تحقیق مقاله عمرو بن عاص

تعداد صفحات: 8 فرمت فایل: word کد فایل: 8032
سال: مشخص نشده مقطع: مشخص نشده دسته بندی: تاریخ
قیمت قدیم:۷,۰۰۰ تومان
قیمت: ۵,۰۰۰ تومان
دانلود مقاله
  • خلاصه
  • فهرست و منابع
  • خلاصه تحقیق مقاله عمرو بن عاص

    پس‌ از پیروزی‌ علی‌(ع‌) در جنگ‌  جمل‌، مرکز توطئه‌ علیه‌ آن‌ حضرت‌ به‌  شام‌ انتقال‌ یافت‌ و  معاویه‌، رهبر  بنی‌امیّه‌، با کمال‌ سرعت‌ به‌ جذب‌ متنفّذین‌  کوفه‌ پرداخت‌ تا ریشه مخالفین‌ خود را از میان‌ ببرد. به‌ همین‌ جهت‌، به‌ مجرد رسیدن‌ نخستین‌ نامه‌ای‌ که‌ از علی‌(ع‌) به‌ دستش‌ رسید افرادی‌ را که‌ امید داشت‌ به‌ او کمک‌ کنند، به‌  شام‌ فراخواند و تأکید کرد که‌ سریعاً به‌  شام‌ بیایند.

           مهمترین‌ فرد در میان‌ مدعوّین‌  معاویه‌،  عمرو بن‌ عاص‌ بود؛ که‌ معاویه‌ پس‌ از دریافت‌ نامه‌ علی‌(ع‌)، بدون‌ درنگ‌ او را دعوت‌ کرد: «امّا بعد، حتماً اخبار علی‌(ع‌)،  طلحه‌ و  زبیر و  عایشه‌ را شنیده‌ای‌. از بازماندگان‌ جنگ‌  بصره‌، مروان‌ پیش‌ من‌ آمده‌ است‌.  جریر بن‌ عبدالله‌ هم‌ برای‌ بیعت‌ گرفتن‌ از من‌ از سوی‌ علی‌(ع‌) آمده‌ است‌؛ من‌ در خانه‌ نشسته‌ و منتظر هستم‌ که‌ به‌ لطف‌ خدا به‌ سوی‌ من‌ سفر کنی‌!»

           هنگامی‌ که‌ نامه‌ به‌ دست‌  عمرو بن‌ عاص‌ رسید، دو فرزند خود، عبداللّه‌ و  محمّد را فراخواند و با آنها مشورت‌ کرد. عبدالله‌ گفت‌: رسول‌ خدا(ص‌) به‌ هنگام‌ رحلت‌ از تو خرسند بود.  ابوبکر و  عمر هم‌ که‌ از دنیا می‌رفتند، از تو خرسند بودند. اکنون‌ اگر برای‌ مقداری‌ ناچیز مال‌ دنیا، دین‌ خود را از دست‌ بدهی‌، فردا در آتش‌ دوزخ‌ گرفتار خواهی‌ بود!

           عمرو بن‌ عاص‌ رو به‌ محمد فرزند دیگری‌ کرد و گفت‌: نظر تو چیست‌؟ محمد گفت‌: سریعتر به‌  شام‌ سفر کن‌ و قبل‌ از این‌که‌ جایگاههای‌ ریاست‌ از کف‌ برود، مقامی‌ را به‌ چنگ‌ بیاور.

           فردا صبح‌،  عمرو بن‌ عاص‌ غلام‌ خود « وردان‌» را احضار کرد و به‌ وی‌ گفت‌: آماده‌ حرکت‌ باش‌. و چون‌ در رفتن‌ مردّد بود، بار دیگر گفت‌: بارها را فرود آور! غلام‌ بارها را به‌ زمین‌ گذاشت‌ و این‌ تردید در تصمیم‌گیری‌ سه‌ بار تکرار شد. وردان‌ به‌ ارباب‌ خود گفت‌: هذیان‌ می‌گویی‌ ای‌ ابوعبداللّه‌! اگر بخواهی‌ می‌گویم‌ که‌ در دل‌ چه‌ داری‌؟ عمرو بن‌ عاص‌ گفت‌: بگو. وردان‌ گفت‌: دنیا و آخرت‌ هر دو به‌ تو عرضه‌ شده‌ است‌. می‌گویی‌ به‌ همراه‌ علی‌(ع‌)، آخرت‌ بدون‌ دنیا است‌ و به‌ همراه‌  معاویه‌ دنیا بدون‌ آخرت‌ است‌. نظر من‌ این‌ است‌ که‌ در این‌ دعوت‌، گوشه خانه‌ات‌ بنشینی‌. اگر دینداران‌ پیروز شدند، دینت‌ را حفظ‌ کرده‌ای‌ و با آنها هستی‌ و اگر دنیاطلبان‌ پیروز شدند، نیازمند تو هستند و به‌ سراغ‌ تو خواهند آمد.

           گرچه‌ وردان‌ و عبدالله‌ نظر خود را به‌  عمرو بن‌ عاص‌ گفتند و او را از سفر بازداشتند، ولی‌ وعده‌های‌  معاویه‌ آنچنان‌  عمرو بن‌ عاص‌ را فریفته‌ بود که‌ پند و اندرز غلام‌ و فرزندش‌ در او اثری‌ نگذاشت‌ و سرانجام‌ برای‌ مبارزه‌ علیه‌ علی‌(ع‌) وارد  شام‌ شد.

           چون‌  عمرو بن‌ عاص‌ در توطئه‌ علیه‌ علی‌ بن‌ ابیطالب‌(ع‌) در کنار معاویه‌ بود، جا دارد مطالبی‌ درباره وی‌ نقل‌ شود، تا عللی‌ که‌ او را ناگزیر کرد که‌ با  معاویه‌ همپیمان‌ و همراه‌ شود، روشن‌ گردد و نیز این‌ پیمان‌ از نظر معیارهای‌ انسانی‌ مورد ارزیابی‌ قرار گیرد.

           خصلت‌ سودجویانه‌، اوّلین‌ چیزی‌ است‌ که‌ قبل‌ از اسلام‌ از سیاست‌  عمرو بن‌ عاص‌ روشن‌ می‌شود و نقض‌ این‌ حقیقت‌ را درباره او نمی‌توان‌ نادیده‌ گرفت‌.  عمرو بن‌ عاص‌ خود از آن‌ روزها سخن‌ می‌گوید: «هنگامی‌ که‌ با احزاب‌ از  خندِ باز می‌گشتیم‌، برخی‌ از قریش‌ را که‌ هم‌ رأی‌ و هم‌ نظر من‌ بودند و سخن‌ مرا می‌پذیرفتند، گرد آوردم‌ و گفتم‌: به‌ خدا سوگند، می‌دانید که‌ محمد(ص‌) چنان‌ ترقی‌ می‌کند که‌ جای‌ انکار آن‌ نیست‌. من‌ فکری‌ دارم‌، در میان‌ می‌گذارم‌ تا نظر شما را بدانم‌. مردم‌ گفتند: نظر تو چیست‌؟ من‌ گفتم‌: فکر می‌کنم‌ که‌ پیش‌  نجاشی‌ برویم‌ و آنجا بمانیم‌. اگر محمد(ص‌) بر قوم‌ ما پیروز شد، ما سالم‌ مانده‌ایم‌ و اگر قوم‌ ما پیروز گردیدند، ما را می‌شناسند و زیانی‌ از آنها نمی‌بینیم‌. هنگامی‌ که‌ این‌ پیشنهاد را مطرح‌ کردم‌، گفتند: این‌ فکر خوبی‌ است‌! من‌ گفتم‌ پس‌ هدیه‌ خوبی‌ برای‌ او آماده‌ کنید...»

           فرصت‌ طلبی‌ و بهره‌برداری‌ از موقعیتها و فرصتها در جان‌  عمرو بن‌ عاص‌ ریشه‌ دوانیده‌ بود. موضع‌ او در این‌ باره‌، موضع‌ بزرگان‌ صاحب‌ نفوذی‌ بود که‌  ابوبکر،  عمر و علی‌(ع‌) با آنها پیکار کردند. قبلاً گفتیم‌ که‌ عمر، اموالی‌ را که‌  عمرو بن‌ عاص‌ از  مصر جمع‌ کرده‌ بود مصادره‌ کرد. گرچه‌ او برای‌ درست‌ بودن‌ کارش‌ دلیلی‌ آورد، اما  عمر قانع‌ نشد و به‌ او نوشت‌: «شما گروه‌ استانداران‌ بر سر اموال‌ نشسته‌اید و بهانه‌ می‌آورید. شما جویای‌ آتش‌ هستید و در ننگ‌ خود شتاب‌ می‌کنید. من‌  محمد بن‌ مسلمه‌ را نزد تو فرستادم‌، نیمی‌ از مالت‌ را در اختیار او قرار ده‌!» هنگامی‌ که‌ محمد پیش‌  عمرو بن‌ عاص‌ آمد، برای‌ او غذایی‌ تهیه‌ نمود و از او خواست‌ که‌ غذا را بخورد؛ اما محمد غذا نخورد و گفت‌: «این‌ غذایی‌ که‌ تهیه‌ کرده‌ای‌، هدیه شرّی‌ است‌. اگر غذای‌ مهمان‌ می‌آوردی‌، می‌خوردم‌. این‌ غذایت‌ را از پیش‌ من‌ بردار و اموالت‌ را برای‌ من‌ حاضر کن‌.»  عمرو بن‌ عاص‌ اموالش‌ را حاضر کرد. محمد هم‌ نیم‌ آن‌ را برداشت‌. هنگامی‌ که‌  عمرو بن‌ عاص‌ دید مقدار زیادی‌ از اموال‌ او را مصادره‌ کرده‌اند، گفت‌: «خدا لعنت‌ کند عصری‌ را که‌ من‌ در آن‌ استاندار  عمر شده‌ام‌! به‌ خدا سوگند از یاد نمی‌برم‌ که‌ عمر و پدرش‌ در حالی‌ هیزم‌ حمل‌ می‌کردند که‌ عبایشان‌ از زانو پایین‌تر نمی‌آمد. در حالی‌ که‌ پدر من‌   عاص‌ بن‌ وائل‌ در همان‌ موقع‌ لباسهای‌ ابریشمی‌ به‌ تن‌ می‌کرد.»

           از این‌ جریان‌ روشن‌ می‌شود که‌  عمرو بن‌ عاص‌، عشق‌ فراوانی‌ به‌ استفاده مادّی‌ از راه‌ نفوذ و قدرت‌ داشت‌.  عمرو بن‌ عاص‌ سرزنشی‌ برای‌  عمر و پدر او جز این‌ مطلب‌ نیافت‌ که‌ فقیر بوده‌اند و لباسی‌ که‌ خود را با آن‌ کاملاً بپوشانند، نداشته‌اند و با دست‌ خود کار می‌کردند، هیزم‌ به‌ دوش‌ می‌کشیدند و زندگیشان‌ را از این‌ راه‌ اداره‌ می‌کردند.

           عمرو بن‌ عاص‌ برای‌ پدر خود نیز بهتر از این‌ امتیاز نیافته‌ بود که‌ لباسهای‌ ابریشمی‌ می‌پوشید. در صورتی‌ که‌ اگر  عمرو بن‌ عاص‌ انصاف‌ می‌داد و از اندیشه جاهلی‌ خود دست‌ برمی‌داشت‌، می‌دید که‌ آنچه‌ به‌ وسیله آن‌  عمر بن‌ خطّاب‌ را سرزنش‌ کرده‌، دلیل‌ بر عظمت‌ اوست‌ و آنچه‌ گمان‌ می‌کند امتیاز  عاص‌ بن‌ وائل‌ است‌ از ارزشهای‌ پوسیده‌ است‌.

           خواننده‌ محترم‌ گمان‌ نکند که‌  عمرو بن‌ عاص‌، فقط‌ با  عمر بن‌ خطّاب‌ چنین‌ سخن‌ گفته‌ است‌، بلکه‌ این‌ روحیه‌ در نهاد او و برای‌ همیشه‌ وجود داشت‌. مردم‌ در نظر او به‌ دو گروه‌ اشراف‌ و غیر اشراف‌ تقسیم‌ می‌شدند و این‌ شرافت‌، فقط‌ موروثی‌ بود و چنین‌ فردی‌ امتیازاتی‌ داشت‌ که‌ غیر اشرافی‌ نداشت‌ و مردم‌ می‌بایست‌ پیروی‌ از این‌ دسته‌ را پیش‌ گیرند.

           مورّخین‌ در این‌ مطلب‌ اتفاق نظر دارند که‌ «رأی‌ و نظر  عمرو بن‌ عاص‌ در اداره حکومت‌  مصر، این‌ بود که‌ آنچه‌ سرزمین‌  مصر را آباد و اصلاح‌ می‌کند و مردم‌ را از مهاجرت‌ بازمی‌دارد، این‌ است‌ که‌ سخن‌ افراد پایین‌ اجتماع‌ درباره رهبران‌ آنها پذیرفته‌ نشود.»

         بدین‌گونه‌، روح‌  عمرو بن‌ عاص‌ با هواهای‌ نفسانی‌ کهن‌، که‌ به‌ اشراف‌زادگان‌ حقّ می‌داد منافع‌ را به‌ خود اختصاص‌ دهند و بر مردم‌ حکومت‌ کنند و با آرزوی‌ سودطلبی‌ و بهره‌وری‌ از فرصتها و مناسبتهای‌ مختلف‌ آمیخته‌ بود. اندیشه او گاهی‌ بین‌ رضایت‌ به‌ سلامتی‌ وجدان‌ و یا کنار گذاشتن‌ وجدان‌ در راه‌ سودطلبی‌ نوسان‌ داشت‌. اما اضطراب‌ و تردید او دیری‌ نمی‌پایید و حالت‌ سودطلبی‌ و نفع‌ را مقدّم‌ می‌داشت‌. نمونه‌ اضطراب‌ و نگرانی‌ روحی‌ او را به‌ هنگام‌ حرکت‌ به‌ طرف‌  شام‌ و اجابت‌ دعوت‌  معاویه‌ دیدیم‌ که‌ سرانجام‌ نیز رفتن‌ به‌  شام‌ را بر ماندن‌ ترجیح‌ داد.

           مورّخان‌ قصیده‌ای‌ را به‌  عمرو بن‌ عاص‌ نسبت‌ می‌دهند که‌ آن‌ را در مسیر سفرش‌ به‌  شام‌، سروده‌ است‌. وی‌ در این‌ اشعار نظر خود را علناً درباره علی‌(ع‌) و  معاویه‌ بیان‌ می‌کند. علی‌(ع‌) از نظر  عمرو بن‌ عاص‌ شخصیّتی‌ بزرگ‌ و  معاویه‌ هم‌ در نظرش‌ چیز دیگری‌ است‌. با این‌ حساب‌،  عمرو بن‌ عاص‌ دو روح‌ دارد: یک‌ روح‌، او را از رفتن‌ نزد معاویه‌ بازمی‌دارد و روح‌ دیگر او را به‌ سوی‌ معاویه‌ می‌راند. او سرانجام‌ اشعارش‌ را چنین‌ به‌ پایان‌ می‌رساند: «من‌ با طمع‌ خود و با آگاهی‌، دنیا را پذیرفتم‌ و آنچه‌ را که‌ اختیار می‌کنم‌ بر آن‌ دلیل‌ و برهانی‌ نیست‌.»

           «من‌ اوضاع‌ دنیا را کاملاً می‌شناسم‌ و نسبت‌ به‌ آن‌ آگاهم‌؛ اما باز در من‌ هواهای‌ رنگارنگی‌ است‌. ولی‌ روح‌ من‌ زندگی‌ با شرافت‌ را دوست‌ می‌دارد و هیچ‌ انسانی‌ به‌ زندگی‌ با خواری‌ خرسند نیست‌.»

           عمرو بن‌ عاص‌ زندگی‌ شرافتمندانه‌ را امروز، تنها در منافع‌ مادی‌ و وعده‌های‌  بنی‌امیه‌ می‌بیند. چنان‌ که‌ در زمان‌  عمر بن‌ خطاب‌ هم‌ زندگی‌ شرافتمندانه‌ را در لباسهای‌ ابریشمی‌ پدر خود، عاص‌ بن‌ وائل‌ می‌دانست‌ و ذلت‌ در زندگی‌ را امروز، در یاری‌ علی‌(ع‌) می‌پندارد که‌ حاضر نیست‌ منصبها را بفروشد و باز در زمان‌  عمر بن‌ خطاب‌ هم‌، زندگی‌ فلاکت‌ بار را در عبای‌ کهنه‌ای‌ که‌  عمر و پدرش‌ پوشیده‌ بودند، می‌دانست‌.

           هنگامی‌ که‌  عمرو بن‌ عاص‌ به‌ خانه  معاویه‌ رسید، به‌ او گفت‌: «ای‌ اباعبداللّه‌، من‌ تو را برای‌ نبرد با این‌ مرد (علی‌(ع‌)) دعوت‌ می‌کنم‌ که‌ نافرمانی‌ خدا را نموده‌، اتحاد مسلمانان‌ را برهم‌ زده‌، آشوب‌ به‌ پا نموده‌ و جمعیّتها را پراکنده‌ ساخته‌ است‌ و...»  عمرو بن‌ عاص‌ گفت‌: اگر من‌ در جنگ‌ با او از تو پیروی‌ کردم‌، با این‌ که‌ تو خطر آن‌ را می‌دانی‌، در مقابل‌، چه‌ می‌دهی‌؟  معاویه‌ گفت‌: هرچه‌ بگویی‌!  عمرو بن‌ عاص‌ گفت‌: حکومت‌ مصر را به‌ من‌ بده‌!

           معاویه‌ و  عمرو بن‌ عاص‌ که‌ هر دو فریبکار و دغل‌ بودند، هریک‌ می‌خواستند دیگری‌ را بفریبند و در این‌ توطئه‌ سود بیشتری‌ ببرند. سرانجام‌ حیله‌گریهای‌ آنان‌ به‌ اینجا رسید که‌  عمرو بن‌ عاص‌ با  معاویه‌ به‌ خلافت‌ بیعت‌ کند، به‌ این‌ شرط‌ که‌  معاویه‌،  مصر و ملت‌ آن‌ را به‌ عمرو بسپارد و دخالتی‌ در امور مصر و مردم‌ آن‌ سرزمین‌ نکند. آن‌ دو این‌ معامله‌ را علیه‌ علی‌(ع‌) انجام‌ دادند که‌ سرانجام‌ این‌ ملاقات‌ را علی‌(ع‌) با این‌ کلمات‌ خلاصه‌ کرده‌ است‌: «او (با  معاویه‌) بیعت‌ نکرد مگر این‌ که‌ بر او شرط‌ کرد که‌ در برابر آن‌ بهایی‌ دریافت‌ دارد. در این‌ معامله شوم‌ دست‌ فروشنده‌ هیچ‌گاه‌ به‌ پیروزی‌ نمی‌رسد و سرمایه خریدار به‌ رسوایی‌ خواهد کشید (اکنون‌ که‌ آنها روی‌ حکومت‌ مسلمانان‌ این‌ چنین‌ بی‌رحمانه‌ معامله‌ می‌کنند). شما آماده پیکار شوید و ساز و برگ‌ آن‌ را فراهم‌ سازید.»

  • فهرست و منابع تحقیق مقاله عمرو بن عاص

    فهرست:

    ندارد.
     

    منبع:

    ندارد.

تحقیق در مورد تحقیق مقاله عمرو بن عاص, مقاله در مورد تحقیق مقاله عمرو بن عاص, تحقیق دانشجویی در مورد تحقیق مقاله عمرو بن عاص, مقاله دانشجویی در مورد تحقیق مقاله عمرو بن عاص, تحقیق درباره تحقیق مقاله عمرو بن عاص, مقاله درباره تحقیق مقاله عمرو بن عاص, تحقیقات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله عمرو بن عاص, مقالات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله عمرو بن عاص ، موضوع انشا در مورد تحقیق مقاله عمرو بن عاص
ثبت سفارش
عنوان محصول
قیمت