تحقیق مقاله شکاف‌ های اجتماعی

تعداد صفحات: 12 فرمت فایل: word کد فایل: 23914
سال: مشخص نشده مقطع: مشخص نشده دسته بندی: علوم اجتماعی و جامعه شناسی
قیمت: ۶,۰۰۰ تومان
دانلود مقاله
  • خلاصه
  • فهرست و منابع
  • خلاصه تحقیق مقاله شکاف‌ های اجتماعی

    شکاف‌های اجتماعی

    هر سازمان و تشکیلات سیاسی یا حزب که به قصد ورود به عرصه قدرت سیاسی تشکیل می‌شود در صورتی می‌تواند به حیات خود به شکل تأثیر گذار و بالنده ادامه دهد که بخشی از علایق و منافع گروهبندی‌‌های اجتماعی را نمایندگی کند. در واقع یک سازمان سیاسی، تجسم خارجی خود آگاهی و تشکل یک گروهبندی پایه اجتماعی است.

    بیان شفاف آنکه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران کدام بخش از جامعه را به طور اخص نمایندگی می‌کند و در عین حال از آن بخش نیرو‌های اصلی خود را باید جذب نماید، امری است که به عنوان یک ضرورت درون سازمانی باید مورد توجه باشد. هر چند احزاب در هنگامه‌های انتخاباتی با طرح شعار‌های فراگیرتر و با توجه به منافع عمومی اکثریت جامعه سعی می‌کنند تا حد امکان دایره‌های پیرامونی و هر چه وسیعتر از هسته اصلی خود را جذب کنند.

    شکاف‌های اجتماعی عمده جامعه ایران عبارتند از :

    1- سنت و مدرنیسم

    2- طبقاتی

    3- قومی – مذهبی

    4- جنسی

    5- نسلی

    که به ترتیب درباره هر یک و نسبت سازمان با آن‌ها باید بررسی کرد. مسلماً این بررسی اجمالی فتح بابی است که می‌تواند به عنوان محور یک بحث درون سازمانی ارتقاء یابد و از نتایج آن در برنامه ریزی‌‌های سازمان، محور‌های تبلیغات و جذب نیرو و شیوه‌های فعالیت در عرصه اجتماعی سیاسی و اصلاح خود، بهره گرفته شود.

    1- شکاف سنت و مدرنیسم: در صد سال اخیر با رسوخ تجدد در ایران، چالش بین سنت و مدرنیته مهمترین نیروی محرک اجتماعی سیاست بوده است. جامعه در حال گذار ایرانی، با پیشینه‌ای از فرهنگ تاریخی که به ظاهر در برابر مؤلفه‌های جدید فرهنگی تسلیم می‌شود اما در واقع به لاک خود فرو می‌رود و مقاومت می‌کند، راه را بر هر گونه پیش بینی فیصله بخش به سود تجدد در کوتاه مدت می‌بندد.

    در جامعه ایرانی نسبت به این چالش، دو گرایش افراطی دیده می‌شود، آن گروه که راه نجات را از فرق سر تا نوک پا فرنگی شدن می‌بینند و گروه دیگر که در مواجهه با هر اندیشه و پدیده دنیای مدرن، حضور شیطان را حس می‌کنند.

    پیش از آنکه به بررسی نسبت سازمان با این شکاف بپردازیم، بهتر است مشخص کنیم مراد ما از مدرنیته چیست ؟ مفروض آن است که جوهر مدرنیته، آن جهان بینی است که همه انسان‌ها را در انسانیت مشترک و برابر می‌داند. نمود اصلی این برابری در حوزه علم و معرفت است که همه انسان‌ها با متدولوژی مشترک امکان دسترسی، فهم یا تکرار آن را دارند. و علم و معرفت ما در همه قدرت‌های دیگر است.

    به بیانی ساده‌تر، مدرنیته، استقرار نگرشی است که در آن همه انسان‌ها می‌توانند به منابع علم و ثروت و قدرت به یکسان دست یابند. با این تعبیر، مدرنیته یک فرآیند است که امواج آن در زمان و مکان نا یکسان گسترش یافته است.

    با این تعبیر، سازمان بخش مدرن جامعه را نمایندگی می‌کند. در مرامنامه سازمان و عملکرد آن، تعهد به حقوق انسان‌ها به عنوان زیربنای حقوقی دنیای مدرن موج می‌زند و البته بایستی بیش از پیش مورد تاٌ کید قرار گیرد.

    اما در گذر به تجدد، مسیر سازمان از میان فرهنگ سنتی و با گزینش یا بازنگری در عناصر کلیدی آن می‌گذرد. از این دیدگاه اسلام به عنوان مهمترین میراث سنت، با قرائتی ویژه، می‌تواند با مقتضیات تجدد هماهنگ شود. در این بخش سازمان با فرصت‌ها و تهدید‌های بزرگی روبروست. فرصت بزرگ پیروزی اجتناب ناپذیز مدرنیسم است. سازمان می‌تواند تن‌ها روزنه باز در انت‌های کوچه بن بست سنت باشد.

    این امر در صورتی ممکن است که بخش فکری و نظریه پرداز سازمان با تلاشی جدی، پاسخ‌های مناسب را از متن سنت استخراج کند، بخش‌های مرده سنت را با شجاعت به خاک بسپارد. وبا جسارت نوآوری‌های لازم را به جامعه عرضه کند. فرصت بزرگ برای سازمان بخش بزرگی از جامعه است که مقتضیات دنیای جدید را در یافته اند، اما میل نوستالژیک به گذشته نیز رهایشان نمی‌کند. این البته مطلوب است و هر جامعه‌ای در صورتی می‌تواند به توسعه و تکامل پایدار دست یابد که آینده را نه با انکار گذشته که بر پی‌‌های آن استوار سازد.

    اما تهدید‌ها نیز کم نیست. اول آنکه سازمان از دو سوی طیف در فشار است، از یک سو سنت گرایان و از سوی دیگر معتقدان به نفی دین در حوزه عمومی در بخش متجدد جامعه. بدین سان سازمان در منطقه حائل دو شکاف متوازی اجتماعی قرار می‌گیرد. بدین لحاظ بخش بزرگی از انرژی سازمان که می‌تواند صرف گسترش و اعتلای آن گردد، در خنثی سازی فشار‌های جانبی به هدر می‌رود. دوم آنکه خصلت بینا بینی موضع سازمان، مرز بندی‌‌های تاکتیکی سازمان را در مواجهه با جریان‌های دیگر اجتماعی دشوار می‌کند. به عبارت دیگر موضع سازمان مصداق کج دار و مریز است که در گلوگاه‌های مختلف سیاسی هوشیاری فوق العاده رهبران و اجتناب بی حد آنان از عوامزدگی را می‌طلبد. قرائت روشنفکری دینی، پیچیدگی‌‌های خاص خود را دارد. انتقال آن به بدنه اجتماعی، کاری فوق طاقت می‌طلبد.

    2- شکاف طبقاتی: تحلیل شکاف طبقاتی در ایران در چهارچوب مارکسیستی چندان کار ساز نیست. شاید بتوان شکاف طبقاتی ایران را اختلاف بین دارا و ندار با عنایت به نظریات محرومیت نسبی و توقعات فزاینده مطرح کرد. شکاف دارا و ندار در جامعه ما فعال شده است و اگر نسبت سازمان با این شکاف را به صورت تاریخی بررسی کنیم، گرایش سازمان همواره به سمت محرومین و با اولویت عدالت توزیعی بوده است.

    در بحث عدالت و نسبت آن با توسعه همیشه یک چالش جدی وجود داشته است. اگر سازمان بخش مدرن جامعه را نمایندگی می‌کند پس ذاتاً توسعه گراست.

    در مراحل گذار توسعه، توجه به جنبه‌های عدالت خواهانه، به معنی کاهش انباشت سرمایه و نرخ رشد اقتصادی است. از این گذشته مخاطب اندیشه روشنفکری دینی در طبقات پائین اجتماعی فراوان نیست و لذا اگر جهت گیری به سمت محرومین شدید باشد، بخش بزرگی از مخاطبین بالقوه سازمان از دست می‌رود. به گمان من سازمان می‌تواند در فصل مشترک دو محور فوق، مخاطبین اصلی خود را در طبقات متوسط میانی و پائین شهری بیابد. کارمندان، دانشجویان، کسبه شهر‌های بزرگ، تکنسین‌ها، مهندسین و پزشکان جوان در این گروه قابل احصاء هستند. بدین ترتیب کشاورزان، کارگران، طبقه متوسط بالا و سرمایه‌داران تا حدود زیادی در حلقه‌های بیرونی تر سازمان واقع می‌شوند.

    3- علایق و منافع قومی – مذهبی در جامعه ایران، می‌تواند بر شکاف سنت و مدرنیسم منطبق شود و آن را تشدید کند. تبعیض‌‌های قومی – مذهبی با روح مدرنیسم با تعریف ارایه شده ناسازگار است و سازمان با تاکید بر مواضع مردم‌سالارانه و حفظ هویت اقوام و مذاهب قادر است نیرو‌های روشنفکری و نخبه جریان‌های قومی – مذهبی را جذب نماید. این امر در مناطق اقلیت نشین برای سازمان یک امتیاز محسوب می‌شود که باید در عملکرد سازمان لحاظ شود.

    4- شکاف جنسی و خود آگاهی زنان به شکل فزاینده‌ای در حال گسترش است. در جامعه‌ای که بیش از 60 درصد ظرفیت دانشگاه‌های آن به زنان اختصاص یافته است، انتظار می‌رود که زنان به مهمترین نیروی سیاسی تعیین کننده جامعه در دهه‌های آینده تبدیل شوند. خوشبختانه شکاف جنسی در جامعه ما بر شکاف سنت و مدرنیته منطبق است و زنان تحصیل کرده که مواضع برابری جویانه را دنبال می‌کنند، نیرو‌های بالقوه سازمان هستند، اما متاسفانه در حال حاضر سازمان به شدت مردانه است ! در مرامنامه و عملکرد سازمان به این امر مهم توجه نشده است و بایستی تجدید نظر اساسی صورت پذیرد.

    5- شکاف نسلی: هیچ کشوری در جهان جمعیتی چون ما جوان ندارد. این شکاف نیز بویژه در طبقه متوسط شهری بر شکاف سنت و مدرنیسم انطباق دارد. سازمان در مقوله بحران هویت نسل جوان، حرف‌های زیادی برای گفتن دارد.

    در مقوله عدالت و رفع تبعیض هم اکثر نسل جوان قرائت سنتی اسلام را بر نمی‌تابد اما فرصت زیادی هم برای دریافت قرائت روشنفکری دینی ندارد. جوانی جمعیت ایران بر‌ای سازمان فرصت بزرگی است که به سرعت از دست می‌رود. جوان گرائی برای سازمان یک اصل حیاتی است. هنوز هم جوانان پای صحبت کادر‌های سازمان می‌نشینند و به آن دل می‌دهند و ابراز اعتماد می‌کنند، اما سازمان به سرعت پیر می‌شود و برای پر شدن جام‌‌های خالی فکر زیادی نشده است. رفتن سازمان به ویژه در میان دانشجویان و گسترش تشکیلات دانشجویی و توجه ویژه به آموزش و کادر سازی در این بخش هم میسر است و هم حیاتی.

    اکنون که در آستانه تشکیل کنگره سازمان هستیم، این تحلیل می‌تواند نقطه شروعی برای تدوین استراتژی‌ها و برنامه سازمان در خلال بحث‌‌های عمیق تر در جمع اعضای سازمان باشد و در اصلاحات اساسنامه، مرامنامه و تدوین بیانیه سازمان و رهنمود‌‌های اجرائی موثر باشد.

    - صف های سیاسی:

    صف‌بندی سیاسی در هر جامعه تابعی از شکاف‌های اجتماعی آن جامعه است. شکاف‌های اجتماعی نیز گرچه ممکن است بعضاً دارای ریشه‌های تاریخی و پایدار باشند، اما لزوماً اموری ثابت و ماندگار نیستند و ماهیتی سیال دارند.

    در روند تحول جامعه یک‌سلسله شکاف‌ها بسته می‌شوند و شکاف‌های دیگری دهان می‌گشایند. از همین‌رو آرایش نیروهای سیاسی نیز به‌تبع باز و بسته شدن شکاف‌های اجتماعی گوناگون، به‌هم می‌خورد و صورت تازه‌ای به‌خود می‌گیرد. در چنین روندی، متحدان دیروز ممکن است به رقیبان امروز تبدیل شوند و رقیبان امروز به دوستان یا دشمنان فردا.

    بدین‌ترتیب آن‌دسته از نیروهای فعال سیاسی که ائتلاف و اختلاف با سایر نیروها را به‌صورت امری ازلی و ابدی می‌بینند و ضمن آن‌که تمام تخم‌مرغ‌های خود را در سبد متحدان‌شان می‌گذارند، پل‌های پشت‌سر خود را با رقیبان و مخالفان‌شان تخریب می‌کنند، در واقع درکی از فعالیت سیاسی در دنیای مدرن ندارند و در وضعی قبیلگی زندگی می‌کنند.

    درعین‌حال، جوامع مختلف به‌دلایل تاریخی از نقطه‌نظر تعدد و ماهیت شکاف‌های اجتماعی به همدیگر شبیه نیستند. در یک جامعه ممکن است فقط یک شکاف جدی وجود داشته باشد و در جامعه‌ای دیگر، چندین شکاف بحران‌زا. ضمن آن‌که شکاف‌های اجتماعی در جوامع گوناگون ممکن است کاملاً با یکدیگر متفاوت باشند. برای مثال در یک جامعه ممکن است شکاف قومی خطرناک‌ترین بحران باشد و در جامعه‌ای دیگر شکاف طبقاتی.

    قاعدتاً جامعه‌ای که دارای چندین شکاف عمیق اجتماعی باشد، بی‌ثبات و شکننده و درعین‌حال پیچیده و متنوع است.

    در چنین جوامعی اگر شکاف‌های اجتماعی روی یکدیگر قرارگیرند و شکافی به‌غایت ژرف و عمیق پدید آورند، خطر فروپاشی و جنگ داخلی آن جوامع را تهدید می‌کند، اما اگر شکاف‌های اجتماعی به‌حالت متقاطع باشند، خطر فروپاشی اجتماعی جای خود را به یک بازی سیاسی بسیار پیچیده و متنوع و سرگیجه‌آور در درون آن جامعه می‌دهد.

    جوامعی که دارای یک یا چند شکاف سطحی باشند، جوامعی باثبات تلقی می‌شوند، هرچند که بازی سیاسی در این نوع جوامع چندان هیجان‌انگیز نیست.

    همان‌طور که گفته شد، شکاف‌های اجتماعی متعددند و ماهیت متفاوتی دارند که شناخته شده‌ترین آن‌ها، شکاف طبقاتی یا جدال بر سر نوع نظام اقتصادی کشور، شکاف قومی و نژادی یا نزاع بر سر نحوه‌ی تقسیم قدرت بین قومیت‌ها، شکاف مذهبی یا ستیز بر سر رسمیت‌یافتن یا رسمیت‌نیافتن انواع آن، شکاف مذهبی-سکولار یا دعوا بر سر میزان دخالت دین در دولت، شکاف ناسیونالیسم و انترناسیونالیسم یا درگیری بر سر اصالت هر کدام و شکاف آزادی-استبداد یا جنگ بر سر استقرار و تداوم هر یک از آن‌ها در یک جامعه است.

    به‌نظر می‌رسد که جامعه‌ی ایران از هیچ‌کدام از شکاف‌های فوق در امان نیست، اما خوشبختانه همه‌ی این شکاف‌ها فعال نیستند یا این‌که جنبه‌ی عمومی و فراگیر پیدا نکرده‌اند و به حوزه‌های خاصی از جامعه محدود مانده‌اند.

    در جنبش دوم خرداد، شکاف‌های اجتماعی در ایران تحت‌الشعاع یک شکاف اساسی بین آزادی و اقتدارگرایی قرارگرفت و در مجموع جامعه را به دو قطب مقابل هم تقسیم‌کرد. گرچه نیروهای فعال بین این دو قطب نیز کم نبودند، اما هویت سیاسی افراد در آن‌دوره بر اساس تعلق‌شان به یکی از دو قطب آزادی‌خواه و اقتدارطلب تعیین و تعریف می‌شد.

    در واقع در طول دوران اصلاحات، بسیاری از اقشار اجتماعی چنین می‌پنداشتند که اگر یک وضعیت دموکراتیک در ایران استقرار یابد، آن‌ها نیز به مطالبات خاص خود دست پیدا خواهندکرد. برای نمونه برخی از قومیت‌ها به‌ویژه کردها، دموکراسی را ضامن دست‌یابی به حقوق بیش‌تر قومی خود می‌دانستند، اقشار محروم، آزادی را سبب مهار فساد اقتصادی و رسیدن به شغل و دست‌مُزدی آبرومندانه تلقیمی‌کردند و اقشار مرفه نیز یک وضعیت دموکراتیک را باعث امنیت سرمایه و زندگی راحت و آزاد خود به‌حساب می‌آوردند.

    این نمونه نشان می‌دهد که چه‌گونه دوم خرداد موجب کمرنگ‌شدن شکاف قومی و طبقاتی در جامعه‌ی ایران و گردآمدن اقشاری با منافع متفاوت در یک قطب سیاسی شد.

    دوم خرداد اما شوربختانه به هدف موردنظر خود نرسید و همین‌مسأله باعث شد تا اقشار و طبقات اجتماعی منافع خود را از طریق فعال‌شدن حوزه‌ی علایق ویژه‌ی خود دنبال‌کنند.

    در واقع انتخابات ریاست‌جمهوری سال 1384 نشان داد که برخی از گروه‌های اجتماعی حاشیه‌ای از تأمین منافع خود از طریق استقرار دموکراسی دل‌زده شده‌اند و دیگر به شعارهایی در این قالب چندان اعتنایی نمی‌کنند. ناکامی دکتر مصطفی معین در جذب این قشر اجتماعی به‌رغم شعارهای رادیکالش در حوزه‌ی سیاسی و توفیق محمود احمدی‌نژاد در جلب‌نظر این گروه از طریق بی‌اعتنایی به دموکراسی و انتخاب شعارهای عوام‌پسند و وعده‌های رنگارنگ رفاهی و اقتصادی گواهی بر این مدعاست.

  • فهرست و منابع تحقیق مقاله شکاف‌ های اجتماعی

    فهرست:

    ندارد.
     

    منبع:

     

    http://www.nashrieh-nameh.com/article.php?articleID=832

    http://jomhouri.com/a/06ann/001598.php

تحقیق در مورد تحقیق مقاله شکاف‌ های اجتماعی , مقاله در مورد تحقیق مقاله شکاف‌ های اجتماعی , تحقیق دانشجویی در مورد تحقیق مقاله شکاف‌ های اجتماعی , مقاله دانشجویی در مورد تحقیق مقاله شکاف‌ های اجتماعی , تحقیق درباره تحقیق مقاله شکاف‌ های اجتماعی , مقاله درباره تحقیق مقاله شکاف‌ های اجتماعی , تحقیقات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله شکاف‌ های اجتماعی , مقالات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله شکاف‌ های اجتماعی ، موضوع انشا در مورد تحقیق مقاله شکاف‌ های اجتماعی
ثبت سفارش
عنوان محصول
قیمت