تحقیق مقاله سوره الفاتحه (مکی)

تعداد صفحات: 21 فرمت فایل: word کد فایل: 24265
سال: مشخص نشده مقطع: مشخص نشده دسته بندی: معارف اسلامی و الهیات
قیمت: ۸,۰۰۰ تومان
دانلود مقاله
  • خلاصه
  • فهرست و منابع
  • خلاصه تحقیق مقاله سوره الفاتحه (مکی)

    سوره الفاتحه (مکی)

    فاتحه [گشاینده] چون قرآن با این سوره شروع می‏شود و این سوره آغازگر قرآن است، «فاتحه‏» نامیده می‏شود. بخاطر حمد و ستایشی که در این سوره از خداوند بعمل آمده نام دیگرش سوره «حمد» است. و نیز بنام «شکر» و «وافیه‏» و «نور» هم از آن یاد می‏شود. نام دیگرش «سبع المثانی‏» است و نیز «ام الکتاب‏». امام صادق(ع) فرموده است: سوره‏ای که اولش ستایش، وسطش اخلاص و آخرش نیایش است[1]. این سوره 7 آیه دارد و در سال سوم بعثت آمده و چهل و سومین سوره است که در مکه نازل شده است. بعضی هم این سوره را اولین سوره دانسته‏اند.

    بیان معنى فاتحه الکتاب .

    فاتحه الکتاب , یعنى گشاینده کتاب ربانى , زیرا که کتاب ربانى را, مبدا و مفتتح و محل شروع جزوى نیست و افتتاح مصاحف بدوست  و آغاز تعلیم نورسیدگان مکتب تعلم از او.در نماز افتتاح قرائت ازو کنند و اول مکتوب در لوح محفوظ او بود و در اول وحى نازل شد و بعضى فرموده اند که چون بدین سوره باب فتوح مناجات آن بر حضرت سید موجودات علیه وعلى آله افضل الصلوات واکمل التحیات مفتوح شد, او را بدین جهت فاتحه خوانند.

    و به حقیقت این سوره , گشاینده ابواب رحمت است بر وجوه احوال عباد, هم در تحصیل معاش و هم در کسب معارف معاد.

    بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ   ﴿ 1 ﴾       به نام خداوند رحمتگر مهربان [2]

    اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ   ﴿ 2 ﴾        ستایش خدایى را که پروردگار جهانیان است[3]،

    الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ   ﴿ 3 ﴾                 رحمتگر مهربان ،[4].

    مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ  ﴿ 4 ﴾                  [و ]خداوند روز جزاست.[5]

    إِیِّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ ﴿ 5 ﴾    [بار الها ]تنها تو را مى پرستیم ، و تنها از تو یارى مى جوییم.[6].

    اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ  ﴿ 6 ﴾        ما را به راه راست هدایت فرما، [7]

    صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلاَ الضَّآلِّینَ   ﴿ 7 ﴾       

    راه آنان که گرامى شان داشته اى ، نه[ راه ]مغضوبان ، و نه[ راه ]گمراهان. [8]

    توضیح لفظ جلاله ))الله))
    و اما لفظ جلاله ((الله ))، اصل آن ((ال اله )) بوده ، که همزه دومى در اثر کثرت استعمال حذف شده ، و بصورت الله در آمده است ، و کلمه ((اله )) از ماده ((اله )) باشد، که به معناى پرستش است ، وقتى مى گویند ((اله الرجل و یاله ))، معنایش این است که فلانى عبادت و پرستش کرد، ممکن هم هست از ماده (و ل ه ) باشد، که بمعناى تحیر و سرگردانى است ، و کلمه نامبرده بر وزن (فعال ) به کسره فاء، و بمعناى مفعول (ماءلوه ) است ، همچنان که کتاب بمعناى مکتوب (نوشته شده ) مى باشد، و اگر خدایرا اله گفته اند، چون ماءلوه و معبود است ، و یا بخاطر آن است که عقول بشر در شناسائى او حیران و سرگردان است[9] .

    و ظاهرا کلمه ((الله )) در اثر غلبه استعمال علم (اسم خاص ) خدا شده ، و گرنه قبل از نزول قرآن این کلمه بر سر زبانها دائر بود، و عرب جاهلیت نیز آن را مى شناختند، همچنان که آیه شریفه : ((و لئن سئلتهم من خلقهم ؟ لیقولن الله )) )و اگر از ایشان بپرسى چه کسى ایشان را خلق کرده ، هر آینه خواهند گفت : الله )، و آیه : ((فقالوا هذا لله بزعمهم ، و هذا لشرکائنا))، (پس درباره قربانیان خود گفتند: این مال الله ، و این مال شرکائى که ما براى خدا داریم )، این شناسائى را تصدیق مى کند.
    از جمله ادله ایکه دلالت مى کند بر اینکه کلمه ((الله )) علم و اسم خاص خدا است ، این است که خدایتعالى به تمامى اسماء حسنایش و همه افعالى که از این اسماء انتزاع و گرفته شده ، توصیف مى شود، ولى با کلمه ((الله )) توصیف نمى شود، مثلا میگوئیم الله رحمان است ، رحیم است ، ولى بعکس آن نمیگوئیم ، یعنى هرگز گفته نمیشود: که رحمان این صفت را دارد که الله است و نیز میگوئیم ((رحم الله و علم الله و رزق الله ))، (خدا رحم کرد، و خدا دانست ، و خدا روزى داد،) ولى هرگز نمیگوئیم (الله الرحمن ، رحمان الله شد)، و خلاصه ، اسم جلاله نه صفت هیچیک از اسماء حسناى خدا قرار مى گیرد، و نه از آن چیزى به عنوان صفت براى آن اسماء گرفته میشود.
    از آنجائى که وجود خداى سبحان که اله تمامى موجودات است ، خودش خلق را به سوى صفاتش هدایت مى کند،و مى فهماند که به چه اوصاف کمالى متصف است ، لذا مى توان گفت که کلمه ((الله )) بطور التزام دلالت بر همه صفات کمالى او دارد، و صحیح است بگوئیم لفظ جلاله ((الله )) اسم است براى ذات واجب الوجودى که دارنده تمامى صفات کمال است ، و گرنه اگر از این تحلیل بگذریم ، خود کلمه ((الله )) پیش از اینکه نام خدایتعالى است ، بر هیچ چیز دیگرى دلالت ندارد، و غیر از عنایتى که در ماده (ا ل ه ) است ، هیچ عنایت دیگرى در آن بکار نرفته است .
    معنى رحمن و رحیم و فرق آن دو و اما دو وصف رحمان و رحیم ، دو صفتند که از ماده رحمت اشتقاق یافته اند، و رحمت صفتى است انفعالى ، و تاءثر خاصى است درونى ، که قلب هنگام دیدن کسى که فاقد چیزى و یا محتاج به چیزى است که نقص کار خود را تکمیل کند، متاءثر شده ، و از حالت پراکندگى به حالت جزم و عزم در مى آید، تا حاجت آن بیچاره را بر آورد، و نقص او را جبران کند، چیزیکه هست این معنا با لوازم امکانیش درباره خدا صادق نیست ، و به عبارت دیگر، رحمت در خدایتعالى هم به معناى تاءثر قلبى نیست ، بلکه باید نواقص امکانى آن را حذف کرد، و باقى مانده را که همان اعطاء، و افاضه ، و رفع حاجت حاجتمند است ، به خدا نسبت داد.[10]

    کلمه (رحمان ) صیغه مبالغه است که بر کثرت و بسیارى رحمت دلالت مى کند، و کلمه (رحیم ) بر وزن فعیل صفت مشبهه است ، که ثبات و بقاء و دوام را میرساند، پس خداى رحمان معنایش خداى کثیر الرحمه ، و معناى رحیم خداى دائم الرحمه است ، و بهمین جهت مناسب با کلمه رحمت این است که دلالت کند بر رحمت کثیرى که شامل حال عموم موجودات و انسانها از مؤ منین و کافر مى شود، و به همین معنا در بسیارى از موارد در قرآن استعمال شده ، از آن جمله فرموده : ((الرحمن على العرش استوى ))، (مصدر رحمت عامه خدا عرش است که مهیمن بر همه موجودات است ) و نیز فرموده : ((قل من کان فى الضلاله فلیمدد له الرحمن مدا))، (بگو آن کس که در ضلالت است باید خدا او را در ضلالتش مدد برساند) و از این قبیل موارد دیگر.
    و نیز بهمین جهت مناسب تر آنست که کلمه (رحیم ) بر نعمت دائمى ، و رحمت ثابت و باقى او دلالت کند، رحمتى که تنها بمؤ منین افاضه مى کند، و در عالمى افاضه مى کند که فنا ناپذیر است ، و آن عالم آخرت است ، همچنانکه خدایتعالى فرمود: ((و کان بالمؤ منین رحیما))، (خداوند همواره ، به خصوص مؤ منین رحیم بوده است )، و نیز فرموده : ((انه بهم رؤ ف رحیم ))، (بدرستى که او به ایشان رئوف و رحیم است )، و آیاتى دیگر، و به همین جهت بعضى گفته اند: رحمان عام است ، و شامل مؤ من و کافر مى شود، و رحیم خاص مؤ منین است .

    استشهاد بر اینکه جنس حمد و همه حمد از آن خدا است خدایتعالى هم در برابر اسماء جمیلش محمود و سزاوار ستایش است ، و هم در برابر افعال جمیلش ، و نیز روشن شد که هیچ حمدى از هیچ حامدى در برابر هیچ امرى محمود سر نمى زند مگر آنکه در حقیقت حمد خدا است ، براى آنکه آن جمیلى که حمد و ستایش حامد متوجه آنست فعل خدا است ، و او ایجادش کرده ، پس جنس ‍ حمد و همه آن از آن خدا است .از سوى دیگر ظاهر سیاق و به قرینه التفاتیکه در جمله : ((ایاک نعبد))...، بکار رفته ، و ناگهان خداى سبحان مخاطب بندگان قرار گرفته ، چنین دلالت دارد که سوره مورد بحث کلام بنده خداست ، به این معنا که خدایتعالى در این سوره به بنده خود یاد مى دهد که چگونه حمدش گوید، و چگونه سزاوار است ادب عبودیت را در مقامى که مى خواهد اظهار عبودیت کند، رعایت نماید، و این ظاهر را جمله (الحمد لله ) نیز تاءیید میکند[11].

    براى اینکه حمد توصیف است ، و خداى سبحان خود را از توصیف واصفان از بندگانش منزه دانسته ، و فرموده : ((سبحان اللّه عما یصفون ، الا عباد اللّه المخلصین ))، خدا منزه است از آنچه توصیفش مى کنند، مگر بندگان مخلص ‍ او)، و در کلام مجیدش هیچ جا این اطلاق را مقید نکرده ، و هیچ جا عبارتى نیاورده که حکایت کند حمد خدا را از غیر خدا، بجز عده اى از انبیاء مخلصش ، که از آنان حکایت کرده که حمد خدا گفته اند، در خطابش به نوح علیه السلام فرموده : (فقل الحمد لله الذى نجینا من القوم الظالمین ، پس بگو حمد آن خدائى را که ما را از قوم ستمکار نجات داد)، و از ابراهیم حکایت کرده که گفت : ((الحمد لله الذى وهب لى على الکبر اسمعیل و اسحق ))، (سپاس خدائى را که در سر پیرى اسماعیل و اسحاق را بمن داد) و در چند جا از کلامش به رسول گرامیش محمد (ص ) فرموده : که ((و قل الحمد لله بگو الحمد لله ))، و از داود و سلیمان (علیهماالسلام ) حکایت کرده که : (و قالا الحمد لله گفتند: الحمد لله ) و از اهل بهشت یعنى پاک دلانى که از کینه درونى ، و کلام بیهوده ، و فسادانگیز پاکند، نقل کرده که آخرین کلامشان حمد خدا است ، و فرموده : ((و آخر دعوایهم ان الحمد لله رب العالمین )).

    و اما غیر این موارد هر چند خدایتعالى حمد را از بسیارى مخلوقات خود حکایت کرده ، و بلکه آنرا به همه مخلوقاتش ‍ نسبت داده ، و فرموده : ((و الملائکه یسبحون بحمد ربهم ))، و نیز فرموده : ((و یسبح الرعد بحمده ))، و نیز فرموده : ((و ان من شى ء الا یسبح بحمده ))، (هیچ چیز نیست مگر آنکه خدا را با حمدش تسبیح مى گوید).بیان اینکه خدا از حمد حامدان منزه است و دلیل آن
    الا اینکه بطورى که ملاحظه مى کنید همه جا خود را از حمد حامدان ، مگر آن عده که گفتیم ، منزه میدارد، هر جا سخن از حمد حامدان کرده ، حمد ایشانرا با تسبیح جفت کرده ، و بلکه تسبیح را اصل در حکایت قرار داده ، و حمد را با آن ذکر کرده ، و همانطور که دیدید فرموده : تمامى موجودات با حمد خود او را تسبیح مى گویند.خواهى پرسید چرا خدا منزه از حمد حامدان است ؟ و چرا نخست تسبیح را از ایشان حکایت کرده ؟ میگوئیم براى اینکه غیر خدایتعالى هیچ موجودى به افعال جمیل او، و به جمال و کمال افعالش احاطه ندارد، همچنانکه به جمیل صفاتش و اسماءش که جمال افعالش ناشى از جمال آن صفات و اسماء است ، احاطه ندارد، همچنان که خودش ‍ فرموده : ((و لا یحیطون به علما))، (احاطه علمى به او ندارند).[12]

    بنابراین ، مخلوق خدا به هر وضعى که او را بستاید، به همان مقدار به او و صفاتش احاطه یافته است و او را محدود به حدود آن صفات دانسته ، و به آن تقدیر اندازه گیرى کرده ، و حال آنکه خدایتعالى محدود بهیچ حدى نیست ، نه خودش ، و نه صفات ، و اسمائش ، و نه جمال و کمال افعالش ، پس اگر بخواهیم او را ستایشى صحیح و بى اشکال کرده باشیم ، باید قبلا او را منزه از تحدید و تقدیر خود کنیم ، و اعلام بداریم که پروردگارا! تو منزه از آنى که به تحدید و تقدیر فهم ما محدود شوى ، همچنانکه خودش در این باره فرموده : ((ان اللّه یعلم و انتم لا تعلمون ))، (خدا مى داند و شما نمى دانید).اما مخلصین از بندگان او که گفتیم : حمد آنان را در قرآن حکایت کرده ، آنان حمد خود را حمد خدا، و وصف خود را وصف او قرار داده اند، براى اینکه خداوند ایشانرا خالص براى خود کرده
    پس روشن شد آنچه که ادب بندگى اقتضاء دارد، این است که بنده خدا پروردگار خود را به همان ثنائى ثنا گوید که خود خدا خود را به آن ستوده ، و از آن تجاوز نکند، همچنان که در حدیث مورد اتفاق شیعه و سنى از رسولخدا (ص ) رسیده که در ثناى خود مى گفت : ((لا احصى ثناء علیک ، انت کما اثنیت على نفسک )) (پروردگارا من ثناء تو را نمى توانم بشمارم ، و بگویم ، تو آنطورى که بر خود ثنا کرده اى ).پس اینکه در آغاز سوره مورد بحث فرمود: (الحمد لله ) تا بآخر، ادب عبودیت را مى آموزد، و تعلیم مى دهد که بنده او لایق آن نبود که او را حمد گوید، و فعلا که مى گوید، به تعلیم و اجازه خود او است ، او دستور داده که بنده اش بگوید.

  • فهرست و منابع تحقیق مقاله سوره الفاتحه (مکی)

    فهرست:

    ندارد
     

    منبع:

    ندارد

تحقیق در مورد تحقیق مقاله سوره الفاتحه (مکی), مقاله در مورد تحقیق مقاله سوره الفاتحه (مکی), تحقیق دانشجویی در مورد تحقیق مقاله سوره الفاتحه (مکی), مقاله دانشجویی در مورد تحقیق مقاله سوره الفاتحه (مکی), تحقیق درباره تحقیق مقاله سوره الفاتحه (مکی), مقاله درباره تحقیق مقاله سوره الفاتحه (مکی), تحقیقات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله سوره الفاتحه (مکی), مقالات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله سوره الفاتحه (مکی) ، موضوع انشا در مورد تحقیق مقاله سوره الفاتحه (مکی)
ثبت سفارش
عنوان محصول
قیمت