مقدمه:
روابطعمومی و امور بینالملل شرکت مخابرات ایران که متولی بخش «ارتباط» و «فرهنگ» در شرکت مخابرات ایران است، با این هدف که فعالیتهای فرهنگی خود را گسترش دهد و یک «مجتمع علمی-فرهنگی» برای اجرای برنامههای فرهنگی گسترده خود داشته باشد، بازسازی و نوسازی این بنای تاریخی فرهنگی را پذیرفت و طی 3 سال با دشواریهای فراوان، آن را به شکل زیبایی آمادهی بهرهبرداری کرد. کاربردهایی که از ابتدا برای این عمارت تعریف شد، برگزاری نمایشگاه، ایجاد موزه، مکان نشستهای تخصصی، آموزشی و فرهنگی، و کتابخانه بوده است و امیدواریم که در جهت اهداف یادشده مورد استفاده قرار گیرد و در آینده به بهانه کمبود جا یا دیگر نیتها کاربری آن تغییر نکند.
اگر چه فرهنگ شامل مجموعهای از عناصر معنوی یک ملت است، شاخصترین آن هنر و مصادیق هنری است. فرهنگ به توسعه هنرها، فعالیتهای تفنّنی در مقولات زیبایی شناختی و محصولات و خدماتی که اوقات فراغت را پر میکند، نیز اطلاق میشود.
بنابراین، تعریف فرهنگ با هنر در هم آمیخته و محدود به حوزههای پیرامونی آن اعم از تولید و مصرف هنری میشود. این تعریف به اعتقاد اکثر اندیشمندان، «سیاست فرهنگی» است که هدف اصلی آن عبارت است از توسعهی هنرها و حفظ یادمانها و میراث هنری.
به چنین دیدگاهی، آنگاه که به عرصه سیاستگذاری عمومی وارد شود، اقلیتی به تولید کالاهای فرهنگی (هنری) مبادرت میورزند و معمولاً سیاستگذاران فرهنگی همّ خود را مصروف تشویق مصرف آن میکنند تا شهروندان بتوانند از آنها استفاده کنند. به عنوان مثال، تولید کتاب در جامعه و اهداء بنکارت کتاب توسط روابطعمومی در این گروه قرار میگیرد. به عبارتی توسعهی فرهنگی نیازمند تولیدات فرهنگی است و مصرف فرهنگ نیازمند حامیان فرهنگی و البته به حمایت مصرف کننده نهایی نیز نیاز دارد وگرنه هرگونه تلاشی در این بخش بینتیجه میماند. این دیدگاه و روش دو کارکرد اصلی دارد: یکی حفظ و ارایهی مؤثر میراث فرهنگی به عامه مردم، و دیگری مساعدت به هنر خلاق و مساعدت به انتشار و گسترگی هنرهاست.
اما در سوی دیگر، دامنهی تعاریف فرهنگ، حفظ یادمانها و میراث فرهنگی را نیز در بر میگیرد که در این بخش هم روابطعمومی و اموربینالملل شرکت مخابرت ایران، در کنار یک مجموعه بزرگتر به نام هیأت امناء موزهها و پیگیری مدیرکل موزههای وزارت ارتباطات، در جهت بازسازی، مرمت و احیای یادمانها، کارهای خوبی را شروع کرده که یکی بعد از دیگری آماده بهرهبرداری میشود و در اینجا هم نیاز به مخاطبان با حمایت سیاستگذاران شدیدتر احساس میشود و همانطور که در مقدمه گفته شد؛ عمارت کلاهفرهنگی میتواند مکانی برای توسعهی فرهنگی باشد.
اما از نگاهی دیگر، مجموعه رفتارها و هنجارها و ارزشهای یک جامعه در حیطهی فرهنگ قرار میگیرد. چنین دیدگاهی عملاً کل جامعه را اعم از افراد، گروهها و اقشار مختلف اجتماعی و نیز بخشهای متناظر با این گروهها، یعنی کار، رفتار اجتماعی و ... را شامل میشود که البته عدهای آن را به امور سیاسی میکشانند که در اینجا اختلافنظرها هم خودنمایی میکند.
چالش های فرهنگی مخابرات کشور
شبکه تحلیلگران تکنولوژی ایران با توجه به هماهنگیهای صورت گرفته با موسسه عالی آموزش و پژوهش سازمان مدیریت و برنامهریزی (موسسه نیاوران) و در راستای تدوین برنامه چهارم توسعه, نشست هماندیشی پژوهشگران و نظریهپردازان کشور در حوزه مخابرات را با عنوان "چالشها و مشکلات مخابرات کشور در ایجاد زیرساخت ارتباطی فناوری اطلاعات" در بهمنماه سال ۱۳۸۱ برگزار نمود. بخشی از نتایج این هماندیشی با موضوع "چالشهای فرهنگی مخابرات کشور" در زیر ارائه شده است که با هم میخوانیم:
مهندس روزیطلب: بایستی دیدگاه بخش خصوصی و دولتی نسبت به هم تغییر یابد
"دیدگاه بخش خصوصی و دولتی نسبت به هم بسیار غلط است. همیشه دولت نسبت به بخش خصوصی این تصور را داشته که بخش خصوصی قصد دارد مانند یک گرگ، خونش را بمکد و بدین منظور دور خودش یک دیوار آهنی کشیده است. بخش خصوصی نیز همیشه در این فکر بوده که حمله کرده و یک تکه از این گوشت را بکند.
در کشورهای پیشرفته مانند ژاپن هیچ تفاوتی بین بخش خصوصی و دولتی وجود ندارد, یک نفر چه در بخش خصوصی کار کند چه در بخش دولتی یک هدف دارد و آن این است که اول منافع کشورم, بعد خانوادهام و پس از آن خودم تامین شود, در حالیکه ما میگوییم اول خودم، بعد خانوادهام و بعد اگر شد کشورم. این فرهنگ غلط و خطرناک است. در کشور ما تعامل بین بخش خصوصی و دولتی به وجود نیامده است و هنوز یک حالت دوستانه و قانونی پیدا نکردهایم."
"اگرچه خصوصیسازی مشکل برنامهریزی هم دارد، اما مشکل اصلی آن است که خصوصیسازهای ما آدمهای دولتی هستند. کسانی که بیست, سی سال در محیط کاملاً انحصاری دولت رشد کردهاند. مانند کسانی که از اول ابتدایی تا دیپلم زبان فارسی یاد گرفتهاند و حالا میخواهند به زبان فرانسه یا آلمانی تکلم کنند. طبیعی است که نمیتوانند و دلیل آن نگرشهای انحصاری است. مباحث خصوصیسازی در قالب دولت و کارشناسان شاغل در بدنه دولت جواب نمیدهد, چرا که این کارشناسان نیز نگرشی به جز انحصار دولتی نمیشناسند. از طرف دیگر بخش خصوصی ما هم دولتی فکر میکند و میگوید دولت باید این کار و آن کار را انجام دهد."
مهندس چیت ساز: مباحث همایشهای خارج، 10-15 سال از ما جلوترند
"دو ماه پیش در همایشی در هنگکنگ، بحث مخابرات جهانی مطرح بود و مسائل مطرح شده در آن همایش شاید 10 الی 15 سال فراتر از مسائلی بود که در کشور ما مطرح میشود. بحث ایجاد سازمان رگولاتوری که در کشور ما از دو سال گذشته آغاز شده و به زودی تاسیس خواهد شد, در آن کشورها ازچندین سال قبل آغاز شدهاست."
تاریخچه
مخابرات اولیه
اشکال اولیه مخابرات شامل سیگنالهای دود و طبل بودند. طبل را بومیهای آفریقا، گینه نو و آمریکای جنوبی استفاده میکردند در حالیکه سیگنالهای دود را بومیهای آمریکای شمالی و چین استفاده میکردند. بر خلاف تصور این سیستمها معمولاً هدفشان بیش از تنها آگاهی از مکان اقامت بود. در قرون وسطی حلقههایی از آتش را بر سر تپهها ایجاد میکردند. تا پیغامی را مخابره کنند.[۸] در قرون وسطی، حلقههای آتش این نکته منفی را داشتند که تنها میتوانستند قطعه کوچکی از اطلاعات را منتقل کنند، بنابراین معنای پیغامی مانند «دشمن دیده شد» باید از قبل مورد توافق قرار میگرفت. یکی از موارد قابل توجه استفاده از آنها در طول جنگ اسپانیا بود که یک حلقه آتش پیغامی را از بندر پلای موت به لندن فرستاد.[۹] در طول تاریخ در بعضی از فرهنگها کبوترهای خانگی برای ارسال خبر مورد استفاه قرار میگرفتند.ایستگاههای کبوتری فکری است که ریشه ایرانی دارد، و همچنین رومیها نیز برای کمک به ارتش خود از آن استفاده میکردند.فرانتینوس میگوید که ژولییوس سزار از کبوتر به عنوان پیک در فتح گل(کشور باستانی فرانسه) استفاده میکرد. یونانیان اسامی برندههای بازیهای المپیک را به این طریق به شهرهای مختلف میفرستادند. تا قبل از آمدن تلگراف، این روش از ارتباطات بین تجار و سرمایه دارها رایج بود.دولت هلند در اوایل قرن ۱۹ با کمک پرندههایی که از بغداد میآورد، از این سیستم در جاوه و سوماترا استفاده میکرد. رویتر در سال ۱۸۴۹ از پیکهای کبوتری برای اطلاع از قیمت سهام کالاها بین آخن(شهری در آلمان) و بروکسل استفاده میکرد، شیوهای که تا آمدن تلگراف رایج بود. کلاد چاپ، مهندس فرانسوی، در سال ۱۷۹۲ اولین سیستم تلگرافی بصری ثابت (خط مخابره به وسیله علایم(سمافور)) را بین لیل و پاریس ساخت. البته سمافور نیازمند کاربران متخصص و برجهای گران در فواصل ده تا سی کیلومتری (شش تا نوزده مایل) بود. در رقابت با تلگراف الکتریکی، آخرین خط تجاری آن در سال ۱۸۸۰ از رده خارج شد.[۱۰]
تلگراف و تلفن
اولین تلگراف الکتریکی تجاری را سر چارلز ویت ستون و سرویلیام فوترگیل کوک ساختند و در ۹ آوریل ۱۸۳۹ آن را افتتاح کردند. ویت ستون و کوک هر دو، وسیله خود را «پیشرفتی در تلگراف الکترو مغناطیسی (موجود)» و نه یک ابزار جدید میدانستند. ساموئل مورس جداگانه نوعی از تلگراف الکتریکی را ساخت و آن را به طور ناموفقی در ۲ سپتامبر ۱۸۳۷ به ثبت رساند. کدهای مورس پیشرفت بزرگی نسبت به روش سیگنالی ویت استون بود. اولین کابل تلگراف بین اقیانوسی در ۲۷ جولای ۱۸۶۶ کامل شد که مخابرات با آنسوی اقیانوس اطلس را برای اولین بار امکان پذیر کرد. تلفن متداول به طور جداگانه توسط الکساندر بل و الیستا گری در سال ۱۸۷۶ ساخته شد. آنتوینو میوسی اولین دستگاهی را که انتقال الکتریکی صدا را در طول یک خط امکان پذیر میساخت، در سال ۱۸۴۹ ساخت. اما وسیله میوسی ارزش کاربردی کمی داشت زیرا به اثر الکتروفونیک وابسته بود و بنابر این کاربران باید گوشی را در دهانشان میگذاشتند تا صدا را بشنوند. اولین سرویس تجاری تلفن در سالهای ۱۸۷۸ و ۱۸۷۹ در دو طرف اقیانوس اطلس در شهرهای نیوهاون و لندن ارائه شد.
رادیو و تلویزیون
جیمز لیندسی در سال ۱۸۳۲ یک نمایش کلاسی از تلگراف بدون سیم برای دانشجویانش برگزار کرد. در سال ۱۸۵۴ او قادر به مخابره از طریق مصب رود تِی از شهر داندی در اسکاتلند به وودهون بود که مسافتی حدود دو مایل (۳ کیلومتر) است. او از آب به عنوان دالان مخابراتی استفاده کرد. گوگلیلمو مارکونی در دسامبر ۱۹۰۱ مخابرات بی سیمی بین سنت جانز در نیوفندلاند (کانادا) و پولدهو در کورنوال (انگلیس) ایجاد کرد که جایزه نوبل سال ۱۹۰۹ در رشته فیزیک را از آن خود کرد (که او این جایزه را با کارل براون سهیم شد).[۱۱] البته مخابرات رادیویی در سطح محدود را نیکولا تسلا در سال ۱۸۹۳ در انجمن ملی نور الکتریکی معرفی کرده بود. جان لوگی برد در ۲۵ مارس ۱۹۲۵ توانست انتقال تصاویر متحرک را در یک فروشگاه زنجیرهای در لندن نشان دهد. وسیله بِرد بر دسیک نیپکو استوار بود و بنابر این به عنوان تلویزیون مکانیکی معروف شد. اینها اساس پخش برنامههای آزمایشی بنگاه سخنپراکنی بریتانیا (BBC) شد که در ۳۰ سپتامبر سال ۱۹۲۹ آغاز شد. اما در سراسر قرن بیستم تلویزیون به اشعه لامپ کاتدی که کارل براون اختراع کرده بود، وابسته بودند. اولین نوع از چنین تلویزیونی که قول داده شده بود به نمایش درآید توسط فیلو فارنزورس ساخته شد و در ۷ سپتامبر ۱۹۲۷ به خانواده او نمایش داده شد.[۱۲]