تحقیق مقاله نظریه های انقلاب

تعداد صفحات: 32 فرمت فایل: word کد فایل: 11926
سال: مشخص نشده مقطع: مشخص نشده دسته بندی: تاریخ
قیمت قدیم:۱۶,۵۰۰ تومان
قیمت: ۱۰,۰۰۰ تومان
دانلود مقاله
  • خلاصه
  • فهرست و منابع
  • خلاصه تحقیق مقاله نظریه های انقلاب

    مقدمه

    پدیده انقلاب را می‎توان با ویژگی‎هایی مانند همراهی توده‎ها، گسترش ایدئولوژی‎(های) جدید جایگزین، سرنگونی خشونت‎آمیز نظام سیاسی حاکم و تغییرات سیاسی و اجتماعی پس از پیروزی (بسته به اینکه انقلاب سیاسی یا اجتماعی باشد)، از سایر پدیده‎های اجتماعی بازشناخت. نظریه‎های انقلاب، کم و بیش در پی پاسخگوئی به این پرسش‎اند که چرا و چگونه پدیده انقلاب به وقوع می‎پیوندد.

    برخی به پیامدهای این پدیده نیز پرداخته‎اند. هرچند هدف هر نظریه انقلاب آن است که پژوهشگر یا خواننده مطالب خود را به کلید یا شاه کلیدی برای گشودن قفل این پدیده مجهز کند، اما عواملی چند مانند ماهیت پدیده‎های اجتماعی و پیچیدگی آنها به دلیل ارتباط با رفتارهای عوامل انسانی که دارای قوای تفکر،‌ حافظه، اراده و مانند آن هستند، وجود عوامل ناشناخته بسیار و تنوع عوامل، عدم امکان آزمایش ارادی یافته‎های علمی و گاه ناتوانی، و عدم دقت و پشتکار کافی در نظریه‎پردازهای باعث گردیده که هر نظریه‎ای نتایج خاصی را بیان نماید. بدین ترتیب، مجموعه‎ای از نظریه‎های متفاوت که حتی برخی با یکدیگر کاملاً متناقض‎اند، ‌پدید آمده است.

    در این مقاله سعی شده است تعدادی از دیدگاه‎های مشهور و عمده در زمینه پدیده انقلاب معرفی گردد.

    امید است که مورد توجه وعنایت عزیزان قرار گیرد.

     

     

    نظریه‎های مارکسی و مارکسیستی

    منظور از نظریه ‌ مارکسی انقلاب نظریه‎ای است که مارکس و انگلس در زمینه انقلاب ارائه کرده‎اند. در حالی که نظریه‎های مارکسیستی توسط طرفداران مارکس مانند لنین، مائو، تیتو، کاسترو و غیره بیان گردیده‎اند در اینجا به معرفی نظریه مارکسی انقلاب می‎پردازیم.

     

    نظریه مارکسی انقلاب:

    نظریه کلی: برای درک این نظریه ابتدا به مفاهیم زیر که شالوده و مبنای دیدگاه مارکس بوده و گرایش اصلی نظرات وی بر پایه آنها قرار دارد توجه می‎کنیم.

    1- دیالکتیک هگل: مارکس مبنای دیالکتیک خود را از نظر هگل گرفت که هر هستی، هر فکر و هر نهاد دارای مراحل سه گانه تز (تصدیق) آنتی تز (نفی) ‌سنتز (نفی نفی) است.

    هگل این مطلب را در مورد پندار به کار می‎رود، اما مارکس آن را درباره ماده در نظر گرفت. با این توضیح که هگل معقول را عین واقعیت و واقعیت را عین معقول می‎دانست. اما مارکس به چیزی جز ماده معتقد نبود و معقول را نیز امری مادی می‎دانست.

    2- مادیگرایی دیالکتیک مارکس (مادیگرائی فلسفی). مارکس با  استفاده از نظر فوئرباخ که مفهوم از خود بیگانگی دینی را مطرح کرده و نظرات داروین و دیالکتیک هگل و تأکید بر گذار کمیت به کیفیت (هر چیزی پس از رسیدن به درجه‎ای از تحول به چیز دیگری تبدیل می‎شود، مثلاً آب توسط حرارت به بخار تبدیل می‎شود، پیشه‎ور با کسب مقداری سرمایه به سرمایه‎دار) به مادیگرائی دیالکتیک معتقد شد.

    3- مادیگرایی اقتصادی ‎- فوئرباخ می‎گفت انسان باید با از خود بیگانگی مبارزه کند. مارکس گفت انسان‎گرائی باخ جنبه انتزاعی دارد. مارکس این نظر موئیزهس را که پول را مایه از خودبیگانگی بشر می‎دانست به نظر باخ اضافه کرد و ریشه از خودبیگانگی را وضع نیروهای مادی دانست. بدین ترتیب مارکس از مادیگرائی فلسفی به مادیگرائی اقتصادی عبور می‎کند.

    4- مادیگرائی تاریخی ‎- مارکس مادیگرائی اقتصادی را وارد تاریخ می‎کند و می‎گوید تاریخ را واقعیت‎های مادی پدید می‎آورند نه اندیشه‎ها، جامعه دارای زیربنا و روبناست که قوای اقتصادی زیربنا و افکار، آداب و رسوم، نهادهای حقوقی، سیاسی، مذهبی و غیره روبناست، اگر زیربنا و روبنا سازگار نباشند، جامعه دچار بحران می‎شود و به انقلاب می‎انجامد.

    به عنوان مثال، در جامعه معاصر که شیوه ‌ تولید (زیربنا) به صورت جمعی شده است،‌ یعنی به صورت تمرکز هر چه بیشتر نیروی کار در کارخانه‎ها، وی مالکیت (روبنای حقوقی) هم‎چنان خصوصی است، این ناسازگاری به بحران و انقلاب خواهد کشید.

    به نظر مارکس چه فرد، چه جامعه، منعکس‎کننده ‌ ساخت اقتصادی‌اند. در زمانهای قدیم که شیوه تولید مبنی بر کار بردگان بود، برده به صورت کالا فروخته می‎شد. در دوره فئوداری که شیوه تولید مبتنی بر سرفها بود، ‌مالک زمین از او باج می‎گرفت و مقداری از غذای تولید شده را به او می‎داد و در جامعه سرمایه‎داری از کارگر 8 تا 15 ساعت کار خواسته می‎شود و او بخش از دسترنج خود را مجاناً در اختیار دارنده ابزار تولید قرار می‎دهد.

    5- مبارزات طبقاتی - مارکس پس از تفکیک زیربنا و روبنا می‎گوید که حاصل مناسبات اقتصادی در هر عصری طبقات هستند و سراسر تاریخ عبارت است از یک رشته مبارزات طبقاتی. این مبارزات طبقاتی نهایتاً به ایجاد جامعه بی‎طبقه منجر خواهد شد. «مبارزات طبقاتی الزاماً به دیکتاتوری طبقه پرولتر منتهی می‎شود. این دیکتاتوری صرفاً به منزله دوره ‌ انتقال به سوی از میان رفتن تمام طبقات و ایجاد یک جامعه بدون طبقه می‎باشد. پیروزی نظریه کلی مارکسی انقلاب را به صورت زیر ترسیم می‎کند.

     

             طبقه حاکم ‎¬ مدرتیزاسیون (تشدید استثمار)

    شیوه تولید ‎¬ ساخت روابط 

                        اجتماعی      طبقه استثمار شده ‎¬ از خودبیگانگی ‎¬ آگاهی طبقاتی ‎¬ انقلاب

    ساخت اقتصادی باعث ایجاد روابط اجتماعی ویژه‎ای می‎شود که نتیجه آن دو طبقه اصلی در جامعه است 1-طبقه حاکم 2-طبقه حکومت شونده و استثمار شده ، طبقه استثمار شده ابتدا دچار از خودبیگانگی می ‎گردد ولی عاقبت از وضعیت عمومی خویش آگاه گردیده طبقه حاکم را با انقلاب سرنگون می‎سازد و خود به طبقه حاکم تبدیل می‎شود.

    نظریه مارکس در مورد انقلاب در نظام سرمایه‎داری:

    نظریه مارکسی انقلاب ناشی از دیدگاه تضادی وی از جامعه است، مارکس می‎گوید در دوران بورژوازی نیز خصومت طبقاتی البته با شرایط جدیدی ادامه می‎یابد. بورژوازی خودش در زمانی که در حال تغییر دادن شرایط در جامعه بود خود به عنوان یک طبقه انقلابی علیه جامعه فئودالی به نظر می‎آمد. بورژوازی مدام در حال انقلابی کردن وسایل تولید بوده است و در نتیجه بذر انقلاب پاشیده می‎شود در مرحله سرمایه‎داری نسبت به مراحل قبلی تغییر بزرگتری نیز صورت گرفته است.

    اما در دوران ما طبقه بورژوا این خاصیت را دارد که اختلاف طبقاتی را نمایان‎تر می‎سازد جامعه بیشتر به دو اردوگاه بزرگ متخاصم که رودرروی یک دیگر قرار گرفته‎اند تبدیل می‎شود برای درک نظریه مارکس در مورد انقلاب در نظام سرمایه‎داری لازم است ارزش اضافی و کاهش گرایش نرخ سود را توضیح دهیم.

    1- ارزش اضافی: مارکس می‎گوید که کارفرما در نظام سرمایه‎داری فقط مقداری به کارگر مزد می‎دهد که بتواند نیروی کار خود را حفظ کند نه بیشتر. حال اگر 6 ساعت کار برای تأمی نیاز کافی باشد کارفرما 10 یا 11 ساعت کار از کارگر می‎کشد اما به همان مقدار 6 ساعت به او مزد می‎دهد در اینجا کارفرما به نوعی ارزش اضافی می‎رسد که بدان ارزش اضافی مطلق می‎گوید.

    روش دیگر برای دریافت ارزش اضافی این است که مثلاً کارفرما ممکن است قابلیت عمومی تولید را بالا ببرد تا سودش بیشتر شود. در نتیجه ممکن است ارزش ارزاقی که برای ادامه حیاته کارگر لازم است از 6 ساعت به 5 یا 4 ساعت برسد. در اینجا دیگر ساعت کار اضافه نشده بلکه ارزش اضافی نسبی به دست کارفرما رسیده است.

    کاهش گرایش نرخ سود

    مارکس ارزش کالا در بازار سرمایه‎داری را تابع مجموعه ‌ سه امر می‎داند:

    1- سرمایه ثابت‌ (ماشین‎الات، کارخانه‎ها و مواد) 2- سرمایه متغیر (پولی که برای دستمزدها پرداخت می‎شود) 3- ارزش اضافی.

    به نظر مارکس در نظام سرمایه‎داری سود عبارت است از ارزش اضافی ناشی از کارگران. به همین دلیل هر چه مکان‎های اقتصادی مکانیکی‎تر باشند سود کمتری به دست می‎آید زیرا بیشتر سرمایه مربوط به سرمایه ثابت یعنی ماشین‎آلات خواهد بود و کارگران کمی خواهند داشت تا ارزش اضافی از آنها بگیرند.

    در نتیجه سرمایه به سوی مکان‎هائی که کارگر بیشتری می‎خواهند مانند صنایع دستی سرازیر خواهد شد این امر باعث افزایش تولید و در نتیجه پایین آمدن قیمت می‎شود.

    کارفرما تلاش می‎کند با استفاده از پیشرفتهای فنی محصولاتی ارزان‎تر تهیه کنند تا به سود بیشتری برسد. در نتیجه رشد سرمایه ثابت بیش از سرمایه متغیر خواهد بود. بنابراین نرخ متوسط سود بتدریج کاهش خواهد یافت.

    توسعه ماشین‎گرائی باعث کاهش تدریجی نرخ سود می‎شود و کارفرمایان برای بالا بردن سود دست به تولید بیشتر می‎زنند این امر بحران ایجاد می‎کند، باعث نابودی سرمایه‎داری می‎شود. مارکس معتقد است در نظام سرمایه‎داری سود صرفاً براساس تعداد کارگران معین می‎شود. وی به طور فرضی سود را برابر ارزش اضافی ناشی از کارگر در نظر گرفته است. در حالی که این صحیح نیست زیرا سود هم می‎تواند از کارگر گرفته شود هم ناشی از ماشین‎آلات و مواد اولیه باشد و هم از مصرف‎کننده گرفته شود. از طرف دیگر واقعیت‎های زمانه مارکس نیز عدم صحت کاهش گرایش نرخ سود را تأیید کرد.

    مارکس می‎گوید طبقه پرولتاریا ابتدا توسط سرمایه‎داری از خودبیگانه می‎شود و سپس به آگاهی طبقاتی می‎رسد و دست به انقلاب علیه نظام سرمایه‎داری می‎زند.

    الف: از خودبیگانگی پرولتاریا: به نظر مارکس انسان در نظام سرمایه‎داری به شی و حیوان تبدیل و از جوهر انسانی خود تهی می‎گردد و به یک وسیله ساده امرار معاش تبدیل می‎شود و باعث افزایش رنج او می‎شود.

    ب: آگاهی طبقاتی: کارگر وقتی مدام انسانیت خود را از دست می‎دهد و فقیرتر می‎شود و مشاهده می‎کند که بقیه کارگران نیز چنین وضعیتی دارند در حالی که بورژوازی مدام ثروتمندتر می‎شود به آگاهی می‏رسد. یعنی از استثمار شدن خودآگاه می‎شود و با دیگر همکاران خود تشکیل طبقه کارگر را می‎دهد. کارگران در آغاز برای تقویت پایه‎های نظام سرمایه‎داری تلاش می‎کنند. اما وقتی رشد صنعتی صورت گرفت و شرایط زندگی آنان بدتر شد به ایجاد اتحادیه‎ها و جوامع تجاری مبادرت می‎ورزند و به مبارزه با سرمایه‎داری می‎پردازند. سرمایه‎داری با خشونت با آنان برخورد می‎کند و گاه کوتاه می‎آید مثلاً‌ ساعات کمتر کار را به رسمیت می‎شناسد اما پرولتاریابی باکتر می‎شود و به نبرد تا پیروزی خود ادامه می‎دهد.

    در اینجا تز یعنی انباشتگی و تمرکز فزاینده نیروهای سرمایه‎داری

    آنتی‎تز یعنی رشد طبقه پرولتر و فقر عمومی فزاینده

    سنتز: سقوط سرمایه‎داری و ایجاد سوسیالیزم دولتی.

    کارفرما تحت تأثیر یک رشته نیروهای اجتماعی، روانی و فنی مؤسسه  خود را گسترش می‎دهد با تجمع فزاینده واحدهای اقتصادی تمرکز سرمایه‎ها نیز پیدا می‎شود (تز). این انباشت سرمایه به کلی به زیان کارگران است،‌ زیرا باعث حذف واحدهای کوچک اقتصادی می‎شود و بخش عمده‎ای از کارگران بیکار می‎شوند (آنتی‌تز)

    سرمایه‎داری به دلیل تضاد بین انباشتگی سرمایه از یک طرف و فقر برولتری از طرف دیگر دچار بحرانهای دوره‎ای می‎شود (سنتز) مانند بحران مربوط به کاهش گرایش نرخ سود که سرمایه‎دار برای جبران آن دست به از یاد تولید می‎زند. این مسئله وضع را بدتر می‎کند و بحران تشدید می‎شود و پرولتاریا سرانجام نظام سرمایه‎داری را از پای درمی‎آورد.

    تداوم و پایان انقلاب:

    مارکس می‎گوید وقتی برولتاریا نظام پوسیده سرمایه‎داری را از بین برد، ماجرا پایان نمی‎یابد و بلافاصله به کمونیزم نمی‎رسد. بلکه ابتدا دیکتاتوری پرولتاریا ایجاد می‎شود که یک مرحله انتقالی است. در اینجا طبقات دیرینه تصفیه می‎شوند و سوسیالیزم دولتی برقرار می‎شود که در آن هنوز نوعی نابرابری، اجبار و مالکیت خصوصی هست. زیرا هنوز کارگران ماهر پیش از دیگران سهم می‎برند، اجبار به دلیل اینکه دولت هست و برنامه‎ریزی می‎کند و مالکیت خصوصی نیز در مورد کالاهای مصرفی وجود دارد. برای رسیدن به مرحله بعد یعنی کمونیزم باید ترقیات صنعتی به حداکثر برسند. این امر باعث وفور اقتصادی خواهد شد. سرانجام جامعه وارد مرحله کمونیستی می‎شود.

    در اینجا دیگر نه دولتی هست و نه اختلاف شهر و روستا، نه دین، نه تقسیم کار بلکه شعار «از هر کس به قدر تواناییش و به هر کس به قدر نیازش» اجرا می‎شود. دولت از بین خواهد رفت، زیرا دولت ابزار تسلط اقتصادی است و چون در اینجا دیگر طبقه‎ای نیست پس دولت هم نخواهد بود، بلکه اداره اشیاء جایگزین حکومت بر انسانها خواهد شد و انسانها یک انضباط داوطلبانه خواهند داشت.

    اداره ایالت بخش و ناحیه توسط مأمورانی که از طریق آراء عمومی انتخاب می‎شوند صورت خواهد گرفت و دیگر اعضای طبقه مسلط نخواهد بود که هر 3 یا 6 سال پست‎ها را بین خود تقسیم می‎کنند.

    همچنین مارکس می‎گوید: در مرحله کمون دیگر خصومت طبقاتی وجود نخواهد داشت. همانطور که مشاهده می‎شود این اظهارات که در مرحله کمون دیگر خصومت طبقاتی وجود نخواهد داشت یا وجود طبقات تنها با مراحل تاریخی خاصی در توسعه تولید پیوند می‎خورد با مبانی مادیگرایی دیالکتیک در تناقض می‎باشد.

     

    بررسی نظرات مارکس پیرامون انقلاب

    نظریه مارکسی انقلاب بر مبنای دیدگاه تضاد وی از جامعه که ناشی از اصول مادیگرایی دیالکتیک اوست قرار دارد. به موجب این اصل همه چیز در حال تغییر و تحول می‎باشد و این تغییر و تحول ناشی از تضاد دیالکتیکی (تضاد درونی) است و وقتی در یک پدیده مقداری از تغییرات کمی انجام شد، به ناگاه در آن تغییر کیفی صورت می‎گیرد که جامعه نیز از این قاعده مستثنی نیست.

    از همین جا ناسازگاری و ابهامات به ویژه ابهامات منطقی به وجود می‎آید:

    1- وقتی مارکس می‎گوید هر چیز در تغییر است و نفی خود را در درون خود می‎پرورد و به چیز دیگری تبدیل می‎شود: اگر بگوید همه جا صادق است مگر در مورد خویش، پس گفته نقص می‎شود و اگر این گفته در مورد خودش هم درست است پس باید بپذیریم که مطلب فوق تبدیل می‎شود به «هیچ چیز تغییر نمی‎کند». 

  • فهرست و منابع تحقیق مقاله نظریه های انقلاب

    فهرست:

    مقدمه .................................................................................................................................... 1

    1-نظریه های مارکسی و کارکسیستی ................................................................................ 2

    2-نظریه های مربوط به پیدایش جنبش های توتالیتر .................................................... 11

    3-رویکرد کارکردگرایانه یا ساختاری در زمینه انقلاب ...................................................... 14

    4-نظریه تدا اسکاچپول ....................................................................................................... 22

    5-نظریه افزایش انتظارات و منحنی J................................................................................. 27

     

    منبع:

    -کتاب سیری در نظریه های انقلاب ، تألیف دکتر مصطفی ملکومیان (نشر قومس) .

    2-تئوری های انقلاب ، آلوین استانفورد کوهن ، ترجمه علیرضا طیب (نشر قومس) .

    3-انقلاب اسلامی و چرائی و چگونگی رخداد آن (جمعی از مؤلفین) ، (نشر معارف) . 

تحقیق در مورد تحقیق مقاله نظریه های انقلاب, مقاله در مورد تحقیق مقاله نظریه های انقلاب, تحقیق دانشجویی در مورد تحقیق مقاله نظریه های انقلاب, مقاله دانشجویی در مورد تحقیق مقاله نظریه های انقلاب, تحقیق درباره تحقیق مقاله نظریه های انقلاب, مقاله درباره تحقیق مقاله نظریه های انقلاب, تحقیقات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله نظریه های انقلاب, مقالات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله نظریه های انقلاب ، موضوع انشا در مورد تحقیق مقاله نظریه های انقلاب
ثبت سفارش
عنوان محصول
قیمت