غرقه سازی تجسمی بر این باور مبتنی است که بسیاری از حالات ، منجمله اختلالات اضطراب ، نتیجه تجارب دردناک گذشته است ، و برای اینکه بیمار آنها را از یاد ببرد باید موقعیت اصلی بنحوی که بدون درد تجربه گردد، دوباره ایجاد شود.
درمانگرانی که از این روش استفاده می کنند از مراجعان خودمی خواهند صحنه های تعارضات شخصی مربوط را تصور کنند و اضطراب احساس شده درآن صحنه ها را یادآوری کنند.سپس می کوشد تا واقعیت بازپردازی به حداعلی برسد وبه بیمار کمک کند و اضطرابی را که به واسطه شرایط تنفرآور ایجاد شده بود فروبنشاند. به علاوه دراین روش به مراجع کمک می شود تا رفتارهای پخته تری درپیش گیرد .مواجهه سازی همواره در درمان بسیاری از اختلالات اضطراب نتایج خوبی داشته وبهبود حاصله تا چندین سال پابرجا بوده است .لذ ا مواجهه درازمدت با محرکی بالینی ،نتایج بهتری را در بردارد.
درمان مواجهه سازی و جلوگیری از پاسخ روشی دیگر که برای درمان غیردارویی وسواس استفاده می شود(R.E.P) یا Response exposure prevenition است که مواجهه بیمار با موردی می باشد که نسبت به آن وسواس دارد( مثل آلودگی ها) و این که از پاسخ دادن جلوگیری کند که در واقع نوعی حساسیت زدایی است.
گاهی اوقات کارایی این روش معادل ارزش درمان دارویی است و می تواند بسیار ارزشمند باشد.
پس کارآمد ترین فن رفتاری برای درمان تشریفات وسواسی مواجهه باعامل وسواسی و جلوگیری از پاسخ می باشد . درمانگر از بیمار می خواهد همه وسواسها و الگوهای اجباری را نشان دهد آنگاه درمانگر آنها را بازداری می کند . مثلا" : فرد مبتلا" به وسواس شستشو را کثیف می کند و آنگاه از شستن ممانعت بعمل می آورد . در شیوه درمان نمونه ممکن است به فرد اجازه داده شود هر پنج روز یکبار ده دقیقه دوش بگیرد مواجهه سازی ،حساسیت به آلودگی و اضطراب همراه با آن را کاهش می دهد و نهایتا" جلوگیری از پاسخ ، تشریفات وسواسی را برطرف می کند.
1-بازداری فکر
این فن بر اساس این فرض استوار است که محرک حواسپرت کننده ناگهانی ، مثل صدای ناخوشایند درجهت خاتمه دادن به افکار وسواسی عمل می کند . بنابراین از مراجع خواسته می شود فکر وسواسی را در ذهن نگهدارد و درمانگر با صدای بلند میگوید ((بس!)) چنانچه این روش موفقیت آمیز باشد .یک فن خود کنترلی ویژه به مراجع می دهد تا یک فکر وسواسی را به هنگام وقوع برطرف کند .
ب: درمان دارویی وسواس:
در سالهای اخیر به دلیل نقش تقویتی "سروتونین"در فیزیوپاتولژی بیماری وسواس از داروهای مهارکننده ویژه سروتونین استفاده میشود که فلوکستین به عنوان یکی از آنهاست عامل اصلی رفتارهای وسواسی یک میانجی شیمیایی به نام»سروتونین است و بیشتر درمان های وسواس مبتنی بر »مهار بازجذب سروتونین« است.
داروهای مهم وسواس عبارتند از:
1 -قدیمی ترین داروی وسواس که هنوز هم یکی از موثرترین آنهاست، کلومیپوامین میباشدکه در حقیقت یکی از داروهای ضدافسردگی سه حلقه ای است
2 - داروهای اختصاصی مهارکننده بازجذب سروتونین مثل فلوکیستین و به طور اخص فلووکسامین و سرتراسین.
3 - اگر داروهای 2 گروه اول و دوم پاسخ ندهند، داروهای دسته سوم ا به این داروها اضافه می شود این داروها شامل: باسپیردن، کلونازپام و حتی داروهای آنتی سایکوتیک مثل هالوپیریدول، پیموزاید و رسپیریدون هستند و حتی گاهی از لیتیوم هم استفاده می شود
مقایسه کارایی رفتار درمانی، دارو درمانی و ترکیب آنها در درمان مبتلایان به اختلال وسواس شستشو
اثر بخشی رفتاردرمانی (غرقهسازی عینی توام با مدلسازی و جلوگیری از پاسخ)، دارودرمانی (کلومیپرامین) و ترکیب آنها در درمان بیماران زن مبتلا به وسواس شستشو مورد آزمون قرار گرفته است .
فرضیههای پژوهش عبارتند از:
1 - رفتاردرمانی (غرقهسازی عینی توام با مدلسازی و جلوگیری از پاسخ) منجر به کاهش رفتار وسواسی، اضطراب و افسردگی بیماران در مقایسه با عدم درمان میگردد.
2 - دارودرمانی (کلومیپرامین) منجر به کاهش رفتار وسواسی، اصطراب و افسردگی در مقایسه با عدم درمان میگردد. -3 ترکیب رفتاردرمانی و دارودرمانی در مقایسه با هر یک از این دو روش به تنهایی به بهبود بیشتری میانجامد. -4 رفتاردرمانی در مقایسه با دارودرمانی کاهش بیشتری در رفتار وسواسی، سطح اضطراب و افسردگی ایجاد میکند. -5 درمان ترکیبی در مقایسه با دارودرمانی و رفتاردرمانی به تنهایی به بهبود سازگاری اجتماعی بیشتری منجر میشود.
بیماران زن متاهل 20 الی 50 ساله مبتلا به اختلال وسواس اجبار شستشو به طور تصادفی در چهار گروه آزمایشی زیر قرار گرفتند:
1 - گروهی که تنها رفتاردرمانی (غرقهسازی توام با مدلسازی و جلوگیری از پاسخ) را دریافت میکردند.
2 -گروهی که تنها دارودرمانی (کلومیپرامین) را دریافت میکردند.
3 - گروهی که با روش ترکیبی رفتار درمانی (غرقهسازی عینی توام با مدلسازی و جلوگیری از پاسخ) و دارودرمانی (کلومیپرامین) تحت درمان قرار گرفتند.
4 - گروهی که هیچ یک از درمانهای فوق را دریافت نمیکردند و در واقع دارونمایی گرفتند. در این پژوهش متغیر مستقل، روشهای درمان و متغیر وابسته عبارتند از: 1 -کاهش رفتار وسواسی، 2 -کاهش سطح اصطراب (علائم جسمی و روانی بیمار)، 3-بهبود خلق افسرده و 4 -افزایش میزان سازگاری فرد در محیط اجتماعی، خانوادگی و حرفهای. این شاخصها به کمک ابزارهای عینی، پرسشنامه وسواس فکری - عملی مادسلس (MOCL)، فهرست اعمال وسواسی (CAC)، پرسشنامه افسردگی بک (BDI)، مقیاس درجهبندی افسردگی هامیلتون
مقیاس خودسنجی اضطراب زونگ (SAS)، پرسشنامه اضطراب آشکار تایلورو مقیاس درجهبندی سازگاری اجتماعی، اندازهگیری شدند. پس از 2/5 تا 3 ماه (متوسط 15 جلسه)، نمرههای حاصل از ارزیابیها در یک طرح یک عاملی مورد تحلیل واریانس قرار گرفت . نتایج نشان دهنده اثر بخشی روشهای درمان در کاهش رفتار وسواسی و اجتنابی، کاهش میزان اضطراب و افسردگی و افزایش میزان سازگاری بیماران بود. از سوی دیگر درمان ترکیبی نسبت به رفتاردرمانی و داروسازی درمانی به تنهایی اثربخشی بیشتری در کاهش رفتار وسواسی بیماران نشان داده است .
جمعبندی تحلیلهای آماری انجام شده در این پژوهش بیانگر این است که رفتار درمانی در مقایسه با داروسازی در کاهش رفتار وسواسی و اجتنابی موثر بوده است . نتایج تحلیل واریانس پرسشنامه افسردگی بک حاکی از تاثیر کلومیپرامین در کاهش سطح افسردگی بیماران بوده است . درمان ترکیبی در زمینه افسردگی نسبت به رفتار درمانی و دارونما منجر به کاهش بیشتری در میزان افسردگی بیماران شده است .
درمان ترکیبی در مقایسه با دارودرمانی به تنهایی تاثیری در کاهش افسردگی نداشته است ، یعنی تفاوت معنیداری بین این دو روش دیده نشد. براساس نتایج بدست آمده از تحلیل واریانس یک عاملی پرسشنامه اضطراب آشکار تایلور و مقیاس خودسنجی اضطراب زونگ میتوان گفت که درمان ترکیبی اثر بخشی بیشتری در میزان کاهش اضطراب بیماران در مقایسه با هر یک از این دو روش به تنهایی نداشته است . نتایج نشان میدهد که رفتاردرمانی در مقایسه با دارودرمانی اثربخشی بیشتری در کاهش اضطراب بیماران داشته است . به طور کلی درمان ترکیبی نسبت به رفتار درمانی و دارودرمانی به تنهایی اثربخشی بیشتری در افزایش سازگاری اجتماعی بیماران نشان نداده است . سه گروه آزمایشی هیچ گونه تفاوت معنیداری در این زمینه نداشتهاند. نتایج پژوهش فعلی نشان میدهد که علاوه بر سن، تحصیلات و مدت ابتلا عوامل دیگری (از قبیل: میزان شدت افسردگی، اصطراب و غیره) نیز روند درمان و نتایج آن را تحت تاثیر قرار داده است.
اختلال وسواس فکرى _ عملىOCD (Obsessive Compulsive Disorder) در کودکان
به صورت تفکرات مزاحم و تکرار کلیشه وار رفتارهاى خاصى بروز مى کند که موجب برانگیختگى و نگرانى آنان مى شود. کودک وسواسى خود را از درون تحت فشار مى بیند؛ فشار براى انجام دادن کارها، براى رسیدن به هدف، براى پیشرفت و موفقیت. او تصور مى کند که استرس ها و تنش هاى فکرى او از خارج بر وى تحمیل مى شوند، در حالى که نوع تفکر او عامل اصلى این فشارهاست. او همواره به خود مى گوید : «من باید...» بر طبق گزارش انجمن روانپزشکان آمریکا تقریباً از هر ۲۰۰ کودک و یا نوجوان، یک نفر دچار اختلال وسواس فکرى عملى است.
این اختلال به دلیل آن که توام با درد، ناراحتى و یا بیمارى جسمى خاصى نیست، معمولاً تا سنین نوجوانى و جوانى ناشناخته مى ماند. از زمانى که کودک به دوران نوجوانى پا مى گذارد و روابط دوستى و اجتماعى او گسترده تر مى شود، به دلیل داشتن چنین افکار و رفتارهایى از بودن در جمع دوستان و همسالانش احساس ناراحتى، فشار و استرس مى کند؛ زیرا نگران است که افکار و رفتارهاى وسواسى او از حد خارج شوند و نتواند خود را کنترل کند و همین امر موجب طردشدگى، انزوا و تنهایى او شود. بدیهى است تمامى کودکان و نوجوانان نگرانى ها، تردیدها و ایده هاى گوناگونى دارند که موجب حرکت، تلاش و انگیزه آنان براى یادگیرى، بازى، دستیابى و روابط اجتماعى شان مى شود.
اما اگر این تصورات و افکار آنان مانع از زندگى عادى شان شود، براى آنها مشکل ساز خواهد شد و آنها را از داشتن یک زندگى سالم و طبیعى بازخواهد داشت.
براى مثال اغلب کودکان ۹ - ۸ ساله عادت دارند که بر روى درز سنگفرش هاى پیاده رو ها راه بروند یا اسباب بازى ها شان را مدام چک کنند و یا مراسم خوابشان را همیشه طبق آئین خاصى انجام دهند. چنین رفتارهایى که معمولاً در این گروه سنى کودکان رایج است، احتمالاً در بهترین شکل خود، نوعى بازى به حساب مى آید. اما زمانى که همین کارها بر زندگى کودک تسلط مى یابد و در عملکرد بهنجار او اخلال ایجاد مى کند، جاى نگرانى دارد. متاسفانه هر چه کودک و یا نوجوان بیشتر تحت تاثیر این افکار قرار گیرد، به تدریج در او قوى تر و پایدارتر مى شود تا حدى که موجب شرمسارى و درماندگى او و خانواده اش مى شود.
سبب شناسى وسواس در کودکان :
روانشناسان و متخصصان علوم رفتارى تا کنون نتوانسته اند علت و زمان دقیق شروع این اختلال را شناسایى کنند، ولى همگى بر این نکته اذعان دارند که عوامل چندى اعم از: وراثت، روش هاى تربیتى والدین، ویژگى هاى خانوادگى، نابهنجارى کارکرد سیستم عصبى و آشفتگى هاى خلقى در بروز این اختلال در کودکان دخالت دارند. اختلال وسواس فکرى و عملى اختلالى است همچون سایر بیمارى هاى عادى، تغذیه اى، خواب و جسمى که کودک هیچ کنترلى بر آن ندارد و والدین و اعضاى خانواده او باید به این نکته توجه کنند که بروز این گونه افکار و اعمال به هیچ عنوان تقصیر کودک نیست و کاملاً با افکار عادى کودک تفاوت دارد
. وسواس
موضوع «وسواس» را در دو قسمت به صورت گفتگوی بیمار و پزشک مورد بررسی قرار دادیم و اینک قسمت سوم آن به صورت پرسش و پاسخ تقدیم میشود. ما معتقدیم که با شناخت علایم این اختلال و بالا رفتن آگاهی خانوادهها، قادر خواهیم بود که به بیماران و افراد مستعد کمک کنیم تا زندگی فردی و اجتماعی و خانوادگی آنها دچار از همگسیختگی و اختلال نشود؛ زیرا همان طور که میدانید وسواس به تدریج محیط کار و زندگی را برای خود بیمار و اطرافیان غیر قابل تحمل میکند و متأسفانه گاهی اوقات، بعضی از مردم افکار و اعمال وسواسی را پاکیزگی و نظافت میدانند حال آنکه چنین نیست. آنچه میخوانید ادامه موضوع اختلال وسواسی است