مراتب ظهور فلسفه سیاست در تمدن اسلامی
هر قدر سایه و روح دو اصل توحید و ولایت در طراحی و بازسازی تمدن و مدینهی اسلامی بیشتر جلوه کرده، مقدسات و مفاهیم قدسی نیز حضور و ظهور افزونتری یافته است. این مهم، در معماری، ساختمانسازی مساجد و شهرسازیها، در هنر و ادبیات و شأن و شؤون طبقات و دستههای اجتماعی و علمی و خلاصه در همهی ابعاد، با نظمی خاص و مراتبی ویژه آشکار میشود؛ اما نکتهی اصلی مورد توجه این تحقیق، مسألهی «سیاست» و جایگاه آن در این مدنیت است.
متفکران مسلمان به ارزش، نقش و جایگاه این وسیلهی مهم در رسیدن به آمال دینی و اهداف الهی به خوبی پی برده بودند و از آنجا که با توجه به آموزههای قرآنیو روح توحیدی اسلام، «عدل و عدالت»، نقطهی اصلی و ملاک و ضابطهی مهم تحقق این آمال و ارزشها بوده است، سیاست، با توجه به این مهم و با «مناط» آن، آمیخته شده و با حوزهی مقدسات، پیوندی ضرور و ناگسستنی مییابد؛ به همین سبب در طراحی مدنیت دینی، نه تنها مسجد و محراب، بلکه بازار و حکومت و آیین کشورداری و شهرسازی نیز باید در هماهنگی کلی، با روح عدالت عجین و مقدس شود و مقدس به نظر آید و به همین جهت نیز میتوان با کلید «عدالت»، به «جوهر سیاست» و در حقیقت به «فلسفهی تاریخ سیاست» در تمدن اسلامی دست یافت و در منظر آن، افقی گسترده را به نظاره نشست؛ اما این طرح و این نگاه با دو مسأله، یکی «تاریخی» و دیگری «تطبیقی» در تعارض و تمایز قرار میگیرد. در حوزهی تاریخی، تاریخ کشورهای اسلامی و حکومتهای حاکم بر قرون متمادی در اسلام، دست کم در حوزهی سیاست، ارزشهای دینی و عدالت و مقدسات، بیشتر از دیگر اجزای مدینه دور بوده و تاریخ اسلام (به قولی فارابی) در عمل، بیشتر دارای «مدینههای غیر فاضله» بوده است؛ اما در حوزهی تطبیقی، در چند قرن اخیر، به ویژه عصر حاضر در دنیای غربی و تمدن آن، مقولهی سیاست، امری «نامقدس» دیده میشود و با صدور و راهیابی دستاوردهای این تمدن به دیگر اجزای عالم، این معنا و مفهوم و ماهیت در سیاست نیز بیشتر رخ مینماید. تاریخ غربی شدن و غربی دیدن بخشهایی از جوامع اسلامی و تاریخ دو سدهی اخیر ایران، به خوبی نمایانگر و مؤید این نفوذ و تأثیرپذیری بوده است. باتوجه به این دو مسأله که یکی تاریخی و دیگری تطبیقی است، گویا اهمیت کار دوچندان میشود؛ چرا که با روشن شدن بحث در جایگاه واقعی سیاست در تمدن اسلامی در ادوار گذشته، به کوشش متفکران و آگاهان جامعهی اسلامی در این نظریهپردازی میتوان پیبرد و مجاهدت آنان را در حفظ ملاکها و نزدیک کردن عمل به نظر و واقعیات، به حقایق و بایدها را دریافت. این تجربهی تاریخی در تمدن اسلامی، به ادوار پیشین حیات مسلمانان منحصر و محصور نمیشود؛ بلکه برای بازسازی و بازیابی و رسیدن به تمدن اسلامی در دنیای معاصر و در آیندهی جوامع اسلامی،این الگو و طرح به خوبی میتواند فرافکنی کرده، حدود و ثغور و شؤون سیاست را نشان میدهد؛ اما آنچه در قرون گذشته اتفاق افتاده و آنچه برای ساخت تمدن اسلامی و مدنیت دینی دربارهی جایگاه سیاست مقدس در زمانهای بعدی باید اتفاق بیفتد، گویا دارای این مشابهت است که علوم گوناگون اسلامی، هر یک با توجه به روشهای خود میکوشد این روح عدالت و قداستبینی را با سیاست آمیخته و با آن روح، سیاست را تفسیر کرده، در مدنیتِ موردنظر خود قرار دهد.
در این نوشته، با تقسیمبندی دهگانهی متون و آثار تمدن و فرهنگ اسلامی، سعی شده است تا حدودی به روشن ساختن ابعاد این قضیه نزدیک و دورنمایی کلی از دورخیزی تاریخی، به گونهای در چارچوب اندیشه و طبقهبندی این علوم، نشان داده شود. باتوجه به گستردگی و تنوع بسیار در هریک از ردهها و مراتب این متون و آثار، کوشیده شده است تا حد امکان، برای نمونه و فهم ویژگیهای کلی هر رده و مرتبه، به معرفی و تمرکز در چند اثر مهم بسنده شده؛ سپس اصول و قواعد هر گروه، روشن و در نسبت طولی یا عرضی با شاخهها و ردههای نزدیک به آن دیده شود. حاصل این کار و معدل کلی، نگاهی اولیه، درون طبقهای و کثرتگرا در ابتدا، سپس دیدگاهی وحدتبخش و متصل به هم و قابل فهم ثانویه دربارهی جایگاه و ماهیت سیاست در مدنیت اسلامی بوده است. با ملاکهای اولی، حوزهها و ساحت هر یک از طبقات مرزهای غیرقابل عبور و معلوم، نشان داده میشود و با دیدگاه ثانوی، عبور از این قلمروها و تکمیل و نفوذهای آرام و اشتراک فراوان و سرچشمههای واحد در هر یک از طبقات را میتوان روشن ساخت. ترسیم این خطوط و فهم ظرافتهای کار و حتی شمارش دقیق طبقات و منابع، به سبب عظمت و عمق تمدن و تفکر اسلامی، کاری سخت و مداوم با نیروی تحقیقی بسیار بالا را میطلبد. نگارنده امیدوار است در برخی قسمتها و شاخهها در فتح بابها و نظر اجمالی به آنها به خطا نرفته باشد. پیکرهی اصلی این کتاب، رسالهی دکترای علوم سیاسی گرایش اندیشهی سیاسی نگارنده بوده که در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی از آن دفاع شده است.
کتاب مذکور مجموع متن اصلی، بحث و نظرها و نقادهای استادان محترم در جلسهی دفاعیه و نیز اضافاتی است که در برخی از بخشها انجام شده است. این کتاب، پیش از آن که بخواهد «پاسخ مسأله» را بدهد، در پی آن است که «صورت مسأله» را تصحیح کرده، افق جدیدی را در این باب بگشاید.
آنچه در این گامهای نخستین، موردنظر این تحقیق بوده، روشن ساختن دو نکتهی اصلی است:
1. برای فهم اندیشهی سیاسی در اسلام و ایران، به تنوع، گستردگی و غنای متون و منابع بسیاری بر میخوریم و سیاست اندیشی، جزء جداییناپذیر بسیاری از علوم در ادوار تاریخ اسلامی بوده است. توجه به این نکته، مورد غفلت یا دستخوش تحریف برخی از نوشتههای معاصر در این زمینه قرار گرفته اس و بدبختانه در برخی موارد، این مسأله را نقیصه یا کمبود و حتی فقدان فکر اجتماعی منسجم میان مسلمانان دانسته و از نظر ساحت تمدن در مقابل غرب، به انتقاد از این حوزه برخاسته و در نتیجه، برای فکر سیاسی، نوعی تقلید یا دستکم پیشگامی را در این زمینه برای حوزهی مغربزمینی قائل شدهاند.
2. دومین نکتهای که پس از حرکت درست تحقیقی در مرحلهی نخست باید به آن توجه داشت، تقسیمبندی این منابع و شاخهها در ردهها و مراتب گوناگون است و بدبختانه در این زمینه نیز برخی از نظریههای معاصر، به نوعی تطبیق ناقص از حوزه فکری مغربزمین پرداخته و این طبقات را به سه یا چهار یا پنج گروه با ویژگیهایی که کمتر به حوزهی فرهنگ و تمدن اسلامی شباهت دارند، تقسیم کردهاند.
عدم توجه در این مرحلهی اساسی و نخستین، باعث میشود که ویژگیها، محورها و ضروریات فهم اندیشهی سیاسی در تمدن اسلامی، با تعمق نگریسته و پژوهش نشود و بسیاری از ارزشها، اصالتها و ظرایف آن به درستی روشن نگردد. این کتاب، توجه خود را به روشن ساختن درست این دو پسرش یا به عبارت بهتر دو محور اساسی، معطوف ساخته است و چارچوب اصلی رساله را نیز همین موضوع در برمیگیرد.
خبرگزاری فارس: کتاب «مراتب ظهور فلسفه سیاست در تمدن اسلامی؛ طبقهبندی متون و فلسفه تاریم سیاست در اسلام و ایران» نوشته موسی نجفی توسط موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر منتشر شد.
به گزارش خبرگزاری فارس، این کتاب از 10 فصل تشکیل شده است: اندیشه سیاسی در متون حکمت عملی، اندیشه سیاسی در متون شریعتنامهها، اندیشه سیاسی در متون حکمت عملی، اندیشه سیاسی در متون شریعتنامهها، اندیشه سیاسی در اندرزنامهها خردنامهها فتوتنامهها و متون ادبی، اندیشه سیاسی در متون سیاست نامه، دستورالوزراء و آثارالوزراء، اندیشه سیاسی در سفرنامهها و متون تاریخی، اندیشه سیاسی در متون عرفانی و رسایل صوفیه، اندیشه سیاسی در متون فلسفه تاریخ، اندیشه سیاسی در متون کلامی، اندیشه سیاسی در متون سیاسی نویسان و مصلحان اجتماعی و اندیشه سیاسی در متون چند بعدی و چند روشی. رضا داوری اردکانی در مقدمهای بر این کتاب نوشته است: در سالهای اخیر، توجه به مطالب تاریخی، کم و بیش رونق یافته است که موجبات این توجه در این جا مورد نظر نیست؛ زیرا وقتی در جامعهای مسایل جدی مطرح میشود _ موجباتش هرچه باشد _ امید، علم و آزاداندیشی نیز با آن مسایل میآید. از جمله چیزهایی که ما به آن نیاز داریم و تا به آن نرسیم، راه به جایی نمیبریم، «تذکر تاریخی» است و تذکر تاریخی نیز فقط با تتبع در کتابها حاصل نمیشود؛ یعنی هر نگاهی که به تاریخ بیفکنیم، به ضرورت به تذکر تاریخی نمیانجامد. تاریخنگاران بزرگ چه بدانند و چه ندانند، برای آینده به سراغ گذشته می روند یا دست کم تاریخنویسی در این چند صد سال اخیر چنین بوده است. نجفی میافزاید: مورخ اگر پرسشی از آنان نداشته باشد _ گرچه ممکن است مجموعهای از اقوال و روایات و اخبار صحیح را فراهم آورد _ مجموعهای که گرد اورده است، هرچه باشد، تاریخ نیست. تاریخ، تاریخ گذشته است و گذشتهای که مورخ به آن میپردازد، با آینده پیوند دارد. تاریخنگار اگر با زمان نسبتی نداشته باشد و چیزی از زمان نپرسد، پاسخی نمیشنود. آینده داشتن، همان پرسش داشتن است. علم و آینده با پرسش تحقق مییابند. ما درباره گذشته تاریخی خود میتوانیم اطلاعات و معلومات بسیار فراهم آوریم بیآنکه واسطه پیوند ما با گذشته باشند.