالی نزد من ندارد. امیرالمؤمنین متوجّه شد که این مرد، در تعبیر خود دچار اشتباه گشته است، یعنی تعبیر درست این بود که بگوید: «مالَه (بفتح لام) عندی حقّ» لذا فرمود: سوگند به پرودگار کعبه که زبان مردم دچار انحراف و تباهی گشته است و  در خطاب به ابی الأسود- که در آنجا حضور داشت- فرمود. «أنحُ لِلنّاس نحواً یعتمدون علیه» یعنی راه و روشی برای مردم نشان بده تا با اتّکاء آن، سخن بگویند». ابو الأسود گفت:‌چگونه و با چه زمینه ای آن راه و روش را ارئه دهم؟ حضرت فرمود بگو«الکلمه کُلُّه إسم و فِعلٌ و حَرفٌ. الإِسمُ‌ما أَنبأ عن المسمّی، و الفِعلُ ما أنبأ به، و الحَرفُ ما أفاد معنیً، و اِعلَم أَنَّ الأسماءَ ثلاثَهٌ: ظاهِرٌ و مُضَمَرٌ و اسمٌ لا ظاهر و لا مُضمَرٌ. و إِنَّما یَتَفاضَلُ النّاسُ فیما لیس بظاهرٍ و لا مُضمَرٍ» (سید حسن صدر، بی تا:‌61) فتوحات اسلامی نیز موجب گشت که ملّتهای غیر عرب با عربها در معاشرت به سر برند که احیاناً مردی تازی‌زبان با همسری پارسی و یا به عکس می گردید. و این گونه معاشرتها و آمیزش ها با ملل بیگانه عرب، منجر به انحراف زبان عربی از مسیر فطری و بومی خود می گشت. لذا از همان آغاز امر در پی پایه ریزی اصول و قواعدی بودند تا مسلمانان جدید غیر عرب و نیزکودکان و نسل جدید دور گه به طرق و روشهای تعبیر صحیح در زبان عربی آشنایی پیدا کنند.(حجتی، 1360: 143)علاقه شدید بزرگان اسلام به تلاوت و قرائت صحیح قرآن را نیز می توان یکی از انگیزه های تأسیس صناعت نحو دانست. بدین معنا که چون مردم قرآن را به علّت عدم آشنایی کافی از زبان عربی صحیح نمی خواندند این موضوع در کنار سایر عوامل دیگر موجب گشت تا راه و روش قرائت صحیح قرآن به آنها ارائه گردد. (همان، 144) به طوری که ابوالأسود چون دیده بود شخصی آیه «إِنَّ اللهَ بَریٌ مِنَ‌المشرکین و رسولُه» را به کسر لام «رسولِه» خوانده گفت: پناه می برم به خدا از نقصان ایمان پس از فزونی آن. سپس نزد علی علیه السلام رفت. حضرت به او فرمود:‌«أُنحُ لِلناس ما یُقَوِّمون به أَلسِنَتَهم»: یعنی برای مردم روشی وضع کن تا زبانها خویش را به راه صحیح خود استوار سازد. سپس ابی الاسود را به کیفیت کار راهبری فرمود و گفت: «الکلامُ کلُّه یَدورُ علی اسم و فِعلِ و حرف» و نیز وجوه اعراب را بدین گونه یادآوری فرمود: «اَلرَّفعُ لِلفاعل و الذَّصبُ لِلمفعول، و الجَرُّ لِلمضاف، إلیه. (سید حسن صدر، بی تا: 57)» اگر چه در گزارش های ارائه گردیده، امام علی(ع) نخستین واضع دانش نحو به شمار می آید، ولی از نحویان معاصر احمد امین مصری این روایت ها را «حدیث خرافه» نامیده می نویسد:طبیعت زمان علی (علیه السلام) و ابو الأسود یارای این گونه تأسیسات علمی و تقسیمات منطقی را نداشت. (احمد امین، 1337: 285) و به دنبال او دیگر انی مانند ابراهیم مصطفی، با توجه به ساختار «الکتاب» سیبویه این فضل تقدم را برای ابو الاسودانکار می کنند. وی درباره این دیدگاه خود می نویسد: اولین کتاب نحو موجود «الکتاب» سیبویه می باشد که نام دانشمندانی همچون عبدالله بن ابی اسحاق حضرمی (م 107) عیسی بن عمر ثقفی (م 154)، خلیل بن احمد (م 160)، یونس بن حبیب (م 183) در آن ذکر شده است، ولی ما نظر و رأیی که از ابوالأسود باشد در این کتاب نمی بینیم. حتی نامی از شاگردان ابوالاسود که در طبقه بعدی او هستند مانند نصر بن عاصم لیثی، یحیی بن یعمرو میمون اقرن و شاگرد شاگردان او مانند ابن ابی عقرب را مشاهده نمی کنیم. دلیل دیگری که او بیان داشته،این است که  او ابو الاسود را تنها نخستین کسی می داند که قرآن را به وسیله نقطه اعراب گذاری کرد و شاگرد او نصربن عاصم به درخواست حجّاج، کار استاد خود یعنی ابوالأسود را با اعجام و نقطه گذاری حروف متشابه و همانند قرآن مانند باء- تاء، ثاء، یا، و ج ،ح ،خ و امثال آنها- تکمیل کرده و حروف هجاء را به صورت کنونی (حروف الفبا) مرتب ساخته اند و خلیل بن احمد در تأیید کار نصربن عاصم،‌نقطه های اعراب ابوالاسود را به علامت فتحه و کسره و ضمه و سکون درآورد. بنابراین تأسیس قواعد نحو، موضوعی متفاوت از نقطه اعراب قرآن است. و بنابر نظر ابراهیم مصطفی دانش نحو نخستین بار به وسیله عبدالله بن ابی اسحاق حضر می تأسیس گردید. دیگر  این که برخی از نویسندگان نخواسته اند چیزی را به زیاد بن ابیه نسبت دهند بلکه خواهان آن بوده اند که همه چیز را به علی (علیه السلام) و پیروان او منسوب بدانند. دکتر حجتی در پاسخ به این نو اندیشان می نویسد: این  در حالی است  که عدم وجود نام ابوالأسود در «الکتاب» سیبویه دلیل این نیست که او دارای هیچ گونه سوابقی در وضع و تأسیس قواعد نحوی نمی باشد. زیرا ردّ همه روایات تاریخی که تمام مورّخان روی آن صحّه گذاشته اند کار آسانی نیست بلکه باید با معیارها و ضوابط خاصّی آنها را مورد تردید و انکار قرار داد. (حجتی، 1360: 151) افزون بر این «الکتاب»، اثری است علمی و آمیخته با مقیاسهای منطقی. کار ابولاسود پیش از ابن ابی اسحاق در سطحی قرار نداشت که در «الکتاب» مورد استفاده قرار بگیرد. و این نمی تواند بهانه ای باشد که به خاطر بساطت و ابتدائی بودن کار او، منکر بنیان گذار بودن نحو توسط او باشیم. گذشته از آن عرصه، باید کار ابوالأسود و یحیی بن یعمر و عبدالرحمن بن هرمز و نصر بن عاصم و جز آنها را در کتب قرائات جستجو کنیم (عبدالوهاب حموده، بی تا: ص، ص 135- 134) و نیز از ابوالأسود مناقشه ای نحوی در یکی از ابیات شعری نقل شده است که صد درصد مشابه یکی از موارد شش گانه ای است که از ابن ابی اسحاق در «الکتاب» دیده می شود (حجتی، 1360 :‌151) امّا نقطه گذاری قرآن به وسیله ابوالاسود، به منظور نشان دادن اعراب قرآن، خود مؤید آن است که ابوالأسود در زمان زیاد بن أبیه به اوج شهرت خود در آشنایی به دستور زبان تازی رسیده بود. و این کار بعد از تأسیس قواعد نحو انجام شده. از طرفی عدم آثار کتبی از ابولاسود و یا شاگردان وی، روایات نحوی یاد شده در کتاب طبقات را بی ارزش نمی سازد. همان گونه که در الفهرست ابن ندیم شواهدی وجود دارد که با ارائه  سند کتبی درباره ابولاسود ابتکار او را در نحو تأیید می نماید. ابن الندیم می نویسد:در مدینه و شهر «الحدیثه» با مردی به نام محمد بن الحسین معروف به ابن بعره برخوردم که به جمع آوری کتب می پرداخت، و دارای گنجینه بی نظیری از کتب بود که من مانند آن را ندیده بودم. کتابهائی به زبان عربی در نحو و لغت و ادب و کتابهای قدیمی که من مانند آن را نزد کسی ندیدم. من بارها نزد او رفته و با او همدم و مأنوس بودم و او نفرتی داشت از اینکه گنجینه خود را به کسی نشان دهد... و چیزهایی میان آنها دیده می شد که دلالت داشت براینکه نحو از ابو الأسود است. و آن چهار برگی بود که واضح و گویا بر آن نوشته شده بود. «در اینجا کلامی است درباره فاعل و مفعول از ابوالأسود رحمه الله. و در زیر این نوشته به خطی قدیم دیده می شد: این است خطّ علّان نحوی، و در زیر آن داشت: این است خط نضر بن شُمَیل (بضم شین و فتح میم)». پس از وفات این شخص، آن کتابدان و هر چه در آن بود ناپدید گردیده و خبری از آن بدست نیامد و من با جستجوی فراوانی که از آن نمودم، جز همان قرآن، نه چیزی از آن دیدم و نه چیزی از آن شنیدم. (ابن الندیم، 1348: 720 -71)

  • فهرست و منابع تحقیق مقاله پدیده اعراب از پیدایش تا دوره تأسیس مکاتب نحوی

    فهرست:

    ندارد.
     

    منبع:

    ابن فارس، احمد،1404ق، مقاییس اللغه، قم، مکتبه الاعلام الاسلامی.

    ابن منظور محمد بن مکرم،1414 ق، لسان العرب، بیروت، دار صادر، چاپ سوم.

    ابن ندیم، 1348ق، الفهرست، مصر.

    ابن خلکان، شمس الدین احمد بن محمد، 1275، وفیات الاعیان وإنباء ابناء الزمان، چاپ مصر.

    ابن انباری،ابوالبرکات،1362،البیان فی غریب اعراب القرآن،تحقیق دکترطه عبد الحمید طه،مصطفی سعد،ایران،قم،انتشارات الهجره،

    ابو الطیب، عبد الواحد بن علی،1423ق، مراتب النحویین، مکتبه العصریه.

    ابی بکر محمد بن حسن،‌زبیدی (1954 م)، طبقات النحویین و اللغوین،‌تحقیق الاستاد محمد أبی الفضل، چاپ اول.

    امین، احمد، 1337، ضحی الاسلام، بیروت، دار الکتب العربی.

    الانباری، عبدالرحمن بن محمد، 1424ق، نزهه الالباء فی طبقات الادباء، بیروت، المکتبه العصریه.

    بروکلمان،کارل، بی تا، تاریخ الأدب العربی، القاهره، الهیئه المصریه للکتاب.

    ت‍ف‍ت‍ازان‍ی‌، م‍س‍ع‍ود ب‍ن‌ ع‍م‍ر،1374، المطول، ق‍م‌، م‍ک‍ت‍ب‍ه‌‌ال‍داوری‌.

    حجازی، محمود فهمی،1379، زب‍ان‌ش‍ن‍اس‍ی‌ ع‍رب‍ی‌: درآم‍دی‌ ت‍اری‍خ‍ی‌ - ت‍طب‍ی‍ق‍ی‌ در پ‍رت‍و ف‍ره‍ن‍گ‌ و زب‍ان‍ه‍ای‌ س‍ام‍ی، ت‍رج‍م‍ه‌ ح‍س‍ی‍ن‌ س‍ی‍دی، تهران، س‍ازم‍ان‌ م‍طال‍ع‍ه‌ و ت‍دوی‍ن‌ ک‍ت‍ب‌ ع‍ل‍وم‌ انس‍ان‍ی‌ دان‍ش‍گ‍اه‍ه‍ا (س‍م‍ت‌).

    حجتی، محمد باقر، 1360، سه مقاله در تاریخ تفسیر و نحو، تهران، بنیاد قرآن.

    الحدیثی،خدیجه ،1379، مکتب در نحو عربی بترجمه و تلخیص حسین علینقیان، مجله حوزه اصفهان، فصلنامه دینی – پژوهشی دفتر تبلیغات اسلامی، دفتر سوم.

    حموده، عبد الوهاب، بی تا، مجله «کلیه الآداب»، مجلد 13، جزء1.

    راغب اصفهانی،‌حسین بن محمد، (1413ه. ق)،‌ المفردات فی غریب القرآن،‌ بیروت،چاپ اول.

    سالم مکرم، عبدالعال، 1119م،القرآن الکریم و أثره فی الدراسات النحویه، مصر، دار المعارف.

    شکرانی، رضا، 1379، دائره المعارف بزرگ اسلامی، مدخل «اعراب»، تهران، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی.

    شکرانی، رضا، 1380،نقش برخی از تفاوتهای زبان شناسی کلاسیک و جدید در شناخت زبان قرآن، مجله مقالات و بررسیها، دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران.

    شوشتری، محمد ابراهیم خلیفه،1382، تاریخ نشأه نحو العربی، تهران، منشورات سمت.

    صدر، سید حسن،  بی تا، تأسیس الشیعه الکرام  لعلوم الاسلام، نجف.

    ضیف، شوقی،1119م، المدارس النحویه، مصر، دار المعارف.

    عبد الرحمن بن أبی بکر،سیوطی،1428ق،البهجه المرضیه علی ألفیه ابن مالک،قم، انتشارات اسماعلیان،چاپ هجدهم

    الفاخوری، حنّا، 1377، تاریخ الادب العربی، تهران، منشورات توس.

    قفطی، جمال الدین ابی الحسن علی بن الحسن، 1369ق، انباه الرواه علی انباه النحاه، دار الکتب المصریه .

    قمی، عباس، 1355، سفینه البحار و مدینه الحکم و الآثار، فراهانی، کتابخانه سنائی.

    مجلسی، محمد باقر، 1362، بحار الانوار، تهران، دار الکتب الاسلامیه.

    محیسن، محمد سالم،1404ق، القرائات و أثرها فی علوم العربیه ، مصر، مکتبه الکلیات الأزهریه .

    مصطفوی، حسین،1360، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب.

تحقیق در مورد تحقیق مقاله پدیده اعراب از پیدایش تا دوره تأسیس مکاتب نحوی, مقاله در مورد تحقیق مقاله پدیده اعراب از پیدایش تا دوره تأسیس مکاتب نحوی, تحقیق دانشجویی در مورد تحقیق مقاله پدیده اعراب از پیدایش تا دوره تأسیس مکاتب نحوی, مقاله دانشجویی در مورد تحقیق مقاله پدیده اعراب از پیدایش تا دوره تأسیس مکاتب نحوی, تحقیق درباره تحقیق مقاله پدیده اعراب از پیدایش تا دوره تأسیس مکاتب نحوی, مقاله درباره تحقیق مقاله پدیده اعراب از پیدایش تا دوره تأسیس مکاتب نحوی, تحقیقات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله پدیده اعراب از پیدایش تا دوره تأسیس مکاتب نحوی, مقالات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله پدیده اعراب از پیدایش تا دوره تأسیس مکاتب نحوی ، موضوع انشا در مورد تحقیق مقاله پدیده اعراب از پیدایش تا دوره تأسیس مکاتب نحوی
ثبت سفارش
عنوان محصول
قیمت