تحقیق مقاله داریوش یکم

تعداد صفحات: 10 فرمت فایل: word کد فایل: 15448
سال: مشخص نشده مقطع: مشخص نشده دسته بندی: تاریخ
قیمت قدیم:۷,۰۰۰ تومان
قیمت: ۵,۰۰۰ تومان
دانلود مقاله
  • خلاصه
  • فهرست و منابع
  • خلاصه تحقیق مقاله داریوش یکم

    داریوش یکم (به پارسی باستان: ‎ ‎‎ ‎‎ ‎‎ ‎‎ ‎‎ ‎‎ ‎)، پسر ویشتاسپ، ملقب به داریوش بزرگ، سومین پادشاه هخامنشی بود. وی در سال ۵۲۲ پیش از میلاد، با کمک تعدادی از رؤسای هفت خانوادهٔ اشرافی پارسی با کشتن گئومات مغ یا به روایتی با کشتن همان بردیای واقعی پسر کوروش و وارث حقیقی سلطنت [۱][۲][۳] بر تخت نشست. پس از آن به فرونشاندن شورش‌های داخلی پرداخت. نظام شاهنشاهی را استحکام بخشید و سرزمین‌هایی چند به شاهنشاهی الحاق کرد. آغاز ساخت پارسه (تخت جمشید) در زمان پادشاهی او بود.

    از دیگر کارهای او حفر ترعه‌ای بود که دریای سرخ را به رود نیل و از آن طریق به دریای مدیترانه پیوند می‌داد. مقبرهٔ او در دل کوه رحمت در مکانی به نام نقش رستم در مرودشت فارس (نزدیک شیراز) است. شهرت او در غرب به خاطر وقوع نبرد ناموفق ایرانیان با یونانیان در مکانی به نام ماراتون در زمان اوست. آغاز ساخت پارسه (تخت جمشید) در زمان پادشاهی او بود. پس از جهانگیری کوروش و کمبوجیه سراسر آسیا مگر عربستان جزو قلمرو او محسوب می‌گردید.[۴]

    دو نظریه درباره رسیدن به پادشاهی

    نظریه بردیای دروغین

    روایت هرودوت از به پادشاهی رسیدن داریوش چنین است

    گئومات (سمردیس) یا بردیای دروغین پس از دستیابی به تاج و تخت، تمام زنان کمبوجیه را به همسری گرفت. یکی از این زنان فیدمیا، دختر اتانس (هوتن) یکی از تواناترین نجبای ایران بود. اولین کسی که پس از هفت ماه فرمانروایی به گئومات ظنین شد که او فرزند کوروش نیست بلکه مرد شیادی است، اتانس بود. او از دختر خود پرس‌و‌جو کرد و دخترش نتیجهٔ تحقیق را به پدر اطلاع داد. اتانس یک دستهٔ شش نفره، از نجبای پارس را که به آنها اطمینان داشت، در شوش تشکیل داد و با ورود داریوش از پارس تصمیم اتخاد شد که او را نیز در گروه خویش وارد سازند. این هفت تن با هم قسم خوردند که برای دفع غاصب اقدام کنند. هرودوت این قیام را قیام هفت یار نام نهاده‌است. [۵]

    کتزیاس نیز با هرودوت در موضوع کشته شدن بردیا به فرمان کمبوجیه همداستانست [۶]. کتزیاس اسم این مغ را سپنت دات یعنی دادهٔ مقدسات نوشته‌است که به زبان امروزی اسفندیار می‌شود. [۷]در روایات داریوش هیچ اشاره‌ای به شباهت مغ با شاهزادهٔ واقعی بردیا نشده‌است و این داستان باید از مبالغات شاعرانهٔ معمول مورخان قدیم یونان سرچشمه گرفته باشد. [۸]

    داریوش در سال ۵۲۲ پیش از میلاد گئومات (بردیای دروغین) را به قتل رساند. [۹] بدین منوال تخت و تاج پادشاهی ایران به داریوش رسید.

     

     

    نظریهٔ قتل بردیای واقعی بدست داریوش

    طبق این نظریه داریوش با ترور بردیا که ادعا شد غاصب است، با همکاری شش خانواده اشرافی ایرانی دیگر، بر تخت نشست و صبح روز بعد تاجگذاری کرد [۱۹].[۲۰]

    نقل قول مستقیم از ویکی‌پدیای انگلیسی و بویس در این باره چنین است

    به سلطنت رسیدن داریوش دو روی متفاوت از داستان دارد. منابع ما (کتبیبه بیستون و هرودوت) هر دو داستان مشابهی را که در زیر می‌آید نقل میکنند. با اینحال تاریخ دانان از این دو چنین نتیجه میگیرند که احتمالا به قدرت رسیدن داریوش غیرقانونی بوده‌است. محتمل به نظر میرسد که "گوماتا" (گئومات) در اصل همان بردیا بوده باشد، که داریوش زیر پوشش شورش، وارث سلطنت را کشت و خود آن را بدست گرفت. این حقیقت که در آن زمان (طبق کتیبه بیستون) پدر و پدربزرگ داریوش هنوز زنده بودند حاکی از این حقیقت است که او در مراتب سلطنت موروثی در نوبت بعدی نبوده است[۲۱].[۲۲]

    به گفته هرودوت[۲۳] ، داریوش قبل از بدست گرفتن قدرت "بدون هیچ نتیجه‌ای در آن زمان"، بعنوان یک نیزه‌دار در عملیات حمله کمبوجیه دوم به مصر شرکت کرده بود و بعد امپراتور ایران شد. [۲۴].[۲۵]

    برخی از دانشمندان مدرن، برای نمونه آرتور اولمستد آشورشناس آمریکایی عقیده دارند مردی که بر کمبوجیه شورید برادر واقعی و وارث حقیقی سلطنت بود که داریوش او را کشت، آنگاه او را گوماتا (گئومات) نامید و داستان بردیای دروغین را اختراع کرد تا غصب سلطنت را موجه جلوه دهد[۲۶].[۲۷] بردیا یک دختر بنام پارمیس از خود بجا گذاشت که داریوش وقتی شاه شد با او ازدواج کرد تا جایگاه خود را وجهه قانونی ببخشد [۲۸].[۲۹]

    نقد نظریه آرتور اولمستد

    آلبرت اولمستد نخست در سال ۱۹۳۱ در تاریخ سوریه و فلسطین و سپس به تفصیل بسیار در مقاله‌ای که به سال ۱۹۳۸ در مجلهٔ زبان‌ها و ادبیات سامی و سرانجام در کتاب نامی‌اش تاریخ شاهنشاهی ایران، دورهٔ هخامنشی چاپ کرد، به توضیح و تشریح نظریهٔ قتل بردیای واقعی به دست داریوش پرداخته‌است. [۳۰] با وجود بعضی مسایل که شاید این استنباط را موجه جلوه دهد، کشته شدن بردیای واقعی به دست داریوش در حال حاضر روی هم رفته سوءظنی بیش نیست. اصل هر دو خبر راجع به قتل بردیای واقعی به دست کمبوجیه و طغیان یک بردیای دروغین بدون کمترین مظنهٔ بدگمانی و با وجود اختلاف در جزئیات، توسط مورخان یونانی نیز نقل شده‌است.[۳۱] یونانیان در آن زمان رویدادهای مربوط به ایران را با دقت دنبال می‌کردند، هر گاه داریوش دروغزن می‌بود، دروغ‌هایش بر یونانیان پوشیده نمی‌ماند و آنان بسیار شادمان می‌شدند که آن را بر جهانیان باز گویند. [۳۲]

    اگر منظور داریوش از جعل داستان آن باشد که تا حق ولایت خود را بر تخت و تاج ثابت کند، خود این تخت و تاج چنانکه داریوش خاطر نشان می‌کند از قدیم در خانوادهٔ آنها بود و اگر نمی‌بود داریوش چگونه می‌توانست این دروغ را به تمام نجبا، بزرگان که در صورت خلاف، لابد آنها هم خود را به قدر وی شایستهٔ تخت و تاج می‌دیده‌اند، بقبولاند و هیچ کس به تکذیب او نپردازد. بعد از داریوش هم اعقاب هیچ یک از نجبای پارس که احیاناً گه‌گاه مخالف می‌شده‌اند، در صحت اصل داستان و درستی حق وراثت و ولایت داریوش، اظهار تردید نکرده‌است. [۳۳] پدربزرگ داریوش ارشامه در آن هنگام بسیار پیر بوده‌است و همین که گشتاسپ پدر داریوش، برای پسرش و در فرمان او، با مخالفین سلطنت او جنگیده و شمشیر زده‌است، نشاندهندهٔ اینست که بین پدر و پسر توافق وجود داشته و گشتاسپ پسرش را شایستهٔ چنان کاری می‌دیده‌است. [۳۴]

    ظهور یک عده از مدعیان دیگر که در آغاز سلطنت داریوش دایم خویشتن را بجای اشخاص دیگر جا می‌زدند و حتی بعضی از آنها نیز خود را بردیا برادر کمبوجیه می‌خواندند، نشان می‌دهد که در آنگونه احوال ادعای یک مغ زیاد غریب نبوده است. در پارس نیز شخص دیگری به نام وهی یزدات خود را بردیا پسر کوروش خواند و قشون ساخلویی که در پارس بودند به او گرویده، بر داریوش شوریدند. [۳۵] در بابل نیز یک نفر ارمنی ادعا کرد که پسر نبونید است و به عنوان بخت‌النصر سوم دعوی سلطنت می‌کرد. [۳۶] [۳۷] چیزیکه حاکی از جعل و تزویر در تمام اخبار مربوط به این رشته از طغیان‌ها باشد، در روایات نسل‌های بعد از داریوش نیز یافت نمی‌شود. در واقع چون احتمال تبانی بین تمام روایات موجود در آنچه به اصل خبر مربوط است، منتفی است، اصل خبر را می‌توان به عنوان خبری شایع پذیرفت، نهایت آنکه در قبول جزئیات آن البته باید آنچه را جعل و کذب و مبالغه به نظر می‌آید، کنار گذاشت. [۳۸]

    شورش ولایات

    پس از پادشاهی داریوش، کلیه استان‌ها سر به شورش برداشتند که داریوش و یارانش طی ۱۹ نبرد، ۹ پادشاه را که با وی به منازعه برخاستند، سرکوب کرد. اولین طغیان در عیلام روی داد. در ماد هم یک مدعی که خود را از اخلاف هووخشتره می‌خواند، مدعی سلطنت ماد بود. در پارس یک مدعی دیگر خود را بردیا پسر کوروش خواند. این نکته که شورشیان همواره در یک زمان سربرنمی‌داشتند و هدف مشترک یا پیوند اتحادی هم با یکدیگر نداشتند، عامل عمده‌ای بود که داریوش را در دفع شورش‌ها یاری کرد. طغیان بابل نیز کمتر از دیگر طغیان‌ها، موجب دغدغهٔ خاطر داریوش نبود. تمام این اغتشاش‌ها که در ارمنستان، ماد، کردستان، رخج، و مرو روی داد، با خشونت سرکوب شد و داریوش خشونت را در این مواقع همچون وسیله‌ای تلقی می‌کرد که می‌توانست از توسعه و تکرار نظایر این حوادث، جلوگیری کند. [۳۹] در بند شانزدهم کتیبه بیستون درباره شورش پارت (خراسان) و گرگان چنین آمده‌است

    پارت و گرگان بر من شوریدند و ویشتاسپ پدر من در پارت بود. پس از آن سپاه پارسی را از ری نزد ویشتاسپ فرستادم. وقتی که این سپاه به ویشتاسپ رسید، عازم جنگ دشمن شد. در محلی موسوم به ویش پااوزت در پارت با آنان جنگید. اهورامزدا مرا یاری کرد و به ارادهٔ او ویشتاسپ شورشیان را شکست داد. پس از آن مملکت مطیع من شد.

    کتیبه بیستون که گزارش این جنگ‌های تمام نشدنی است، نشان می‌دهد که او نظم و امنیت شاهنشاهی را به بهای چه اندازه رنج و سعی مستمر و بی‌انقطاع توانسته‌است، تأمین کند. ساتراپ‌هایی که کوروش بعد از فتح و ضبط ولایات در هر قلمرو تازه‌ای گماشته بود، اکثراً درین ایام، خود رأی شده بودند و سپاه و تجهیزات هم در اختیار داشتند. با مرگ کمبوجیه و قتل کسی که بسیاری از مردم ولایات او را پسر کوروش، شناخته بودند، تعدی این حکام استقلال‌جوی، به ناخرسندی مردم انجامیده‌بود و مردم استان‌ها، بهانه برای شورش بدست می‌آوردند. داریوش مردی جهاندیده بود و با ازدواج با دختر کوروش و با تعدادی از دختران خانواده‌های بزرگ پارسی او را در موقعیتی قرار داده‌بود که نجبای پارسی و مادی هر یک بخاطر خویشاندی نسبی و یا سببی خویش، نسبت به این پادشاه نوخاسته که در حمایت و تبعیت از وی، هم‌پیمان هم شده بودند، وفادار و حتی علاقمند بمانند. [۴۱]

    تشکیلات داریوش

    بازگرداندن امنیت در تمام این نواحی شورش زده، طبعاً هم ضرورت ایجاد یک سازمان سامانمند اداری را به داریوش الهام کرد و هم وسایل و تجارب لازم را در اختیارش گذاشت.[۴۲]داریوش اهتمام فراوانی از خود برای ساماندهی تشکیلات داخلی کشور به خرج داد به طوریکه نظام تشکیلاتی که وی بنیان نهاد، مدتها بعد با اندک تغییری، توسط سایر حکومتها از جمله سلوکیه، ساسانیان و حتی اعراب دنبال گردید. داریوش فوق‌العاده مراقب بود که از طرف مأمورین دولتی تعدی به مردم نشود و با این مقصود همواره در ممالک ایران حرکت و از نزدیک به امور سرکشی می‌کرد. نجبا که از این مراقبت شاه دلخوش نبودند او را دوره گرد نامیدند ولیکن مورخین این سخریه را برای او بهترین تمجید می‌دانند.[۴۳] در زمان او یک دستگاه منظم اداری در کشور بوجود آمد که تمرکز امور را ممکن می‌ساخت و ظاهراً تا حدی نیز از نظام رایج در مصر که داریوش در جوانی و در ضمن اقامت سه سالهٔ خود در آنجا با آن آشنا شده بود، الهام می‌گرفت چون نجبا و اعیان پارسی و مادی که غالباً روحیهٔ نظامی داشتند، به کارهای دبیری تن در نمی‌دادند، این کار به دست اقوام تابع افتاد و اقوام آرامی‌ها که درین امور سررشته را به دست گرفتند، زبان آرامی را در قلمرو هخامنشی‌ها زبان دیوانی و اداری کشور کردند.[۴۴]داریوش در طول ۳۶ سال پادشاهی خود، اقداماتی به شرح ذیل انجام داد.

    تقسیم قلمرو شاهنشاهی به چندین ساتراپ

    داریوش سرزمین‌های ایران را به چند قسمت تقسیم نموده، برای هر کدام یک والی معین نمود. به زبان آن‌روزی (خشترپاون) می‌گفتند یعنی حامی یا نگهبان مملکت. یونانی‌ها، ساتراپ، به معنی استاندار و ساتراپی عموما یعنی استان نوشته‌اند و تعداد بخش‌ها را بین بیست الی بیست و شش بخش ذکر کرده‌اند ولیکن تعداد ولایات در کتیبهٔ نقش رستم به سی ولایت می‌رسد. برای اینکه کارها همه در دست یک نفر نباشد، دو نفر از مرکز مأمور می‌شدند که یکی به فرماندهی قشون محلی منصوب بود و دیگری به اسم سردبیر که کارهای کشوری را اداره می‌کرد. سردبیر در واقع مفتش مرکز در ایالات بود و مقصود از تأسیس این شغل این بود که مرکز بداند احکامی که به ساتراپ صادر می‌شود اجرا می‌گردد یا نه. مفتشینی که از مرکز برای دیدن اوضاع ایالات مأمور می‌شدند، لقب چشم و گوش دولت را داشتند.[۴۵] درست است که این ساتراپ‌ها در حوزهٔ حکومت خویش مثل یک پادشاه دست نشانده، قدرت و حیثیت بلامنازع داشتند اما در واقع تمام احوالشان تحت نظارت دقیق و بلاواسطهٔ شاه و «چشم» و «گوش» او بود و این نکته کمتر به آنها مجال می‌داد که داعیهٔ استقلال یا فکر تجاوز از قانون پادشاه را در خاطر بگذرانند. این نظارت‌ها در عین حال هم رعیت را از استثمار و تعدی ساتراپ‌ها در امان نگه میداشت و هم به ساتراپ‌ها اجازه نمی‌داد تا با جمع آوری عوارض و مالیات‌های بیجا خزانهٔ خود را تقویت کنند و لاجرم به فکر توسعهٔ قدرت بیفتند. [۴۶]

  • فهرست و منابع تحقیق مقاله داریوش یکم

    فهرست:

    ندارد.
     

    منبع:

    ندارد.

تحقیق در مورد تحقیق مقاله داریوش یکم , مقاله در مورد تحقیق مقاله داریوش یکم , تحقیق دانشجویی در مورد تحقیق مقاله داریوش یکم , مقاله دانشجویی در مورد تحقیق مقاله داریوش یکم , تحقیق درباره تحقیق مقاله داریوش یکم , مقاله درباره تحقیق مقاله داریوش یکم , تحقیقات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله داریوش یکم , مقالات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله داریوش یکم ، موضوع انشا در مورد تحقیق مقاله داریوش یکم
ثبت سفارش
عنوان محصول
قیمت