تحقیق مقاله تحلیل واژگان و مضامین پر بسامد در مخزن الاسرار نظامی

تعداد صفحات: 88 فرمت فایل: word کد فایل: 12166
سال: مشخص نشده مقطع: مشخص نشده دسته بندی: ادبیات فارسی
قیمت قدیم:۲۳,۵۰۰ تومان
قیمت: ۱۸,۰۰۰ تومان
دانلود مقاله
  • خلاصه
  • فهرست و منابع
  • خلاصه تحقیق مقاله تحلیل واژگان و مضامین پر بسامد در مخزن الاسرار نظامی

    نظامی که الهی گنجه ی سخن از گنجینه ی پنج گنجش بی گنج و خاطر عاطرش از تأمّل و تدبّر دست و پا شکستگان نو رسیده، امّا حریص به کشف گنج های نهانی از دریای معانی شعرش ، در رنج مباد ،‌صاحب خمسه است و به عقیده ی راقم این سطور یکی از حکمای خمسه ی شعر فارسی که عبارتند از  : حکیم فردوسی ، حکیم ناصر خسرو ، حکیم سنائی ، حکیم خاقانی و حکیم نظامی ،‌می باشد . حکمایی که هر کدام در حفظ فرهنگ و آئین ایرانی و زبان همچون قند پارسی ید طولا که هیچ بلکه ید بیضا دارند . هر کدام از این حکما در جنبه ای از شعر فارسی به عنوان استادی مسلّم و بی بدیل شناخته شده هستند .

    در این میان حکیم نظامی ،  میدان دار عرصه ی داستان سرایی است . « قدرت تخیل  نظامی و همدلی و پیوند عاطفی او با قهرمانان داستان – که گاه در خلال وقایع به یاد سرگذشت خویش نیز می افتد – و حسن قریحه و استعداد او در سرودن شعر غنائی و داستان عاشقانه موجب آمده است که در این کار در ادب فارسی شاعری یگانه و نامدار گردد . »[1]

    در میان ادب دوستان وی « در انتخاب الفاظ و کلمات مناسب و ایجاد ترکیبات خاصّ تازه و ابداع و اختراع معانی و مضامین نو و دلپسند در هر مورد و تصویر جزئیّات و نیروی تخیّل و دقّت در وصف و ایجاد مناظر رائع و ریزه کاری در توصیف طبیعت و اشخاص و احوال و به کار بردن تشبیهات و استعارات مطبوع و نو در میان کسانی است که بعد از خود نظیری نیافته است . »[2] و از میان پنج گنجش به قول دکتر عبد الحسین زرّین کوب « هفت پیکر نظامی با آن هفت قصّه ی شگفت انگیز و نفس گیر و پر ماجرا که لعبتان هفت گنبد برای شاه نقل می کنند خیال انگیز ترین و پر رنگ و نگار ترین منظومه از پنج گنج وی به شمار می رود».[3]                                                                                    

    ولیکن تمام  این توصیف ها از شیوه ی شاعری نظامی اغلب از توجّه به ظاهر شعر وی درک شده است و کمتر کسی از محقّقان و نظامی پژوهان به عمق الفاظ توجّه داشته اند بنابراین شاید برخی از ویژگی های شعری نظامی هنوز چنان که باید در میان محافل ادبی آشکار نشده است . در این رساله به یک مورد از مواردی که در شعر نظامی کمتر بدان توجّه شده است می پردازیم و آن توجّه به گرایش و تعلّق خاطر وی  در به کار گیری برخی از واژگان و مضماین با بسامد های زیاد در شعر است ، یعنی ؛ حکیم نظامی به برخی از واژگان و مضامین توجّه ویژه ای داشته و گاه با تکرار برخی واژگان در چندین بیت متوالی در پی ارائه ی اندیشه ای خاص و مضمونی ویژه به خواننده ی شعرش بوده است ، هر چند که در بادی امر خواننده گمان می کند که هدف نظامی از تکرار واژگان به این شکل تنها رعایت صنعت التزام بوده است امّا تنها کمی دقّت کافی است تا خواننده ی خوش ذوق در یابد که نظامی والاتر از آن است که واژگانی خاص را در ابیاتی متوالی تنها برای رعایت صنعتی که بدیعیان آن را التزام می نامند ، به کار ببرد بلکه حقیقت این است که در پس پرده ی تکرار ،  نظامی هدف و اندیشه ای والا داشته است .

     از میان محقّقان تنها مرحوم یوسفی در چشمه ی روشن آن گونه که از فحوای کلامش پیداست متوجّه گرایش خاصّ نظامی به برخی از واژگان شده است امّا آنگونه که باید به تحلیل آن نپرداخته و در توصیف وارد شدن فرهاد به دربار خسرو می نویسند : « تکیه ی شاعر بر کلمات «کوهکن » و «کوه » در توصیف فرهاد حشمتی خاص به صحنه ی ورود او به درگاه خسرو بخشیده است   ».[4]                                                                                                         

     همچنین در زمستان 1384 مقاله ای به قلم استاد فرزانه جناب آقای دکتر محمّد باقر محسنی در فصلنامه ی ادبیّات فارسی منطقه ی 2 با عنوان « شکرستان نظامی » به چاپ رسید که این استاد بزرگوار – که حق استادی بر گردن این حقیر نیز دارند – به این نکته ، یعنی ؛ گرایش نظامی به واژگان خاص توجّه نموده و در باره ی موضوع شکر و کاربرد آن در شعر نظامی مقاله ای به رشته ی تحریر کشیده بودند . ایشان در آنجا می نویسند : «نظامی گاهی آنقدر شهد کلام را می چشد که بر اثر تکرار لفظ شبح گونه ای از صنعت التزام می آفریند که از آن میان می توان لفظ شکر را مثال زد   » . [5]

    نگارنده بر اساس مطالعات چندین ساله که در شعر نظامی داشته است ، موضوع رساله ی کارشناسی ارشد خویش را با عنوان « تحلیل واژگان پر بسامد در شعر نظامی » انتخاب نموده و به تحلیل تمامی واژگان پر بسامد در شعر نظامی دست یازیده است تا شاید راهی تازه فرا روی نظامی پژوهان گشوده شود . در مقاله ی حاضر جهت نشان دادن شیوه ی نظامی در به کار گیری واژگان پر بسامد تنها به ذکر و تحلیل واژگان پر بسامد در   مخزن الاسرار، خسرو وشیرین و هفت پیکروی اشاره شده است.  چرا که این سه اثر گزیده ای از تمامی آثار اوست یعنی مخزن الاسرار نمونه ای عرفانی، خسرو و شیرین نمونه ای بزمی و هفت پیکر نمونه ای بزمی و رزمی از آثار نظامی است. که  به حول خدای تعالی به محضر اهل ادب تقدیم خواهد شد .

    در ادامه واژگان پر بسامد در مخزن الاسرار نظامی به ترتیب ذکر می شود که با تحلیل هر کدام از واژگان، انسان متوجّه قدرت شاعری و سخنوری حکیم نظامی می شود . به گونه ای که گاه ذهن خواننده ی متفکّر در شعر نظامی را  به تحیّر وا می دارد و این همان سحر کلام نظامی است و آنچه که شاید سخنواران مقلّد وی به این قسمت از سخن وی دقّت نکرده اند . نظامی با استفاده ی پر بسامد از واژگان وخاص ، ذهن خوانندگان دقیق و ژرفکاو را به تأمّل و درنگ وا می دارد تا با شتاب از کنار این واژگان نگذرند و اندکی دقیق به آنها بنگرند تا شاید معانی و مفاهیم مورد نظر وی را – که اینگونه و با به کار بردن واژگان و مضامینی خاص در بسامدی بسیار  که از ویژگیها و از هنر های شاعری وی است – در یابند و بدانند که در پس این تکرار ها نوعی تأکید آن هم تأکید بر مسئله ای خاص –که ذهن شاعر را به خود مشغول داشته و نمی تواند از کنار آن به سادگی عبور کند  -   وجوددارد . اینک تحلیل برخی از واژگان و مضامین پر بسامد در مخزن الاسرار حکیم نظامی .

    گنجور گنجه در آغاز مخزن الاسرار آنجا که از معراج نبیّ اکرم (ص) سخن به میان می آورد ، در شرح و بسط شب معراج و حالت های روحانی وجود پیامبر با به کار بردن واژه هایی خاص با بسامدی بسیار  ما را به نکاتی چند در پس واژگان پر بسامدش راهنمایی می کند . به عنوان مثال در چند بیت آغازین معراج  وقتی که می گوید :

    کرد رها در حرم کاینات                                      هفت خط و چار حد و شش جهات

    دیده ی اغیار گرانخواب گشت                                   کو سبک از خواب ، عنان تاب گشت

                                                                                             (مخزن الاسرار ،ص 27)

    بلا فاصله بعد از این که به گرانخواب شدن دیده ی مردم اشاره می کند محل را برای سخنرانی از به پرواز در آمدن مرغ جان مصطفی (ص) مناسب می بیند و در سه بیت متوالی به مسئله ی خروج مرغ جان از قفس تن پیامبر اشاره می کند که در تکرار واژه ی " مرغ" بدون شک عمدی در کار است که پس از ذکر ابیات بدان اشاره خواهد شد.

    لازم به ذکر است واژه" مرغ" را نظامی با تکرار و تاکید در سه اثر مورد بحث ما، یعنی؛ مخزن الاسرار، هفت پیکر و خسرو و شیرین به کار برده است که در بررسی واژگان پر بسامد هفت پیکر و خسرو و شیرین به آنها اشاره خواهد شد.حکیم می فرمایند :

    با قفس قالب از این دامگاه                                                        مرغ دلش رفته به آرامگاه

    مرغ پر انداخته یعنی ملک                                                  خرقه در انداخته یعنی فلک

    مرغ الهیش قفس پر شده                                                 قالبش از قلب سبکتر شده

                                                                                         ( مخزن الاسرار ، ص 27)

    همچنان که دیده می شود حکیم نظامی در سه بیت ، پشت سر هم واژه ی مرغ را با تأکید خاصّی تکرار می کند که نباید به سادگی از کنار این موضوع گذشت . نخست به نکته ای عرفانی -که اکثر عرفا بدان تأکید داشته اند- و آن همان محبوس بودن مرغ جان است در قفس تن، اشاره نموده است، چنان که مولوی نیز بدان اشاره داشته، می گوید :

    «من از برای مصلحت درحبس دنیا مانده ام      حبس ازکجا من ازکجا؟! مال کرا دزدیده ام درحبس تن غرقم به خون وزاشک چشم هرحرون      دامان خون آلود را در خاک می مالیده ام  »[6]

    و حافظ شیرین سخن در این باره چنین می گوید :

    «چنین قفس نه سزای چو من خوش الحانیست       روم به روضه ی رضوان که مرغ آن چمنم» [7]

    در اکثر کتب عرفانی به محبوس بودن مرغ جان در قفس تن اشاره شده است و برخی در توجیه سماع گفته اند که مرغ جان از اشتیاق رسیدن به جایگاه اصلی اش چنان بی قراری می کند که نا خود آگاه  به پرواز در می آید و قفس تن را هم با خود از جا بر میکند و این همان حکمت سماع است .

    در بیت بعد با اینکه واژه ی مرغ را دوباره می آورد امّا این بار با ایجازی کامل به عاجر ماندن ملائک از سیر با مرغ جان نبیّ اکرم اشاره می نماید و می گوید که ملائکه از همراهی وی عاجز شدند و « فلک به رسم صوفیان که در حال نشاط و رقص خرقه ی خود را در می اندازند از شوق ، خرقه در انداخت  ».[8] در این بیت ناخود آگاه ذهن خواننده ی آگاه متوجّه عاجز ماندن جبرئیل از همراهی پیامبر می شود ، آنگاه که خطاب به پیامبر فرمود : « لَوْ دَنَوْتُ قَدْرَ اَنْمُلَه ٍ لَأَحْتَرَقْت   ».[9]

    سعدی در بوستان  با اشاره به این موضوع می فرماید :

    « بدو گفت سالار بیت الحرام                                       که ای حامل وحی برتر خرام

    چو در دوستی مخلصم یافتی                                     عنانم ز صحبت چرا تافتی؟

    بگفتا فراتر مجالم نماند                                   بماندم که نیروی بالم نماند

    اگر یک سر مو فراتر پرم                                    فروغ تجلّی بسوزد پرم»[10]

    نظامی در بیت سوّم باز واژه ی «مرغ» را تکرار می نماید و نیم نگاهی به بیت اوّل -  که در آن به عروج قالب جسمانی پیامبر به همراه مرغ جانش اشاره  نموده -  دارد  و با تکرار واژه ی مرغ و قفس پر شدن آن بر این عقیده تأکید دارد که معراج نبیّ اکرم معراجی جسمانی-روحانی بوده نه روحانی صرف و این همان عقیده ی اشاعره است که : «بر خلاف معتزله و شیعه رؤیت خدا را جایز می شمارند . نظامی پیرو اشاعره است ، می گوید پیامبر اکرم در شب معراج خدا را با چشم ظاهر و منزّه از جهت و مکان و مقابله دید». [11]

    نظامی درست همین عقیده را در اثر بسیار گرانسنگ خویش، یعنی؛ هفت پیکر تکرار نموده است آن هم با شیوه ای که در میان شاعران تنها مختص به نظامی است و لا غیر و آن همان تکرار واژه یا واژه های مخصوص در ابیات متوالی است جهت تاکید بر مضمونی ویژه که ذهن کنجکاو و دورپرواز وی را به خود مشغول ساخته است، آری نظامی در کتاب هفت پیکر در بخش معراج نبی اکرم وقتی به آنجا می رسد که پیامبر عرش نورانی را هم در می نوردد و آنگاه گامی از خود فراتر می نهد و خدا را به چشم سر می بیند، یعنی؛ آنجا که حکیم می فرماید:

    گامی از بود خود فراتر شد                                                        تا خدا دیدنش میسّر شد

    (هفت پیکر- ص 26)

    بلا فاصله برای تاکید بر اینکه پیامبر (ص) در شب معراج خدا را منزّه از جهت و مکان دید، با شیوه ی خاص خویش  مدام واژه ی "جهت" را تکرار می کند تا این مساله در ذهن خواننده جای گیر تر گشته، سخن حکیم بهتر و آشکار تر بر کرسی قبول نشیند. به همین خاطر می فرماید:

    دیده بر یک جهت نکرد مقام                                           کز چپ و راست می شنید سلام

    زیر و بالا و پیش و پس چپ و راست                      یک جهت گشت و شش جهت برخاست

    شش جهت چون زبانه تیز کند؟                                             هم جهان هم جهت گریز کند

    بی جهت با جهت ندارد کار                                            زین جهت بی جهت شد آن پرگار

    تانظر بر جهت نقاب نبست                                               دل ز تشویش و اضطراب نرست

    جهت از دیده چون نهان باشد؟                                               دیدن بی جهت چنان باشد

    (هفت پیکر- ص 26)

    پر واضح است که نظامی در تکرار واژه ی"جهت" قصد و عمدی داشته و آن همان تاکید بر این مساله است که پیامبر با چشم سر و منزّه از جهت و مکان خدا را دید، به همین خاطر نظامی پس از اینکه در شش بیت متوالی با تکرار واژه ی" جهت" بر این امر و نحوه دیدار بی جهت پافشاری می کند به آن هم راضی نشده در دو بیت بعد برای اینکه مطلب کاملاً پخته و پرداخته گردد و هیچ جای سؤالی نماند می فرماید:

    از نبی نفس نبود آن جا                                                      همه حق بود و کس نبود آنجا

    همگی را جهت کجا سنجد                                                 در احاطت جهت کجا گنجد؟[12]

    این نوع دیدار در ذهن خواننده ادبی، داستان سیمرغ عطّار را در منطق الطّیر فرا یاد می آورد که آنجا هم سی مرغ را یافته به حریم امن سیمرغ، سیمرغ  را که که محیط بر همه چیز بود بعینه مشاهده کردند و به نظر نگارنده آوردن آن ابیات خالی از فایده نیست. عطّار فرماید:

    " هم ز عکس روی سیمرغ جهان                                            چهره سیمرغ دیدند آن زمان

    چون نگه کردند این سی مرغ زود                                  بی شک این سی مرغ آن سیمرغ بود

    در نحیّر جمله سرگردان شدند                                                می ندانستند این یا آن شدند

    خویش را دیدند سیمرغ تمام                                               بود خود سیمرغ سی مرغ تمام

    چون سوی سیمرغ کردندی نگاه                                            بود خود سیمرغ در آن جایگاه

    ور بسوی خویش کردندی نظر                                              بود این سیمرغ، ایشان آن دگر

    در نظر درهر دو کردندی بهم                                     هر دو یک سیمرغ بودی بیش و کم"[13]

    نظامی در بیان عروج نبیّ اکرم (ص) وقتی سخن را به آنجا می رساند که مقام رؤیت و اتّحاد عاشق و معشوق است می فرماید :

    پرده در انداخته دست وصال                               از در تعظیم سرای جلال

    پای شدآمد به سر انداخته                                      جان به تماشا نظر انداخته

    رفت ولی زحمت  پایی نداشت                                      جست ولی رخصت جایی نداشت

    چون سخن از خود به در آمد تمام                                         تا سخنش یافت قبول سلام

    ( مخزن الاسرار ، ص31)

    و درست در همین جاست که بار دیگر گنجور گنجه مرغ طبعش به جولان آمده و با تکرار واژه ی «دید » با متعلّقات آن و با تأکید بر مضمون رؤیت قصد آن دارد که عقیده ی خویش را که  همانا دیدن پیامبر خدا را با چشم سر است تأکید نماید . به همین خاطر با قدرت خلّاقیّت و هنر شاعری خویش در واژه ی «دید» چنان ژرف کاوی می کند که خواننده نا خودآگاه تسلیم محض کلامش می شود  و این اکسیری است که در شعر هر کسی نیست و سحری است که تنها در شعر نظامی وجود دارد و جان های شیفتگان شعرش را مسحور و شیفته ی خویش می کند. بهتر آن است کار- برد واژه ی «دید» را با بسامد زیاد از قول صاحب مخزن بیان کنیم :

     آیت نوری که زوالش نبود                                     دید به چشمی که خیالش نبود

    دیدن او بی غرض و جوهر است                                  کز عرض و جوهر از آن سو ترست

     مطلق از آنجا که پسندیدنی ست                                        دید خدا را و خدا دیدنی ست

    دیدنش از دیده نباید نهفت                                   کوری آن کس که بدیده نگفت

    دید پیمبر نه به چشمی دگر                                   بلکه بدین چشم سر ، این چشم سر

    دیدن آن پرده مکانی نبود                                  رفتن آن راه زمانی نبود

    (مخزن الاسرار، ص 31)

    اگر درست دقّت شود دیده می شود که فعل «دید» با متعلّقاتی از قبیل دیدن ، دیدنی ، دیده  و حتّی پسندیدنی  به خوبی جلوه گری می کند و نا گفته پیداست که نظامی می توانست همچون شعرای دیگر در یک بیت بگوید که پیامبر ، خدا را دید آن هم با چشم سر ولی این کار را نکرده بلکه در شش بیت پشت سر هم بر واژه ی «دید» تأکید نموده است . شاید بعضی گمان برند که این تکرار از باب رعایت صنعت التزام است امّا بی هیچ تردید یک خواننده ی نظامی شناس و دقیق می داند که نظامی از لحاظ جایگاه شاعری بسی بالاتر از آن است که تنها به خاطر رعایت صنعتی که بدیعیان آن را التزام می نامند دست به چنین کاری زند امّا حقیقت این است که در پس این مضامین و واژگان پر بسامد اندیشه ای نهفته است و در این میان اگر التزامی هم باشد نه التزام ظاهری، که نوعی التزام معنایی است چرا که مقصود نظامی از تکرار واژه ی «دید» و متعلّقاتش تأکید بر مسئله- ی رؤیت است و بس . آن هم رؤیتی که نظامی بدین گونه آن را توصیف می کند :

    هر که در آن پرده نظر گاه یافت                                           از جهت بی جهتی راه یافت

    (مخزن الاسرار ، ص 31)

     

     خالی از لطف نیست اگر به این نکته اشاره نمائیم که نظامی در هفت پیکر نیز در بخش معراج نبی اکرم با تکرار واژه "دید" به شکل های مختلف بر این عقیده خویش که پیامبر در شب معراج خداوند را به چشم سر دید آن هم منزّه ازجهت و مکان پافشاری نموده، فرماید:

    چون حجاب هزار نور درید                                               دیده در تور بی حجاب رسید

    گامی از بود خود فراتر شد                                                      تا خدا دیدنش میسّر شد

    دید معبود خویش را به درست                                          دیده از هر چه (غیر) بود پشت

    دیده بر یک جهت نکرد مقام                                کز چپ و راست می شنید سلام (کلام)

    (هفت پیکر- ص 26)

    در ادامه ی بررسی و تحلیل واژگان و مضامین پر بسامد در مخزن الاسرار به نعت اوّل نظامی می رسیم ، آنجا که در توصیف پیامبر اکرم سنگ تمام می گذارد و بار دیگر قدرت شاعری خود را به رخ همگان می کشد و با لحن و روشی که خاصّ اوست در پانزده بیت متوالی در نهایت استادی گاه واژه های «گوهر» و «سنگ» و گاه هر دو یعنی «سنگ و گوهر» را یکجا ، با تأکیدی خاص و بسامدی زیاد به کار  می برد . جالب اینجاست که وقتی بر روی گوهر و سنگ تأکید می کند از روی عمد و به زیبایی هرچه تمام تر واژه ی «دندان» را نیز به میان می آورد  و با استفاده از هنر ویژه ی خود در تکرار واژگان مخصوص ، مضامینی خاص را به سمع نظر خواننده ی شعرش می رساند ، مضامینی که بر گرفته از اندیشه ی بارور اوست و چه نیکو سروده است :

    سنبل او سنبله ی روز تاب                             گوهر او لعل گر آفتاب

    خنده ی خوش زان نزدی شکّرش                                          تا نبرد آب صدف گوهرش

    گوهر او چون دل سنگی نخست                                 سنگ چرا گوهر او را شکست

    کرد جدا سنگ ملامتگرش                                گوهری از رهگذر گوهرش

    یافت فراخی گهر از درج تنگ                                             نیست عجب زادن گوهر ز سنگ

    آری از آنجا که دل سنگ بود                                      خشکی سوداش در آهنگ بود

    کی شدی این سنگ مفرّح گزای                                   گر نشدی در شکن و لعل سای

    سیم دیت بود مگر سنگ را                                   کامد و خست آن دهن تنگ را

    هر گهری کز دهن سنگ خاست                                       با لبش از جمله ی دندان بهاست

    گوهرسنگین که زمین کان اوست                                    کی دیت گوهر دندان اوست

    فتح به دندان  دیتش جان کُنان                                            از بن دندان شده دندان کُنان

    چون دهن از سنگ به خونابه شست                                 نام کرم کرد به خود بر درست

    از بن دندان سر دندان گرفت                                      داد به شکرانه ، کم آن گرفت

    زآرزوی داشته دندان گذاشت                                     کز دو جهان هیچ به دندان نداشت...

    خنجر او ساخته دندان نثار                                          خوش نبود خنجر دندانه دار

                                                                                         (مخزن الاسرار، ص 34)

    نظامی در ابیات بالا با تکرار واژگان «گوهر» ، «سنگ» و «دندان» مضامینی ساخته که هر کدام را دفتری باید تا شرح نمود امّا این همان هنر ویژه ی نظامی است که در نهایت ایجاز با تکرار مدام سه واژه ی مذکور تیر اندیشه را به هدف نشانده و به قول خواجه حافظ «در سفته» است  . نظامی در ابیات بالا به روابط طبیعی زیر و عقاید ایرانیان در باره ی اجرام زمینی اشاره نموده است که عبارتند از :

    رابطه ی لعل و گوهر.

    رابطه ی صدف و گوهر دندان، یعنی؛ توجّه به شباهت ظاهری دندان به صدف و گوهر که گویا برای اوّلین بار آدم الشّعرای شعر فارسی ، رودکی سمرقندی این تشبیه را در شعر خویش به کار برده است آنجا که می فرماید :

    « مرا بسود و فرو ریخت هر چه دندان بود       نبود دندان ، لا بل چراغ تابان بود

    سپید سیم زده بود و درّ و مرجان بود       ستاره ی سحری بود و قطره باران بود»[14]

    متوجّه ساختن خواننده به گوهر ذات نبیّ اکرم (ص) که آن چنان والا بود که هیچ سنگین دلی را هم نیازرده بود و با دشمنانش هم ملایم و نرم رفتار می نمود و در ست همین جاست که ناگاه نظامی به جریان جنگ احد گریزی می زند و می گوید : «چرا سنگ ملامت گر در جنگ احد گوهر دندان او را شکست و یک گوهر دندان را از رهگذر گوهر ذاتش دور کرد».[15]                                                               

     از شکستن گوهر دندان پیامبر و خارج شدنش از درج تنگ دهان به خارج شدن لعل و گوهر از سنگ اشاره می کند و این همان باور قدیمی است که قدما می پنداشتند که آفتاب در تشکیل لعل مؤثّر است حال آنکه گوهر وجود پیامبر خود آفتاب را به وجود آورده . حافظ چه زیبا این مضمون را پرورده است که :

    «گویند سنگ لعل شود در مقام صبر               آری شود و لیک به خون جگر شود» [16]

    و حکیم سنائی فرماید :

    « سالها باید که تا یک سنگ اصلی زآفتاب     لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن».[17]

    درست همین جاست که نظامی به ساختن داروی مفرّح از یاقوت و در اشاره کرده، و می گوید ، سنگ بدان خاطر به گوهر دندان پیامبر خورد که هم سنگین دل بود و هم سودا داشت و خواست خود را به مفرّح دندان پیامبر رساند و آرام یابد . جالب اینجاست که نظامی فتح در جنگ احد را هم دیه ی شکستن دندان پیامبر می داند و درست همین جاست که نظامی از یک حادثه ی تاریخی با استفاده از تکرار سه واژه ی «گوهر» ، «دندان» و «سنگ » به نتیجه ای بسیار عمیق- که حاکی از اندوخته ها و آموخته های عرفانی اوست- رسیده ، می گوید ، پیامبر بدان سبب دندان شکسته را دور انداخت تا نشان دهد که دندان آرزویهای بشری را از وجود خویش بر کنده و دور انداخته است . اگر خواننده ی گرامی در این مضامین با این بسامد واژگانی دقّت نماید به طور قطع با نظر راقم این سطور موافق خواهد بود که این تکرار واژگان با آن همه مضامین و معانی به هم پیوسته خالی از حکمت نیست و این کار ، یعنی ؛ بیان این همه مضمون در نهایت اختصار و ایجاز کامل و تنها با استفاده از تکرار سه واژه و بدون اعنات تنها از دست نظامی بر می آید و بس .

     

  • فهرست و منابع تحقیق مقاله تحلیل واژگان و مضامین پر بسامد در مخزن الاسرار نظامی

    فهرست:

    ندارد
     

    منبع:

    ندارد

تحقیق در مورد تحقیق مقاله تحلیل واژگان و مضامین پر بسامد در مخزن الاسرار نظامی, مقاله در مورد تحقیق مقاله تحلیل واژگان و مضامین پر بسامد در مخزن الاسرار نظامی, تحقیق دانشجویی در مورد تحقیق مقاله تحلیل واژگان و مضامین پر بسامد در مخزن الاسرار نظامی, مقاله دانشجویی در مورد تحقیق مقاله تحلیل واژگان و مضامین پر بسامد در مخزن الاسرار نظامی, تحقیق درباره تحقیق مقاله تحلیل واژگان و مضامین پر بسامد در مخزن الاسرار نظامی, مقاله درباره تحقیق مقاله تحلیل واژگان و مضامین پر بسامد در مخزن الاسرار نظامی, تحقیقات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله تحلیل واژگان و مضامین پر بسامد در مخزن الاسرار نظامی, مقالات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله تحلیل واژگان و مضامین پر بسامد در مخزن الاسرار نظامی ، موضوع انشا در مورد تحقیق مقاله تحلیل واژگان و مضامین پر بسامد در مخزن الاسرار نظامی
ثبت سفارش
عنوان محصول
قیمت