اختلال وسواس جبری
مقدمه:
این تحقیق برای متخصصان بهداشت روانی که مایلند افراد مبتلا به اختلال وسواس جبری(OCD)1 را با روش رفتاری درمان کنند نوشته شده است به علت تفاوت های فراوان در ویژگی های شخصیتی،رفتارهای نشانگر این اختلال،و در سطوح کارکرد مختلف افراد مبتلا به این اختلال،اغلب برای ارائه درمان مناسب به این شیوه قضاوت بالینی زیادی لازم است.به همین جهت در این تحقیق فصل هایی به منظور فراهم آوردن زمینه آموزشی مناسب برای متخصصان بالینی،همچنین راهنمایی های گام به گام برای اجرای درمان مواجهه و پیشگیری از پاسخ طرح ریزی شده است پیشنهادهای مفصلی برای اجرای درمان ارائه شده است همچنین راهنمایی های دقیق و کلمه به کلمه ای در مورد چگونگی معرفی جنبه های مختلف روش درمان به درمانجویان طرحریزی شده است.
برای درمانجویان و اعضای خانواده که مایلند مطالبی حاوی دانش بنیادی در مورد اختلالشان و فرآیند درمان رفتاری بدست آورند متخصصان بالینی کتاب «چرا یک بار کافی نیست» (استکتی و وایت،1990) را که کتابی به منظر خودیاری2 است توصیه می کنند.این کتاب می تواند به عنوان یک مجله مکمل برای مراحل آموزشی و درمان رفتاری بکار رود.
والدین افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری - عملی
صفات شخصیت وسواسی در 40% مادران مشاهده شده است برداشت بالینی مطابق با یافته های فوق،این گزارش درمانجویان است که یک یا هر دو والدین اغلب آنها از صفات وسواسی برخوردار بوده اند که این صفات برای آنها «آشنا بخود» بوده و بنابراین به عنوان مشکل تجربه نشده اند علاوه بر صفات وسواسی،در پیش از نصف بیماران این تحقیق،کمال گرایی وجود داشته و در پیش از 10% موارد مراقبت بیش از اندازه نیز موجود بوده است انزوای اجتماعی افراد مبتلا به وسواس فکری – عملی نیز مورد توجه بوده است کرینگلن(1965)دریافت که 40% درمانجویان بدلیل نشانه هایشان تماس اجتماعی بسیار کمتری با دوستان و بستگاه داشتند در مقایسه با هنجارهای جمعیتی شبکه حمایت اجتماعی درمانجویان وسواسی کوچکتر بوده و توسط خود درمانجویان ناکافی درک شده بود.(استکتی 1987)
عوامل آشکار ساز:
بسیاری از محققان به فقدان اطلاعات کامل در مورد عوامل آشکار ساز مؤثر بر رشد اختلال وسواس فکری – عملی تأکید کرده اند گرچه گودین و همکارانش (1969) مشاهده کرده اند که نزدیک به نصف بیماران وسواسی قادر به شناسایی آشکار سازها هستند،به نظر می رسد که این نتایج اهمیتی مشکوک داشته باشند تقریباً همه درمانجویان افزایش در نشانه ها را به پاسخ در مقابل فشارها ارتباط دادند،و یک گروه از محققان مشاهده نمودند که در مورد افراد دارای ویژگی های شخصیتی نابهنجار،وجود حوادث فشارزای زندگی برای شروع بیماری الزامی نیست.(مک کثوت و دیگران،1984)
به نظر می رسد که بعضی از مطالعات،آشکار سازهای تشدید کننده را با آشکار سازهای مربوط به شروع بیماری اشتباه کرده و تصویری مغشوش و مبهم از عوامل سبب ساز فراهم کرده اند این مسله بویژه در مشکلات مربوط به جداسازی وقوع وسواس ها یا اجبارهای جدید از وقوع مجدد آنها به چشم می خورد به هر حال واضح است که عوامل محیطی درگیر در سبب شناسی اختلال وسواس فکری عملی نامعلوم هستند مشخص کردن یک حادثه ویژه به عنوان آشکار ساز وسواس اغلب نمایانگر عقیده درمانجو،اعضای خانواده و متخصص بالینی است چنین قضاوت هایی ممکن است به شدت وابسته به نظریه های فردی درباره علل احتمالی شروع وسواس باشد.
درمان رفتاری
برای انجام تکالیف درمانی رویارویی و جلگیری از تشریفات در درمان مبتلایان به اختلال وسواسی فکری – عملی روش های مختلفی از رویارویی و جلوگیری از پاسخ ابداع شده است در روش های رویارویی درمانجویان باید یا به صورت مستقیم (در شرایط واقعی) و یا به صورت تخیلی در معرفی محرک های برانگیزاننده اضطراب قرار بگیرند این روشها شامل حساسیت زدایی منظم،نیت متناقض،آموزش اشباع،خوگیری و غرقه سازی تخیلی و یا واقعی می باشند در سوی دیگر روشهای بازداری،نشخوار های ذهنی و یا تشریفات رفتاری را از طریق روشهایی از قبیل توقف فکر،انزجار درمانی با شوک یا سایر روشها،حواس پرتی و جلوگیری از تشریفات (پاسخ)،کاهش می دهد.
روشهایی رویارویی
یک روش کاهش اضطراب،یعنی حساسیت زدایی منظم شامل همراه کردن حالتی از آرامش با ارائه بسیار مختصر(حدود 1 دقیقه) مواد اضطراب انگیز تعیین شده در سلسله مراتب می باشد درمان با ارائه ضعیف تری محرک ترس آور شروع شده و تا زمانی که حالت آرامش در درمانجو حفظ می شود پیشرفت می کند در یک روش رویارویی طولانی دیگر،بعضی اشباع1 ،به بیمار گفته می شود تا نشخوارهای ذهنی خود را با صدای بلند تکرار کند و بنویسد و یا آن را به روی نوار ضبط کرده و برای یک ساعت یا بیشتر به آن گوش دهد.
روشهای بازداری
از لحاظ نظری گفته شده است که اگر اجبارهای رفتاری بدلیل کاهش تشویش صورت می گیرد در آن صورت اگر آنها به جای کاهش تشویش به افزایش آن منتهی شوند.از بین خواهند رفت درمانهای انزجاری همچنین برای کاهش وسواس های مختل کننده مورد استفاده قرار می گیرند هم شوک و هم بستن یک تکه پلاستیک به باز و زدن ضربه به خود با آن در مواقع ضروری با موفقیت مورد استفاده قرار گرفته است یک روش بازداری دیگر که در مورد وسواس ها بکار رفته است توقف فکر1 است در این روش وسواس ها از کمترین حد تا بیشترین حد اغتشاش کنندگی منظم شده و به درمانجویان یاد داده می شود که به هنگام هجوم نشخوارهای فکری مزاحم با صدای بلند «ایست» بگوید کارآیی توقف فکر در کاهش علایم اختلال وسواس فکری – عملی حتی در مطالعات موردی محدود بوده است و فقط 3/1 از درمانجویان شرکت کننده در کوشش های درمانی گروهی از این روش سود برده اند.
گرچه بعضی از محققان (به عنوان مثال مالکو وسکیس و وست بروک 1989 لتکتی و کلییر،1990) احتمال می دهند که این روش موفقیت آمیز باشد از حساس سازی پنهان2 که یک درمان انزجاری دیگر است و در آن به درمانجو گفته می شود تا بدنبال رفتار تشریفاتی تجمع های به شدت ناخوشایند در خود ایجاد کند،نیز با موفقیت در مطالعات موردی،استفاده شده است.
درمان از طریق ترکیب رویارویی با جلوگیری از پاسخ
کاربرد ترکیبی رش های رویارویی برای وسواس ها و روشهای بازداری برای اجبارها با موفقیت قابل ملاحظه ای در کاهش علایم هر دو شکل وسواس همراه بوده و این اثرات تا ماهها و سال های بعد نیز تداوم داشته است.
اثرات بد وسواس ها و اجبارها
اطلاعات مفصل درباره اثرات جداگانه رویارویی و جلوگیری از پاسخ بد وسواس های فکری و اجبارهای علمی،تا اندازه ای توسط فوآ و گلدشتاین(1978) در مطالعات روی 21 درمانجو در ایالات متحده فراهم گشته است اغلب آنها بصورت سرپایی درمان شدند و فقط کسانی که بطور قابل ملاحظه ای در فواصل دور از کلینیک بودند و یا در خانه مراقبت حمایت کننده نداشتند در بیمارستان بستری شدند درمان شامل 10 جلسه ترکیبی رویارویی تخیلی و واقعی با موقعیت ترس آور و جلوگیری از پاسخ بود جمع آوری اطلاعات توسط درمانگر برای طرح ریزی درمان که به مدت دو هفته طول کشید اثری بر وسواس های فکری و یا اجبارهای عملی نداشت در حالی که بدنبال رفتار درمانی تغییرات بسیار اساسی بوقوع پیوست