تحقیق مقاله عوامل ناپایدارى حکومت علوى

تعداد صفحات: 52 فرمت فایل: word کد فایل: 11744
سال: مشخص نشده مقطع: مشخص نشده دسته بندی: معارف اسلامی و الهیات
قیمت قدیم:۱۹,۵۰۰ تومان
قیمت: ۱۴,۰۰۰ تومان
دانلود مقاله
  • خلاصه
  • فهرست و منابع
  • خلاصه تحقیق مقاله عوامل ناپایدارى حکومت علوى

     

    ... حکومت چند ساله امام على(ع) پس از حکومت نبوى(ص) بهترین نمونه از یک حکومت اسلامى است. درسهایى که مى توان از روند تشکیل، تداوم و زوال این حکومت آموخت نه تنها براى پیروان آن حضرت به عنوان بهترین تربیت یافته مکتب اسلام (در حد اولین امام معصوم(ع)) بلکه براى هر ناظر و تحلیل گر تاریخى هم فراوان است. وقتى گفتارهاى نغز و پربار امام(ع) را هم، در کنار واقعیتها و رخدادهاى مقطع تاریخى این حکومت بیفزاییم آنگاه جریان هدایت بخشى و درس آموزى آن عمیق تر و وسیع تر مى شود. بررسى همه جانبه مقطع تاریخى حکومت علوى(ع) موضوع تحقیق بلکه تحقیقهاى مفصلى مى تواند قرار گیرد. آنچه در یک مقاله مى توان انتظار داشت کاوش در برخى از جنبه هاى این موضوع است.
    یکى از جنبه هاى قابل بحث و بررسى در حکومت علوى(ع) «عوامل ناپایدارى» این حکومت است. بررسى عوامل ناپایدارى مترتب بر این است که اصل ناپایدارى را بپذیریم. یعنى اول باید اثبات کنیم که حکومتى ناپایدار است سپس به علل و عوامل آن بپردازیم. البته در یک بررسى صرفاً علمى و ذهنى بدون توجه به واقعیتهاى خارجى هم ممکن است به طور کلى «عوامل ناپایدارى» را بررسى کنیم، چه بر این باور باشیم که از نظر تاریخى و واقعیت خارجى هم چنین ناپایدارى وجود داشته یا نه. اما موضوع سخن در اینجا واقعیت خارجى حکومت علوى(ع) است.

    1 مفهوم ناپایدارى حکومت

    اگر پایدارى یک حکومت را به معناى دوام و همیشگى آن با ساز و کارها و ساختارهاى یکسان بپنداریم هیچ حکومتى به این معنا پایدار نیست. به قول ابن خلدون دولتها مانند اشخاص عمرهاى طبیعى دارند که با طى کردن آن از بین مى روند.[1] اما پایدارى مى تواند به این معنا باشد که حکومت با عمر طبیعى خود باثبات و استوار باشد به گونه اى که بتواند در مقابل حوادث گوناگون مانند جنگهاى متعادل، شورشها، نارضایتى هاى مقطعى و ... خود را حفظ کند و در راستاى اهداف تعریف شده خود گام بردارد. در چنین حکومتى اگر دولت مردان آن و بلکه رییس حکومت هم طى حوادث غیر منتظره اى از صحنه خارج گردند تزلزل عمده اى حاصل نمى شود. مفهوم ناپایدارى حکومت مقابل این معنا است. حکومتى ناپایدار است که با حوادثى از این قبیل متزلزل یا نابود گردد.

    2 ناپایدارى حکومت علوى(ع)

     

    قبلاً لازم است توجه شود که اگر از ناپایدارى حکومت علوى(ع) سخن مى گوییم به معناى غفلت از حقانیت خود این حکومت چه در معناى فقهى سنّى آن و چه در معناى کلامى و فقهى شیعى آن نیست. پایدارى و ناپایدارى حکومتها امرى است واقعى و خارجى که تابع علل و عوامل مختلفى است و هم مى تواند در باره حکومتهاى حق و هم در باره حکومتهاى ناحق بررسى شود.
    واقعیت این است که هر ناظر آگاهى به تاریخ اسلام حکومت چندساله امیرالمؤمنین امام على بن ابى طالب(ع) را حکومتى ناپایدار مى بیند، حکومتى که از ابتدا تا انتهاى خود درگیر جنگهاى داخلى بزرگ و ریشه دارى در جامعه اسلامى است نمى تواند حکومت پایدارى باشد. شاهد دیگر، تاب نیاوردن این حکومت است پس از شهادت امام على(ع) با وجود شایستگى هاى غیر قابل تردید و احترام عمومى که براى جانشین آن حضرت، امام حسن مجتبى(ع) به عنوان سبط پیامبر اکرم(ص) سراغ داریم، حکومت اسلامى تحت هدایت ایشان بیش از چند ماه دوام نیافت. سرزنشها و شکایتهاى فراوانى که امام على(ع) در باره مردمان کوفه در آن زمان دارد نشانه روشن دیگرى است از ناپایدارى این حکومت.[2] این در حالى است که کوفه نسبت به سایر بلاد اسلامى اقبال بیشترى به این حکومت داشته است و در واقع کوفه بازوى حکومت علوى(ع) است. اساساً استقرار حضرت در کوفه که پس از سرکوب فتنه گران جنگ جمل صورت گرفت بر پایه این بینش بود که براى تثبیت حکومت، مرکز قرار دادن کوفه بهترین انتخاب است. وقتى حضرت در ربذه براى تجهیز و آماده کردن نیرو در برابر برافروزندگان جنگ جمل هست، طبق نقل طبرى به کوفیان چنین مى نویسد:
    «... من شما را بر سایر بلاد برگزیدم و از شما براى مقابله با آنچه رخ داده کمک مى طلبم. پس دین خدا را یاریگر و یاور باشید ...».[3]
    در نقل دیگرى از همین نامه یا نامه دیگرى که در همین جریان به اهل کوفه نوشته شده آمده است:
    «... من شما و اقامت در میان شما را از آن رو برگزیدم که دوستى و همبستگى شما را با خدا و رسول(ص) مى دانم ...».[4]
    بنابراین وقتى کوفه با این امتیاز در بین سایر سرزمینهاى اسلامى چنین است که حضرت به ویژه پس از نبرد صفین و نهروان شکایتهاى بسیار از آن دارند، حساب بقیه قلمرو اسلامى مانند مدینه، مکه، بصره و مصر روشن است. شام هم که در مقابل حکومت علوى(ع) صف آرایى داشته است.

    3 عوامل ناپایدارى

     

    موضوع اصلى سخن در این مقاله عوامل گوناگون ناپایدارى حکومت علوى(ع) است. بررسى این عوامل هم براى مردمان مؤمنى که در جامعه اسلامى زندگى مى کنند و انتظار دارند در مسیر تکاملى خود شایستگى شهروندى حکومتى با الگوى حکومت علوى(ع) را داشته باشند و هم براى حکومت گرانى که داعیه و انگیزه تشکیل چنین حکومتى را دارند بسیار درس آموز است. نکته مهم در اینجا قبل از بررسى عوامل ناپایدارى این است که گرچه به حقانیت حکومت علوى(ع) اعتراف و باور داشته باشیم و در نتیجه خواهان تشکیل و پایدارى چنین حکومتى باشیم، اما در بررسى عوامل ناپایدارى خواهیم دید که این عوامل الزاماً امور منفى و منکرى که باید از آنها احتراز کرد نیستند. برعکس بعضى از عوامل به دلیل شدت اهمیت و مطلوبیتى که داشته اند، در عمل و در شرایط خاصى، منجر به ناپایدارى حکومت شده اند. در ادامه و پس از بررسى عوامل این مطلب پى گیرى خواهد شد.
    عوامل ناپایدارى حکومت علوى(ع) را ممکن است به چند دسته تقسیم کنیم. دسته اى «عوامل داخلى» هستند. منظور از عوامل داخلى وضعیتى است که در بین کسانى که طرفداران، کارگزاران و شهروندان یا تبعه حکومت علوى(ع) محسوب مى شدند وجود داشته است. دسته دوم «عوامل خارجى» است. منظور از این عوامل کسانى هستند که از ابتدا یا در ادامه حکومت علوى عملاً در مقابل این حکومت دست به اقدام زدند. بنابراین منظور از خارجى در اینجا غیر مسلمانان یا ساکنان خارج از قلمرو اسلامى نیستند. دسته سوم عوامل ارزشى است که مربوط به شخص حضرت مى شود. از این دسته با عنوان چند نکته «محافظت از ارزش ها و اصول» یاد مى کنیم.
    پیش از بررسى این عوامل توجه به چند نکته لازم است:
    1 در واقع ناپایدارى حکومت علوى(ع) چنانکه خواهیم دید حاصل دست به دست هم دادن همه این عوامل است. گرچه هر یک از این دسته عوامل مى تواند تزلزل حکومتى را موجب گردد، ولى ناپایدارى وقتى اجتناب ناپذیر است که این عوامل با هم باشند. با هم بودن این عوامل نه فقط در کنار و در عرض هم بلکه برخى از عوامل باعث مى شوند که عوامل دیگر هم در ذات خود بهتر و بیشتر عمل کنند. مثلاً بى وفایى و تفرق دلهاى اهل کوفه وقتى با تقیّد حضرت على(ع) به رعایت صداقت حکومت گران با مردمان خود و یا عدم اجبار آنان به همکارى با هر وسیله ممکن، همراه شود، در ناپایدارى حکومت خیلى بیشتر و بهتر کارگر مى افتد. از این رو، تقسیم عوامل و تفکیک آنها براى سهولت بیشتر در گزارش و تحلیل و بررسى آنهاست و گرنه، واقعیت از تعامل و هم آوایى عوامل مختلف ناشى مى شود.
    2 عواملى که در اینجا بررسى مى شوند هیچ حصر عقلى ندارند. تنها حاصل کاوشى هستند که نویسنده در منابع روایى و تاریخى داشته است. ممکن است بتوان با پژوهش و تأمل بیشتر عوامل دیگرى را هم رؤیت کرد. البته احتمال دستیابى به عوامل بیشتر ضررى به تحلیل و بررسى این مقدار که در اینجا مى آید نمى زند.
    3 تأثیر این عوامل در ناپایدارى حکومت علوى صبغه اى عقلایى و به اصطلاح اعتبار عادى دارد. توضیح اینکه براى خواننده دقیق ممکن است این پرسش به وجود آید که چرایى تأثیر عناوین ذیل در ناپایدارى حکومتها در کجا اثبات شده است تا در اینجا مصادیق آن را براى ناپایدارى حکومت علوى(ع) به دست دهیم؟ مثلاً عنوان بى وفایى مردم یا نیرنگ بازى دشمنان به عنوان عوامل ناپایدارى چه دلیلى دارند؟ در پاسخ همین پرسش منطقى است که بر تلازم عادى این عنوانها با ناپایدارى حکومت تأکید مى کنیم. البته ممکن است در یک بررسى صرفاً نظرى تأثیر هر یک از این عوامل را در ناپایدارى حکومتها به طور کلى و به اصطلاح از جنبه کبروى به بحث و بررسى بگذاریم. ولى در اینجا با تکیه بر همان تلازم عقلایى و عادى و پیش فرض گرفتن آن قضایاى کبروى، به ارائه و تحلیل داده تاریخى در موضوع مى پردازیم.

    الف عوامل داخلى

     

    عوامل داخلى ناپایدارى حکومت علوى(ع) را مى توان از روشن ترین عوامل قلمداد کرد. چنانکه قبلاً اشاره شد مراد از عوامل داخلى وضعیتى است که در مردم تحت قلمرو حکومت علوى(ع) وجود داشته است، چه طرفداران آن حضرت، چه کارگزاران و چه مردمى که تحت این حکومت زندگى مى کردند و رفتارهاى جمعى یا فردى آنها در تقویت یا تضعیف حکومت مؤثر بوده است.
    غالب عواملى که ذیلاً مى آید هر یک به نحوى در تشکیل یک عامل مستقیم در ناپایدارى حکومت از جهت حوزه داخلى دخالت دارند. این عامل مستقیم همانا عدم وحدت و همدلى مردم است با حکومت. اختلافها، انتقادها و بلکه تعارضها در هر جامعه اى کم و بیش وجود دارد. اما اگر این وضعیت اصل نظام و حکومت را هدف بگیرد نتیجه اى جز ناپایدارى و تزلزل آن نظام نخواهد داشت.
    عامل مستقیم دیگر در این حوزه در اختیار نداشتن کارگزاران شایسته است. خواهیم دید کارگزاران شایسته اى هم که به ندرت وجود داشتند به دلایل مختلف تا اواخر حکومت علوى(ع) غالباً از دنیا رفتند. اکنون به گزارش و تحلیل این عوامل مى پردازیم:

    اول پراکندگى سیاسى در جامعه

     

    جامعه اى که امام على(ع) مى خواست در آن حکومتى به روش پیامبر اکرم(ص) پیاده کند جامعه عصر نبوى(ص) نبود. حوادث مهم و سرنوشت سازى که در مدت زمان رحلت پیامبر اکرم(ص) تا بیعت مردم با حضرت على(ع) رخ داد جامعه اى بسیار متفاوت ساخته بود.[5] البته ریشه هاى بسیارى از این نمودهاى تفاوت، در همان عصر نبوى(ص) یا بسیار پیش از آن در تار و پود سوابق فرهنگى، سیاسى و اقتصادى این جامعه وجود داشته است ولى این حوادث است که شاخ و برگهاى آن ریشه ها را هم پرداخت و نمایان مى کند.
    کاوشى در پراکندگى هاى مختلف جامعه و رسیدگى به علل و اسباب آن در دوران حکومت علوى(ع) خود مى تواند موضوع مستقلى براى یک مقاله بلکه تحقیق مفصل باشد. اما در این میان موضوعى که بیش از هر چیز دیگر در متون تاریخى به عنوان محور اصلى اختلافات در این عصر مطرح مى باشد رفتارهاى عثمان به عنوان خلیفه مسلمانها و قتل او به دست معترضان است. البته در مورد کوفه یعنى مرکز خلافت امام على(ع) به طور جداگانه بعداً سخن خواهیم گفت. اکنون به کل قلمرو حکومت امام على(ع) نظر داریم. موضوع اصلى اختلافات در این جامعه اقدامات و رفتارهاى عثمان به ویژه در چند ساله اخیر خدمت او و کشته شدن اوست در طى شورشى که در مدینه به پا شد. اقدامات عثمان به عنوان خلیفه سوم، صرف نظر از اینکه به چه نیت بود، عملاً تخم اختلاف و پراکندگى را در جامعه کاشت. البته ممکن است لااقل زمینه سازى برخى از این اقدامات را به دوران خلفاى پیش از او هم بکشانیم، اما به هر دلیل، وحدت نسبى جامعه تا حدود اواسط خلافت او پابرجا بود. قتل عثمان نیز به گونه اى که صورت گرفت خود عامل مستقلى شد در ایجاد اختلاف و آشوب. اساساً اینکه عده اى عمدتاً از خارج مدینه یعنى مرکز حکومت اسلامى وارد شوند و پس از چند روز محاصره خلیفه را تقریباً بدون مقاومتى از پاى درآورند هم بهترین شاهد است بر پراکندگى سیاسى و سستى نظام اجتماع و هم مانع مهمى بر سر پایدارى و استقرار حکومتى که مى خواهد بر ویرانه هاى همین حکومت بنا شود و رهبر آن به عنوان چهارمین خلیفه قلمداد گردد. اکنون ببینیم عمده اقدامات اختلاف برانگیز عثمان چه بوده است:

    1 مخالفت آشکار با برخى از احکام مسلم

     

    در کارنامه خلیفه سوم برخى از رفتارهایى که آشکارا مخالف با احکام مسلم فقهى تلقى مى شده ثبت شده است. نمونه معروف آن خواندن نماز چهار رکعتى است در منى. در بسیارى از منابع تاریخى و روایى اهل سنت نقل است که عثمان بر خلاف سیره پیامبر اکرم(ص) و خلیفه اول و دوم و همچنین مدتى از اوایل خلافت خود، نمازهاى چهار رکعتى را در منى تمام مى خواند. نقل بخارى و مسلم چنین است که عبدالله بن عمر مى گوید: رسول الله(ص) در منى براى ما [به جماعت] نماز را دو رکعتى مى خواند. ابوبکر و عمر و عثمان در اوایل خلافت خود نیز چنین بودند. تا اینکه عثمان چهار رکعتى خواند.[6]
    این مطلب از قول چندین نفر دیگر از صحابه پیامبر اکرم(ص) که تا آن زمان بوده اند نیز نقل شده است.[7] چنین حرکتى اعتراض صحابه را برانگیخت.[8] از جمله گفتگویى در این باره بین عثمان و عبدالرحمن بن عوف که در به خلافت رسیدن عثمان نقش تعیین کننده اى داشته نقل شده است. در این گفتگو وقتى عبدالرحمن استدلالهاى عثمان را رد مى کند، نهایتاً تنها سخنى که مى شنود این است که «هذا رأى رأیته؛ این نظرى است که من ابداع کرده ام».[9]
    علامه امینى در الغدیر موارد فراوانى از آراى فقهى خلیفه سوم را بر اساس منابع اهل سنت به نقد و بررسى گذاشته است.[10] اعتراضها و اختلافهایى که این گونه رفتارها در جامعه ایجاد مى کرده دامنه دار و عمیق بوده است. در جامعه اى که بنا دارد وحدت و انسجام خود را بر اساس ارزشها و خواسته هاى دینى بنا کند وقتى احکام دینى این چنین بدون مبناى پذیرفته شده و قابل دفاع دستخوش تغییر و تحول گردد، همین انسجام و وحدت است که مورد تهدید قرار مى گیرد.

    2 تبعیضها و فسادهاى مالى

     

    یکى دیگر از اقدامات اختلاف برانگیز در زمان خلیفه سوم تبعیضهایى است که به نفع افراد یا گروه خاصى صورت مى گرفته است. گفته اند نخستین تزلزلى که در حکومت عثمان واقع شد از آنجا بود که برخى اموال زکات وقتى براى عثمان آورده شد آن را به یکى از فرزندان حکم بن ابى العاص بخشید. وقتى عبدالرحمن بن عوف این واقعه را شنید آن مال را گرفت و بین مردم تقسیم کرد.[11] از امام على(ع) در خطبه معروف به شقشقیه نیز بیانى کوتاه و گویا در وصف تبعیضى ها و دست اندازى ها به بیت المال در این دوره نقل شده است.[12] ابن ابى الحدید در شرح همین بیان، چندین مورد از این تبعضیها را شمارش مى کند و مى گوید:
    «در این دوران بنى امیه بر مردم مسلط شدند. خلیفه ایشان را بر ولایات گمارد و زمینها را بین آنها تقسیم کرد. وقتى ارمنستان فتح شد خمس اموال به دست آمده را تماماً به مروان بخشید. همین جا بود که برخى با اعتراض به او سیره شیخین را به رخ او کشیدند. عبدالله بن خالد بن اسید از او صله خواست و چهار صد هزار درهم دریافت کرد. حکم بن ابى العاص که تبعیدى رسول الله(ص) بود و ابوبکر و عمر هم او را به مدینه راه نداده بودند توسط عثمان برگردانده شد و صد هزار درهم در اختیار او قرار گرفت. مکانى در بازار مدینه که پیامبر اکرم(ص) براى همه مسلمانها گذاشته بود در اختیار عثمان بن حرث بن حکم برادر مروان بن حکم گذاشته شد. فدک را که حضرت فاطمه(س) به عنوان ملک یا میراث خود پس از پیامبر اکرم(ص) مطالبه کرده بود در اختیار مروان گذاشت. مراتع اطراف مدینه را اختصاصى خود و بنى امیه قرار داد و دیگران را از آن منع کرد و ...».[13]

    3 کارگزاران ناشایست

     

    سخن ابن ابى الحدید مبنى بر تسلط خاندان بنى امیه در زمان عثمان گذشت. یکى از پژوهشگران تاریخ اسلام در این باره مى نویسد: «مشکل تنها استفاده از این افراد نبود، بلکه کسانى از این خاندان بر سر کار گماشته مى شدند که مشکلات على حده داشتند[14]».
    وى آنگاه نمونه هایى از کارگزاران ناشایست و بلکه بدنام را با استناد به منابع تاریخى به دست مى دهد. حکم بن ابى العاص تبعیدى پیش گفته که براى جمع صدقات قبیله خزاعه به کار گماشته شد. حارث بن حکم که بر بازار مدینه حاکمیت یافت. ولید بن عقبه بن ابى معیط که به نقل بسیارى از اسباب النزول، طبق آیه (... ان جائکم فاسق بنبأ ...[15]) فاسق نامیده شده بود به حکومت کوفه رسید. جانشین او که به دلیل اعتراض مردم از کار بر کنار شد یعنى سعید بن عاص نیز وضع چندان بهترى نداشت. عبدالله بن عامر پسردایى خلیفه که جوانى ناپخته و کارناآزموده بود ولایت بصره یافت و ...[16].
    در کنار نقل همه یا غالب آنچه از اقدامات خلیفه سوم گزارش شده و نمونه هایى از آن در اینجا آمد، اعتراضها، اختلافها و دو دستگى هاى مردم نقل شده است. در این اختلافات همچنان که صحابه و مردم مدینه درگیر هستند، نقاط مهم قلمرو اسلامى نیز به نحوى درگیر است. مصریان، کوفیان، بصریان و بلکه شامیها در این ماجراها به نحوى دخالت دارند.[17]
    قتل عثمان نیز عامل مستقلى در پراکندگى و تشتت آرا و موضع گیرى ها شد. بر پا کنندگان دو جنگ جمل و صفین خود را خون خواهان عثمان معرفى مى کردند. جدلها، نزاعها و جنگهاى کوچک و بزرگ پس از این قتل تا سالها بر سر اصل قتل، قاتلان، طرفداران آنها و صاحبان خون او ادامه داشت.[18]
  • فهرست و منابع تحقیق مقاله عوامل ناپایدارى حکومت علوى

    فهرست:

    ندارد
     

    منبع:

    ندارد

تحقیق در مورد تحقیق مقاله عوامل ناپایدارى حکومت علوى, مقاله در مورد تحقیق مقاله عوامل ناپایدارى حکومت علوى, تحقیق دانشجویی در مورد تحقیق مقاله عوامل ناپایدارى حکومت علوى, مقاله دانشجویی در مورد تحقیق مقاله عوامل ناپایدارى حکومت علوى, تحقیق درباره تحقیق مقاله عوامل ناپایدارى حکومت علوى, مقاله درباره تحقیق مقاله عوامل ناپایدارى حکومت علوى, تحقیقات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله عوامل ناپایدارى حکومت علوى, مقالات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله عوامل ناپایدارى حکومت علوى ، موضوع انشا در مورد تحقیق مقاله عوامل ناپایدارى حکومت علوى
ثبت سفارش
عنوان محصول
قیمت