حقوق زن
حقوق زنان اصطلاحیست که اشاره به آزادی و حقوق زنان در تمامی سنین دارد. ممکن است این حقوق توسط قانون یا رسوم سنتی و یا اخلاقی در یک جامعه به رسمیت شناختهشوند یا نشوند. دلیل گروهبندی خاص این حقوق تحت عنوان زنان و جدا کردن آن از حقوق عامتری مثل حقوق بشر این است که بنا بر تئوری، این حقوق در بدو زاده شدن برای تمام بشر به رسمیت شناخته میشوند اما مدفعان حقوق زنان نشان میدهند که به دلایل تاریخی و فرهنگی زنان و دختران بیشتر از مردان از شمول این حقوق خارج میشوند. [۱]
مبحث حقوق زنان معمولاً شامل - و نه منحصر به - این موارد میشود: تمامیت بدنی و خودمختاری، حق رای، حق کار، حق دستمزد برابر به خاطر کار برابر. حق مالکیت، حق تحصیل، حق شرکت در ارتش، حق مشارکت در قراردهای قانونی و در نهایت حقوق سرپرستی، ازدواج و مذهبی. [۲]
حقوق زنان در اسلام
حقوق زنان در اسلام از نظر برخی متفکرین
دربارهٔ وضعیت زنان در اسلام مینویسد: «تاریخِ اسلام نشان میدهد که خانمها، از نظرِ فکری و عقلانی، به هیچ وجه بیکار و بیتحرک نبودهاند. به گونهای که انسان در بینِ روات حدیث به تعدادی از خانمها برخورد میکند و یا همچنین خانمهایی که در هنر خوشنویسی و یا شعر و شاعری برجستگی داشتهاند. همان طور که همسر نخستینِ محمد، خدیجه، آن جناب را در اولین ضربهی دریافت وحی یاری کرده بود. بر همین منوال نیز، جوانترین همسر ایشان، عایشه نیز نقش قابل توجهی در انتقال احادیث پیامبر و نیز در سیاست به عهده داشت. رابعه بصری در قرن ۸ میلادی یکی از زنان عارف بسیار صاحب نفوذ بود و فرمانروایان زن، از قبیل راضیه سلطانه در دهلی، و شجراتالدور در مصر در قرن سیزدهم میلادی، و بگوم های بوپال در قرون نوزدهم و بیستم میلادی، هر کدام نقش مهمی در سیاست کشورهای خویش بازی کردند»[۳]
سید محمدجواد غروی
ایشان در کتاب خود تحت عنوان مبانی حقوق در اسلام چنین می نویسد که حقوقی را که دین برای مرد مقرر نموده برای زن نیز به همین میزان معین کرده است. مثل آزادی، شغل، رشته علمی، انتخاب وکلا و روساء دولت و غیر آن. مال و درآمد زن نیز متعلق به خود او و در اختیارش می باشد، و احدی از شوهر و پدر و دیگران را حق مداخله ی در مال زن بدون اذنش نیست. در معملات مشروع هم حقوقش مانند مرد است، و در مقابل رنج و زحمت خاصی که می کشد حقوقی در شرع برای وی مقرر شده است قرآن در آیه شریفه ۲۲۸ بقره و ۳۲ نساء به این موضوع اشاره دارد.[۴] همچنین شرع مقدس اسلام حقوق زن را در تعلیم و تربیت و کسب فضائل و شرکت درامور اجتماعی و اقتصادی و سیاسی برابر حقوق مرد و یا در برخی موارد موازی با آن قرار داده است.[۵] حضور حضرت فاطمه در مباهله که یک اقدام سیاسی و اجتماعی مهم بود همچنین بیعت پیامبر اکرم با زنان[۶]، حضور زنان در حج مانند مردان که بالاترین اجتماع در دنیاست نشانگر این موضوع است که زنان در اموری چون اجتماعی، اقتصادی، سیاسی باید حضور داشته باشند.[۵]
چند حدیث
حضرت باقر علیه السلام می فرماید: ارجمندترین شما کسی است که بیش از همه همسر خود را اکرام کند و به او احترام گزارد.[۷]
پیامبر اسلام پیرامون جهاد سخن می گفت زنی به آن حضرت عرض کرد:برای زنان از این ثواب چیزی نیست؟ فرمود:آری برای زن از بارداری و وضع حمل تا شیر دادن اجری است مثل اجر مجاهد در راه خدا و هرگاه در این مدت وفات یابد به منزله ی شهید است.[۸]
از رسول خدا پرسیدند بهترین زنان کیست؟ فرمود: زنی که شوهر در وقتی در او نظر کند شاد سازد، و وقتی به او فرمان دهد اطاعت کند و نسبت یه آنچه شوهرش خوش ندارد در آن زن نباشد، مخالفت نکند و نسبت به مال او بر خلاف میلش عمل ننماید.[۹]
چرا حضرت علی (ع) میفرمایند: زن ناقص العقل و الایمان است؟
گاهی حادثه یا موضوعی در اثر یک سلسله عوامل تاریخی، زمان، مکان و... ستایش یا نکوهش میشود، اما نه به این معنی که اصل طبیعت آن شیء قابل ستایش یا مستحق نکوهش باشد; بلکه احتمال دارد زمینه یا دلیل خاصی باعث این ستایش یا نکوهش شده باشد.
بخشی از نکوهشهای نهج البلاغه راجع به زن، ظاهراً به جریان جنگ جمل بر میگردد; یعنی جنگی که به شهادت تاریخ، زمینه دو جنگ صفین و نهروان را فراهم آورد و در نهایت منجر به شهادت مظلومانه حضرت علی(ع) و پایان حکومت عادلانهاش گردید; بنابراین میتوان گفت: انگیزه حضرت (ع) در بیان آن خطبه، انگشت گذاردن روی نقاط ضعفی است که در نوع زنان موجود بوده و میتوانسته خطرساز باشد. آری اگر بنا باشد زنی رهبری سیاسی و زمام مسائل حکومتی را در دست گیرد، نباید چنان نقاط ضعفی را در وی نادیده گرفت، چنان که مردان هم بدون داشتن لیاقت و قابلیتهای لازم، نمیتوانند مسئولیتهای رهبری و حکومتی را به عهده گیرند.
در واقع حضرت (ع) خواستهاند با اشاره به نقاط ضعف موجود در نوع زنان، به انبوه مردمی که چشم و گوش بسته به دنبال یک زن راه افتاده و علیه امام عادل خویش فتنهای برپا ساختهاند، هشدار داده و آنان را از ادامه حرکت در مسیر باطل و خطرساز باز دارند.
البته حضرت علی (ع) در مواضعی دیگر از نهج البلاغه، آن جا که لازم بوده، از مردان نیز انتقاد نموده و معایب اخلاقی و عملی آنها را تذکر دادهاند. یا در جای دیگر، ضمن بیانات کوبندهای، مردم بصره و کوفه را با تعبیرات تندی همچون سبک عقلی و سفاهت مورد انتقاد قرار میدهند; یعنی درست همان خصلتی که به عنوان سومین صفت مذموم زنان در خطبه 79، بیان شده است. این مطلب رهنمودی است که نشان میدهد: تعبیر «هن نواقص العقول» همه زنان را در همه طبقات و همه اعصار و قرون در بر نمیگیرد; بلکه مشارالیه سخن حضرت(ع)در مرحله اول، زنی است که طوفان جنگ را علیه حق و حقیقت بر انگیخت، و در مرحله بعد متوجه زنانی است که در تمام اعصار و قرون در فکر و عمل، مشابه این زن هستند. البته این شیوه، شیوه قرآن کریم است که در بعضی مواقع، به انگیزه هدایت مردم، نقاط ضعف نوع انسان را تذکر میدهد. مثلاً وقتی انسان را موجودی «هلوع» معرفی میکند (که اگر گزندی به او برسد، بیتابی میکند و اگر چیزی به او رسد، بسیار منع کننده و باز دارنده از رسیدن خیرات به دیگران است)، انسان را وا میدارد تا با شناسایی نقاط ضعف، به اصلاح خود پرداخته و در زمره نماز گزارانی درآید که قرآن کریم آنها را از خطر انحراف، خارج ساخته است. از سوی دیگر میدانیم که حضرت مفسر قرآن کریم و مبین احکام وحی بودهاند. حال اگر منطق قرآن را در مورد نوع زن بشناسیم، اندیشههای حضرت را نیز شناختهایم. قرآن کریم، ارزش انسانها را به تقوای آنها میداند و زن و مرد بودن را در رسیدن به کمال، دخیل نمیداند. مثلاً وقتی از حضرت مریم (س)، آسیه همسر فرعون، خواهر حضرت موسی (ع)، مادر حضرت مریم و بعضی زنان برجسته، چنان به نیکی یاد کرده و کمالاتشان را تصریحاً یا تلویحاً ذکر مینماید و به استعداد و لیاقتهای آنها در راه کسب کرامتهای انسانی، اعتراف مینماید، آیا میتوان پذیرفت حضرت علی (ع) که آشناترین انسانها به منطق قرآن است، در صدد تحقیر زن برآمده و او را موجودی پست و خوار معرفی نماید؟
از سوی دیگر آن همه بزرگداشت و تعظیم حضرت (ع) نسبت به حضرت زهرا (س) یا دختر گرامیشان حضرت زینب (س) (که نام او را چون زینت پدر است زینب مینهد او که با نقشآفرینی در حادثه عاشورا، توانست نمونه بیبدیل و نسخهای مجرد در تاریخ باقی بماند) هرگز با اعتقاد به نقصان ذاتی و فطری زن هماهنگ نیست. حال دلیل فرمایش حضرت (ع) را از ادامه کلام مبارک خودشان میتوان بدست آورد. از آن جا که در عرصه قضاوت و داوری، گاه نیاز به شهادت شهود هست و شهادت دو زن (طبق فرموده خدای تعالی) برابر است با شهادت یک مرد، از سوی دیگر یکی از شرایط شاهد، دارا بودن قوای عقلانی است و به شهادت سفیه، نادان، ساهی یا غافل اهمّیّت داده نمیشود، میتوان نتیجه گرفت که مقصود حضرت از نقص عقل، سفاهت و کم عقلی نیست; زیرا شهادت شاهد سفیه اصلاً پذیرفته نیست و مرد و زن با تعداد بیشتر و کمتر تفاوتی ندارند. از طرفی علت کافی نبودن شهادت یک زن، نبودن مستمر و دائمی زنان در عرصه حوادث اجتماعی است. زنان به علت اشتغال شدید به امور خانهداری و تربیت اولاد که بزرگترین مسئولیت طبیعی و مطلوب آنهاست، غالباً در متن وقایع و امور جاری اشخاص و اصناف قرار نمیگیرند و کمتر اتفاق میافتد که احاطه لازم را که صحت شهادت مبتنی بر آن است، بدست آورند و گاه ممکن است مطلبی را فراموش نمایند.