تحقیق مقاله حجاز

تعداد صفحات: 27 فرمت فایل: مشخص نشده کد فایل: 21256
سال: مشخص نشده مقطع: مشخص نشده دسته بندی: معارف اسلامی و الهیات
قیمت قدیم:۱۲,۵۰۰ تومان
قیمت: ۸,۰۰۰ تومان
دانلود مقاله
کلمات کلیدی: N/A
  • خلاصه
  • فهرست و منابع
  • خلاصه تحقیق مقاله حجاز

    بیابان ریگستانى و بى آب و علفى که به صورت مثلثى وسیع میان دریاى سرخ و رود فرات تا خلیج فارس و دریاى هند و عمان گسترش یافته، به نام حجاز معروف است. این شبه جزیره سوابق تاریخى بسیارى دارد که توجه مورخین را به خود جلب کرده است.

    در این سرزمین قبائل بسیارى زندگى می‌کردند که معروفترین این قبائل ، قریش نام داشت. قریش شریف ترین قبیله عرب بود که کلید دارى کعبه از پدر به پسر در این خاندان به ارث گذارده مى شد. براى بزرگى قریش کافى است به این نکته اشاره شود؛ که پیامبر اسلام (ص) از این دودمان پاک به دنیا آمد. براى آشنایى با زندگى درخشان و بالنده پیامبر اسلام (ص) ، نخست باید با چند مطلب زیر به طور فشرده آشنا شویم :

    rخاندان پیامبر اسلام 

    پیامبر (ص) در شاخه اى از دودمان قریش که جملگى یکتاپرست بودند، متولد شد. سلسله نسب پیامبر با 48 واسطه به حضرت آدم (ع) مى رسد. درمیان این سلسله, پیامبران بزرگى قرار دارند که از آن جمله مى توان به حضرت ادریس ، حضرت نوح ، حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل (علیهم‌السلام) اشاره کرد.[1]

    rعبدالمطلب 

    عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف یکى از معروف ترین و شاخص‌ترین شخصیت‌هاى عرب و جهان اسلام است که بعد از پدر خود (هاشم بن عبدمناف) به کلیددارى و پرده دارى کعبه منصوب شد. پسر هاشم در شجاعت ، سخاوت، اخلاق نیک و سایر ارزشهاى انسانى سرآمد مردم عصرش بود. از این رو او را ((فیاض)) ( فیض بخش) مى خواندند. مردم او را رئیس مکه مى دانستند و براى حل مشکلات به وى مراجعه مى کردند.

    عبدالمطلب هیچگاه بت نپرستید؛ امیرمومنان على (ع) این مطلب را این چنین تایید می‌کنند: سوگند به خدا پدرم (ابوطالب) و جدم (عبدالمطلب) و هاشم (پدر عبدالمطلب) و عبدمناف (پدر هاشم) هرگز بت نپرستیدند. و در مورد دین پدران خود در جواب شخصى که پرسید: پس آن‌ها چه مى پرستیدند؟ فرمودند: بجانب کعبه مطابق دین ابراهیم نماز مى خواندند و به این دین عقیده داشتند.[2]

    عبدالمطلب درطول حیات خویش پنج بار ازدواج کرد که ثمره آن دوازده پسر وشش دختر بود  پسران به ترتیب : ا حارث 2 زبیر 3 ابوطالب 4 حمزه 5 ابولهب 6 غیداق 7 ضرار 8 مقوم9 عباس 10 قثم 11 حجل (مغیره) 12 عبدالله نام گذارى شدند. [3]

    عبدالمطلب سنت هاى حسنه اى را میان مردم به یادگار گذاشت که پس از او شارع مقدس در آئین اسلام مهر تایید بر آن کوبید. این سنت ها عبارتند از :

    1 حرام بودن زن پدر ، بر پسرهاى او؛

    2 لزوم سقایت و آبرسانى حاجیان از چاه زمزم؛

    3 قرار دادن صد شتر به عنوان دیه کشتن انسان؛

    4 هفت بار گردیدن به دور کعبه به عنوان طواف؛

    در نهایت این بزرگ مرد، در سال 578 میلادى دیده بر جهان خاکى بربست و به سوى محبوب شتافت. (عبدالمطلب هنگام وفات کمتر از هشتاد و بیشتر از 95 سال نداشت. ابن جوزى سن او را 82 سال نوشته است) (تذکره ابن جوزى ص 5)

    پیکر پاک او را در قبرستان حجون جنب قبر جدش قصى به خاک سپردند.   

    rعبدالله

    عبدالله آخرین پسر عبدالمطلب، در میان قریش به تقوا و پاکى معروف بود و جایگاه ویژه اى نزد عبدالمطلب داشت. عبدالله بیست وچهار بهار را پشت سر گذارده بود که عبدالمطلب او را به خانه ((وهب ابن عبدمناف)) برد و از دختر او ((آمنه)) که به پاکى و عفت معروف بود براى وى خواستگارى نمود و در همان مجلس او را به عقد عبدالله در آورد.

    چند ماهى از ازدواج عبدالله نمى گذشت که کاروانى از مکه عازم شام شد. عبدالله نیز با کاروان راهى شام شد. کاروان پس از چند ماه به مکه بازگشت ولى عبدالله در میان آن نبود. هنگام بازگشت کاروان، عبدالله دریثرب بیمار شده و بر اثر آن بیمارى جان باخت. پیکر پاک پدر پیامبر(ص) را در همان جا به خاک سپردند. (مسجد النبى در نزدیکى مرقد شریف پدر پیامبر بنا نهاده شد.)

    و دختران او : 1 عاتکه 2 امیمه 3 بیضا 4 بره 5 صفیه 6 اروى نام داشتند

    عبدالله با ابوطالب ، زبیر و عبدالکعبه و سه خواهرشان به نامهاى عاتکه ، امیمه ، بره از یک مادر به نام فاطمه دختر عمروبن عائذ بن عمروبن مخزوم بودند (کحل البصر، ص 12) .

     

    rمیلاد نور

    سپیده دم جمعه ، 17 ربیع الاول سال عام الفیل ، 571 سال پس از میلاد مسیح مطابق 28 نیسان نورى در گوشه اى از حجاز و در نزدیکى کانون یکتا پرستى کعبه در منطقه اى به نام شعب ابى طالب ، نورى به سوى آسمان بلند شد و محمد (ص) در حالیکه ذکر ((الله اکبر الحمدلله کثیرا و سبحان الله بکره و اصیلا)) برلب داشت گام بر جهان خاکى نهاد. [4]

    ازدواج عبدالله و آمنه به بار نشسته بود . پسرى زیباتر از ماه و تابنده تر از خورشید چشم بر جهان گشود. محمد (ص) در حالى متولد شد که پنج ماه از وفات عبدالله می‌گذشت و محمد(ص) هیچگاه موفق به دیدار پدر نشد. محمد (ص) در دامان پر مهر مادر و زیر نظر عبدالمطلب پرورش یافت.

    rقدرت نمایى مولود

    مقارن میلاد این مولود آسمانی، اتفاقات و معجزات عجیبى شکل گرفت که در این جا به گوشه اى از آن‌ها اشاره می‌کنیم:

    1 چند سالى بود که بر اثر نیامدن باران ، خشکسالى و قحطى حجاز را فراگرفته بود؛ ولى به برکت میلاد پیامبر(ص) در آن سال باران بسیار بارید و نعمت فراوان نصیب مردم حجاز شد؛ به گونه اى که مردم آن سال را به نام ((سنه الفتح )) نامیدند. [5]

    2 امام صادق (ع) مى فرمایند: ابلیس (پدر شیطان ها ) در آسمان هاى هفت‌گانه رفت و آمد مى کرد و هنگامى که پیامبر اسلام (ص) متولد شد از پرواز به سوى همه آسمانهاى هفت گانه ممنوع شد  و شیطان هایى که به سوى آسمان مى رفتند با تیرهاى آسمانى رانده مى شدند.[6]

     3 در همان بامداد تولد پیامبر اسلام (ص) همه بتهاى کعبه به یکباره از جاکنده و سرنگون شدند.

    4 در آن هنگام ایوان عظیم مدائن (کاخ شاه ایران ) به لرزه درآمد و چهار کنگره (دندانه سر دیوار) آن فرو ریخت.

    5 آب دریاچه ساوه در زمین فرو رفت و خشکید.

    6 آب رود سماوه (در بین کوفه و شام) زیادشد و به جریان افتاد.

    7 آتشکده فارس پس از هزاران سال روشنایى ، به یکباره خاموش شد.

    8 موبد (رئیس روحانى مجوسیان) در آن شب در عالم خواب دید: شتران نیرومندى اسبهاى عربى را کشیدند و از رودخانه دجله گذشته و به سرزمین ایران وارد شدند ؛ طاق بزرگ ایران, کاخ مدائن, از وسط شکافته شد ؛ از دجله به سوى خانه هاى کناره آن آب جارى گشته و نورى تابان از جانب حجاز صعود کرده پخش گردید و به سوى شرق جهان کشیده شد؛ در تمام جهان ، هیچ تختى از پادشاهان در جاى خود نماند، مگر این که صبح  آن شب ، واژگون گردید، و پادشاهان در آن روز لال شدند، به گونه اى که تا شب قدرت سخن گفتن را نداشتند. دانش کاهنان نابود، و جادوى جادوگران  بی‌اثر گردید، و بین همه کاهنان جهان و موجودات پنهانى که اخبار غیبى را به آن ها می‌دادند، جدایى افتاد؛ قبیله قریش در میان عرب به مقام عظیمى رسید و به عنوان آل الله (دودمان خدا) از این رو که  همسایه خانه خدا بودند نامیده شدند [7]

    rنامها و لقب هاى محمد(ص) :

    پیامبر اکرم (ص) در قرآن چهار مرتبه با نام محمد [8]و یک مرتبه با نام احمد[9] خوانده شده است.

    یکى از یهودیان از پیامبر (ص) پرسید: چرا نام تو محمد ، احمد ، بشیر و نذیر است؟

    پیامبر(ص) پاسخ دادند:

     ((محمد)) از این روست که در زمین محمود (ستوده شده) هستم ، اما ((احمد)) از آن روست که من در آسمان ستوده تر از زمینم ؛ اما بشیر؛ بدان جهت است که پیروان خدا را به رحمت الهى مژده مى دهم ؛ و نذیرم؛ که گنهکاران را از دوزخ مى ترسانم. [10]

    پیامبر را غالبا با لقبهاى مصطفى (= برگزیده) و خاتم النبیین (= آخرین پیامبران) مى خواندند و مشهورترین کنیه پیامبر (ص), ابوالقاسم می‌باشد.

    rشیرخوارگى محمد(ص)

    در حجاز رسم بر این بود که خانمهایى از اطراف، به سمت مکه می‌آمدند و براى شیردادن به کودکانى که از خانواده هاى ثروتمند مکه متولد مى شدند، خود را اجیر مى کردند و از این راه ارتزاق می‌نمودند.

    "حلیمه سعدیه" یکى از بانوان پاک سرشت مکه بود که محمد(ص) را چند روز پس از تولد، براى شیردهى به سوى خانواده خود برد. خاندان حلیمه بادیه نشین بودند و از راه زراعت و دامدارى زندگى خود را اداره می‌کردند. با ورود محمد (ص) به خانواده حلیمه ، برکت و نعمت بر ایشان سرازیر شد که این امر نزد آن‌ها بى سابقه بود.

    حلیمه چهار سال از محمد(ص) نگهدارى و مراقبت نمود و در این مدت حوادث عجیب و فوق‌العاده اى مشاهده کرد که به یک مورد آن به طور خلاصه اشاره مى کنیم:

    روزى که حلیمه، محمد (ص) را براى به چراگاه بردن گوسفندان به همراه دو پسر خود آماده مى کرد، گردن بندى را ,که یک مهره یمانى داشت, براى حفظ بر گردن محمد آویخت . محمد گردن بند را بیرون آورد ، سپس رو به حلیمه کرد و فرمود:

    مادر جان : آرام بگیر ، این چیست؟ من خدایى دارم که مرا حفظ مى کند [11].

    rمحمد (ص) در فراق مادر

    محمد (ص) بیش از دو سال مهر و محبت مادرى را درک نکرد ودر سن  شش سالگى از این نعمت بزرگ محروم شد. آمنه براى دیدار خویشاوندان به یثرب رفته بود که هنگام بازگشت در روستاى ابوا (که بین مکه و یثرب قرار داشت) از دنیا رفت. (سیره ابن هشام: ج 1، ص 177)

    پس از مادر, محمد (ص) توسط عبدالمطلب سرپرستى مى شد ولى این آسایش دیرى نپایید و بیش از دو سال نگذشته بود که جد گرامى پیامبر (ص) نیز لباس سفر بربست و به سوى حق شتافت.

     پس از عبدالمطلب، ابوطالب عموى بزرگ محمد(ص) وى را به کانون گرم خویش پذیرفت و چون پدرى مهربان آنچه در وجود داشت براى نگهبانى و نگهدارى محمد(ص) به کار گرفت و تا آخرین لحظه زندگى از کوچکترین خدمت به او دریغ نکرد.

    rملاقات راهب با محمد (ص)

    محمد (ص) در سن دوازده سالگى براى اولین بار به همراه ابوطالب، که براى تجارت به سمت شام می‌رفت ، عازم سفر شد.

    در میان راه و در سرزمین ((بصری)) صومعه اى وجود داشت که راهبى به نام بحیرا به عبادت در آن مشغول بود. کاروانهاى تجارى قریش و اهل مکه مداوم از کنار صومعه عبور می‌کردند ولى بحیرا کوچکترین توجهى به ایشان نمی‌کرد. روزى  کاروانى را مشاهده کرد که تکه ابرى به روى آن سایه افکنده و به دنبال کاروان حرکت می‌کند. بحیرا که متوجه شده بود این کاروان مورد عنایت خاص پروردگار است, از این روى کاروان را به صومعه دعوت کرد . چشمان بحیرا در میان کاروان به دنبال گمشده اى در حدقه مى دوید که مشاهده نوجوانى نورانى آنها را از حرکت بازداشت. راهب نوجوان را به لات و عزى قسم داد تا به سوالات او جواب دهد . محمد (ص) در جواب راهب فرمودند : به نام بت ها سخن مگو، سوگند به خدا از هیچ چیز همانند بت ها بیزار نیستم .

    راهب که نشانه‌هاى پیامبر موعود را در وجود نوجوان به وضوح مى دید و داستان زندگى محمد(ص) را می‌دانست؛ خطاب به ابوطالب عموى محمد(ص) چنین گفت:

    این آقازاده را به وطن بازگردان و به طور کامل مراقبش باش. ترس آن است که یهودیان او را بشناسند و به او صدمه بزنند، سوگند به خدا آن چه را که من از او فهمیدم اگر آن ها بفهمند، نقشه قتل او را مى کشند. برادرزاده‌ات آینده درخشانى دارد هر چه زودتر او را به وطن بازگردان.[12]

  • فهرست و منابع تحقیق مقاله حجاز

    فهرست:

    ندارد.
     

    منبع:

    ندارد.

تحقیق در مورد تحقیق مقاله حجاز, مقاله در مورد تحقیق مقاله حجاز, تحقیق دانشجویی در مورد تحقیق مقاله حجاز, مقاله دانشجویی در مورد تحقیق مقاله حجاز, تحقیق درباره تحقیق مقاله حجاز, مقاله درباره تحقیق مقاله حجاز, تحقیقات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله حجاز, مقالات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله حجاز ، موضوع انشا در مورد تحقیق مقاله حجاز
ثبت سفارش
عنوان محصول
قیمت