تحقیق مقاله مولوی ،دل سوخته جدایی که دنبال وصل بود

تعداد صفحات: 7 فرمت فایل: مشخص نشده کد فایل: 21796
سال: مشخص نشده مقطع: مشخص نشده دسته بندی: ادبیات فارسی
قیمت قدیم:۷,۰۰۰ تومان
قیمت: ۵,۰۰۰ تومان
دانلود مقاله
کلمات کلیدی: N/A
  • خلاصه
  • فهرست و منابع
  • خلاصه تحقیق مقاله مولوی ،دل سوخته جدایی که دنبال وصل بود

    عشق درویشی او را تا خاکبوسی دوست برد و پای کوبان میانه هیاهوی بازار مسگران شام نوای گوشخراش پتک کوبیدن بر فلز سرد به عشق معشوق به سماع رفت...

     

    ربیع‌الاول 604 قمری مصادف با 8 مهر 586 شمسی در بلخ خانه بهاءالدین ولد سلطان العلمای خراسان بزرگ کودکی به عالم امکان پای نهاد که از جمادی نامی مرده بود به مرحله حیوانی رسیده بود و می‌خواست انسان شود و از ملائک برتر کودکی که در گوشش نام جلال‌الدین محمد خواندند. پسری که متولد شد تا یکی از نام‌آورترین شاعر پارسی زبان شود.
    دانشمند و فقیهی بزرگ که عشق درویشی دورگرد او را تا خاکبوسی دوست برد و پای کوبان میانه هیاهوی بازار مسگران شام نوای گوشخراش پتک کوبیدن بر فلز سرد به عشق معشوق به سماع رفت.
    جلال‌الدین محمد بلخی رومی فرزند بهاالدین، سلطان‌العلما ملقب به مولوی عالم شاعر فیلسوف و عارف بزرگ قرن ششم و هفتم در بلخ زاده شد. بسیاری از مورخین نسب او را به ابوبکر صدیق خلیفه اول اهل سنت می‌رساندند این نظر با مطالعه مولوی‌شناسان عصر حاضر مستند به نظر نمی‌رسد.
    پدرش بهاالدین ولد سلطان علما پسر حسین بن احمد خطیبی بود که در بلخ و خراسان بزرگ به سمت مفتی شهر نایل شد. گفته می‌شود مادرش از خانواده خوارزمشاهیان بود که در آن زمان در خراسان و بخش بزرگی از ایران حکومت می‌کردند. در زمان تولد جلال‌الدین محمد سلطان محمد خوارزمشاه آخرین پادشاه خوارزمشاهیان بر اریکه قدرت تکیه زده بود. در منابع آمده است سلطان محمد به همراه امام فخر رازی به دیدار بهاالدین رفت جمعیتی را دید که به مجلس ا و گرد آمدند به امام فخر رازی گفت: «چه اجتماع عظیمی؟» فخر رازی که سرسلسله علمای خراسان بود و از قدرت گرفتن سلطان‌العلما نگران از فرصت به دست آمده استفاده کرد و با کنایه‌ای به حکایت مامون با علی‌بن موسی‌الرضا(ع) گفت: «اگر جلوی این گرایش گرفته نشود جبرانش دشوار خواهد بود.» فردای آن روز سلطان محمد کلیدهای خزانه بلخ و خوارزم را به همراه نامه‌ای نزد سلطان‌العلما فرستاد. «از سلطنت تنها این کلیدها پیش ما ماند آنها را هم پیش شما فرستادم.» بهاالدین ولد نیز در پاسخ کلیدها را فرستاد و نگاشت روز جمعه پس از پایان وعظ این دیار را ترک خواهم کرد.»
    در این جا حکایت مهاجرت خانواده مولانا جلال‌ الدین که در آن زمان پنج شش ساله بود به شام آغاز شد. مهاجرتی که چندین سال طول کشید و باعث شد تا آنها از خطری که پشت دروازه‌های خوارزم و خراسان و بلخ کمین کرده بود یعنی حمله چنگیزخان مغول و قتل عام مردم بلخ نجات یابند.
    کاروان خانواده سلطان‌العلما راه به سمت غرب پیش گرفت. در هر شهری که می‌رسید بزرگان شهر به دیدارش می‌آمدند در سال 610 هجری به نیشابور رسیدند و فریدالدین عطار نیشابوری دیدن آنها آمد. دیداری که تاثیر شگرف بر زندگی جلال‌الدین محمد شش ساله داشت. عطار به بهاالدین گفت از این گوهر گرانبها مواظبت کن و اسرارنامه خود را به این کودک اهدا کرد و گفت: «زود باشد که از نفس گرم خویش آتش بر سوختگان عالم زند و شور و غوغا در عالم اندازد.»
    این دیدار آنچنان تاثیری در آینده محمد داشت به نحوی که مثنوی معنوی آخرین مثنوی در باب متصوفه بود و شواهد بسیاری در دست است که تاثیر عطار را بر جلال‌الدین محمد تایید می‌کند.
    هفت شهر عشق را عطار گشت ما هنوز اندر خم یک کوچه‌ایم
    و یا آنجا که می‌گوید:
    عطار روح بود و سنایی دو چشم ما قبله سنایی و عطار آمدیم
    یا
    عطار روحم بود و سنایی دو چشم او ما از پی سنایی و عطار آمدیم
    تذکره‌نویسان نوشته‌اند زمانی که مولانا به درخواست حسام‌الدین چلپی تصمیم به نگارش مثنوی گرفت آن را به شیوه منطق‌الطیر عطار سرود گفت می‌گویند مولانا پیش از سرودن شعر
    بشنو از نی چون حکایت می‌کند از جدایی‌ها شکایت می‌کند
    گفته است خیالش از ذهنم گذشت تا به شیوه منطق‌الطیر فریدالدین نیشابوری تنظیم کنم.
    مولانا به همراه پدر به بغداد رفت و مقدمات تحصیلات را نزد پدر و سپس علمای بغداد آغاز کرد و سپس در شام رفت و هفت سال در این شهر ساکن شد و سرانجام در 19 سالگی در قونیه ساکن شد. در سال 628 هجری سلطان‌العلما در قونیه فوت کرد و جلا‌ل‌الدین محمد که در محضر پدر علم و فقه آموخته بود به شام بازگشت و در یکی دارالعلم‌های این شهر تحصیل کرد و پس از مدتی به حلب رفت و در مدرسه حلاویه منزل کرد و از محضر فقیه بزرگی چون عمربن احمد بن هبه الله معروف به کمال‌الدین عدیم حلبی، سید برهان‌الدین ترفدی علم آموخت و در کسوت فقیه و عالمی گرانقدر به قونیه بازگشت. در این شهر حلقه تدریس تشکیل داد. او در این زمان از شهرت فراوانی برخوردار بود و شاگردان زیادی گرد او حلقه زده بودند و اعتبار زیادی در قونیه کسب کرده بود. او عالمی صاحب کرسی ‌ و فقیهی صاحب فتوی بود که وعظ می‌کرد و مردم را از سماع و موسیقی پرهیز می‌داد.
    همه منابع بی‌تردید بر خورد مولانا با شمس‌ الدین محمد تبریزی را مهم‌ترین واقعه زندگی جلال‌الدین محمد می‌داند.
    درباره این که این دیدار برای بار نخست چگونه اتفاق افتاده اختلاف زیادی میان تذکره‌نویسان و مورخان وجود دارد.
    گفته می‌شود روزی مولانا به همراه شاگردان خود از جایی می‌گذشت که شمس‌الدین محمد که درویش و صوفی دوره گرد بود را دید. شمس از مولانا پرسید: «غرض از مجاهده و ریاضت و کسب علوم چیست؟»مولانا پاسخ داد :«که پیروی از سنت و آداب شریعت.» 
  • فهرست و منابع تحقیق مقاله مولوی ،دل سوخته جدایی که دنبال وصل بود

    فهرست:

    ندارد.
     

    منبع:

    ندارد.

تحقیق در مورد تحقیق مقاله مولوی ،دل سوخته جدایی که دنبال وصل بود, مقاله در مورد تحقیق مقاله مولوی ،دل سوخته جدایی که دنبال وصل بود, تحقیق دانشجویی در مورد تحقیق مقاله مولوی ،دل سوخته جدایی که دنبال وصل بود, مقاله دانشجویی در مورد تحقیق مقاله مولوی ،دل سوخته جدایی که دنبال وصل بود, تحقیق درباره تحقیق مقاله مولوی ،دل سوخته جدایی که دنبال وصل بود, مقاله درباره تحقیق مقاله مولوی ،دل سوخته جدایی که دنبال وصل بود, تحقیقات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله مولوی ،دل سوخته جدایی که دنبال وصل بود, مقالات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله مولوی ،دل سوخته جدایی که دنبال وصل بود ، موضوع انشا در مورد تحقیق مقاله مولوی ،دل سوخته جدایی که دنبال وصل بود
ثبت سفارش
عنوان محصول
قیمت