تحقیق مقاله سوره حشر آیه 5 تا 7

تعداد صفحات: 12 فرمت فایل: word کد فایل: 13023
سال: مشخص نشده مقطع: مشخص نشده دسته بندی: معارف اسلامی و الهیات
قیمت قدیم:۸,۵۰۰ تومان
قیمت: ۶,۰۰۰ تومان
دانلود مقاله
  • خلاصه
  • فهرست و منابع
  • خلاصه تحقیق مقاله سوره حشر آیه 5 تا 7

    بسم الله الرحمن الرحیم‏»

    ما قطعتم من لینه او ترکتموها قائمه على اصولها فباذن الله‏و لیخزى الفاسقین(5) و ما افاء الله على رسوله منهم فما اوجفتم علیه‏من خیل و لا رکاب و لکن الله یسلط رسله على من یشاء و الله على‏کل شى‏ء قدیر (6) ما افاء الله على رسوله من اهل القرى فلله وللرسول و لذى القربى و الیتامى و المساکین و ابن السبیل کى لا یکون‏دوله بین الاغنیاء منکم و ما اتیکم الرسول فخذوه و ما نهیکم عنه ‏فانتهوا و اتقوا الله ان الله شدید العقاب (7)»

    این آیات مربوط مى‏شود به داستان بنى النضیر که جماعتى از یهود و ساکن اطراف مدینه بودند و در ابتدا هم‏پیمان شدند،پیمانى که پیغمبراکرم با همه یهودیهایى که در مدینه بودند امضا کرد که اینها مى‏توانند به‏شعائر دینى خودشان عمل کنند و با مسلمین به اصطلاح همزیستى داشته باشند به شرط اینکه با دشمنان مسلمین همکارى نکنند و اگر باخود مسلمین همکارى کنند از مزایاى دیگرى هم برخوردار خواهندبود،و بعد یهود خیانت کردند و حتى در جریانى تصمیم گرفتند که‏پیغمبر اکرم را بکشند و با منافقینى که در داخل مسلمین بودند همکارى‏و همدستى داشتند و بعد از این بود که پیغمبر اکرم تصمیم گرفت که اینهارا به کلى از آنجا اخراج کند،و اساسا با بودن یهود در اطراف مدینه-وبلکه حتى در جزیره العرب-امکان اینکه اسلام بتواند به هدفهاى‏خودش برسد نبود;نه صرف اصل بودن یهود،بلکه بودن یهودیها بعلاوه‏کارهاى یهودیگرى،چون آن کارهاى یهودیگرى از آنها جدا نمى‏شد.

    مسلمین حرکت کردند،البته نه به یک صورت جنگى،و چون ازمدینه تا قلعه بنى النضیر فاصله‏اى نبود پیاده رفتند و تنها خود رسول‏اکرم بودند که بعضى گفته‏اند سوار بر یک شتر بودند و بعضى گفته‏اندسوار بر یک الاغ،و در حقیقت جنگى هم صورت نگرفت.البته مؤمنین‏رفتند براى تصرف قلاع آنها،و آنها بالاخره خودشان با دست‏خودشان‏قلعه‏ها و خانه‏هاى خودشان را خراب مى‏کردند که به دست مسلمین‏نیفتد.برخورد مختصرى هم میان آنها و مسلمین رخ داد.مقدارى ازدرختهاى خرماى آنها را مسلمین بریدند و قطع کردند.این امر،هم براى‏بعضى از مسلمین سؤال به وجود آورد و هم مورد اعتراض یهودیها واقع‏شد. یهودیها به پیغمبر اکرم گفتند شما که همیشه از فساد در زمین نهى‏مى‏کنى!و بریدن این نخلها خودش فساد در زمین است.بعضى ازمسلمین هم،البته ذکر نشده است که حرفى زده و اعتراضى کرده باشند،ولى براى آنها هم این کار مقدارى گران آمده بود.آیه نازل شد و این عمل‏را امضا و تصحیح کرد.مى‏فرماید: «ما قطعتم من لینه او ترکتموها قائمه على‏اصولها فباذن الله‏» آنچه از این درختهاى خرما بریده‏اید و آنچه بجا گذاشته‏اید همه به اذن و رضاى خدا بوده است;یعنى نه آن بریدنها و نه‏آن باقى گذاشتن‏ها هیچکدام بر خلاف رضاى حق نبوده است.

    «و لیخزى الفاسقین‏» و به این وسیله این فاسقها-که مقصود همین یهودیها هستند-خوار و ذلیل مى‏شوند;[این کار]وسیله‏اى است براى خوار وذلیل کردن آنها.

    بعد یهودی ها-مخصوصا در عصر ما که دستگاههاى تبلیغاتى‏خیلى وسیعى دارند-این موضوع را جزء مستمسکهاى خودشان قرارداده‏اند که مسلمین آمدند و به امر پیغمبر درختهاى خرما را قطع کردند واین فساد در زمین است.از این جهت است که من لازم مى‏دانم که دراطراف این مطلب مقدارى بحث کنیم.

    این مطلب از دو جنبه باید بحث‏شود،یکى از جنبه قرآنى که آیا این‏عمل با تعلیمات خود قرآن سازگار بوده است‏یا نبوده است؟یعنى اصل‏تعلیمات قرآن و پیغمبر در این زمینه چه بوده است و آیا این یک عمل‏استثنایى و بر خلاف آن تعلیمات است‏یا نه؟و دیگر از نظر کلى و به‏اصطلاح فلسفى و حقوقى،چون این مساله‏اى است که حتى امروز هم‏در میان فلاسفه جدید مطرح است.

    قرآن کریم مکرر در تعلیمات خودش این دستور را یادآورى‏کرده است که در جهاد و مبارزه با دشمن از عدالت‏خارج نشوید،مثل‏آیاتى که در ابتداى سوره مائده هست;در دو آیه است.در یک آیه‏مى‏فرماید: «و لا یجر منکم شنئان قوم ان صدوکم عن المسجد الحرام ان تعتدوا وتعاونوا على البر و التقوى و لا تعاونوا على الاثم و العدوان و اتقوا الله ان الله شدیدالعقاب‏» وادار نکند کینه و دشمنى قومى که شما را مانع شدند از وروددر مسجد الحرام[که از حد تجاوز کنید].مى‏دانیم که قریش به مسلمین‏فوق‏العاده بدى کردند.یکى از چیزهایى که سبب شده بود که کینه‏قریش،شدید در دل مسلمین وارد شود عملى بود که در حدیبیه انجام‏دادند که مسلمین تا دو فرسخى مکه رفتند و اینها مانع شدند.قرآن‏مى‏فرماید دشمنى این قومى که شما را مانع شدند از مسجد الحرام‏بعلاوه هزار کار بد دیگرى که کرده بودند;جنگ بدر و احد و خندق رااینها بپا کرده بودند-سبب نشود که شما از حد تجاوز کنید.بعدمى‏فرماید که در کارهاى نیک تعاون داشته باشید و در کارهاى بد نه.

    فقها مساله‏اى در فقه در کتاب‏«جهاد»طرح کرده‏اند به نام مساله‏«تترس کافر به مسلم‏»(تترس از ماده‏«ترس‏»است و ترس یعنى سپر)که‏اگر در جنگ،دشمن،مسلمانى را سپر خودش قرار بدهد تکلیف‏چیست؟حال یا فردى از کفار فردى را سپر خودش قرار بدهد[یا گروهى از کفارگروهى را سپر قرار بدهند]،ولى آنها بالاترش را عنوان کرده‏اند که گروهى‏را سپر قرار بدهد.مثلا دشمن عده‏اى مسلمان بى‏گناه را اسیر مى‏کند-واین خیلى معمول هم هست-بعد همان اسرا را در مقدم لشگرخودش قرار مى‏دهد و سربازش پشت‏سر این اسرا جلو مى‏آید،براى‏اینکه اگر آن طرف بخواهد بزند باید اول افراد خودش را بزند.این مساله‏را فقها طرح کرده‏اند که اگر ما دیدیم دشمن هجوم آورده و گروهى‏مسلمان بى‏گناه را سپر خودش قرار داده است،امر ما دایر است میان‏یکى از دو کار:یا این عده بى‏گناه را بکشیم تا بتوانیم جلو هجوم دشمن رابگیریم و یا اینکه به خاطر این بى‏گناه‏ها دست از مبارزه برداریم، تسلیم دشمن باشیم که دشمن چه مى‏کند.مى‏گویند اینجا براى شما جایز است‏که همین بى‏گناه‏ها را به دست‏خودتان بکشید-البته آنها شهیدند در راه‏خدا-براى اینکه جلو پیشروى دشمن را بگیرید،زیرا اگر این کار رانکنید،بعد دشمن مى‏آید بیشتر از آنها را مى‏کشد،همانها را مى‏کشدبعلاوه یک عده افراد دیگر.پس امر دایر است میان اهم و مهم که ماخون این عده بى‏گناه را اینجا حفظ کنیم ولى در ازاى آن خون عده‏بیشترى بى‏گناه را هدر بدهیم یا این عده بى‏گناه را با دست‏خودمان سرببریم براى اینکه جلو خونهاى دیگر گرفته شود؟فقه اجازه مى‏دهد،مى‏گوید این کار را بکنید.

    حال منطق و عقل در اینجا چه مى‏گوید؟آیا عقل مى‏گوید بى‏گناه‏هارا نباید کشت به هر قیمتى که تمام مى‏شود؟یا عقل مى‏گوید بى‏گناه رابى‏جهت نباید کشت و گاهى بى‏گناه با جهت کشته مى‏شود و باید هم‏کشته شود،مثل خود رفتن سرباز به میدان جنگ که بالاخره کشته‏خواهد شد;یعنى اینجا تضاد است میان عاطفه و عقل.خیلى جاهامیان عاطفه و عقل تضاد واقع مى‏شود.یک کار را عقل مى‏گوید بکن، عاطفه مى‏گوید نکن.آن که محکوم عاطفه است نمى‏کند و آن که محکوم‏حکم عقل است مى‏کند،نظیر همین مثالهاى معروف که بچه‏اى احتیاج‏دارد به یک عمل جراحى،اگر به مادر که خیلى اهل عاطفه است‏بگویى،بچه را مى‏کشد بغل خودش،مى‏گوید من حاضر نیستم مثلاشکم او را باز کنند یا دست او را احیانا ببرند.عاطفه‏اش به او اجازه‏نمى‏دهد.ولى عقل چه مى‏گوید؟همان مادر اگر فکر قویترى داشته‏باشد،چنانچه از گفته پزشک یقین پیدا کرد که بریدن دست این بچه‏یگانه راه نجات اوست،مى‏گوید این کار را بکن.خود بچه چطور؟او که‏محال است تسلیم بشود.مولوى این مثال را به حجامت ذکر مى‏کند یعنى خود بچه را با مادر مقایسه مى‏کند،مى‏گوید:

    «طفل مى‏لرزد به نیش احتجام × مادر مشفق در این غم شادکام‏» همه جراحیهایى که در دنیا مى‏شود همین‏طور است.دندان که فاسد مى‏شود انسان آن را با کمال تاسف مى‏کشد اما متاسف است که چرافاسد شده که حالا باید کند و دور انداخت. ولى بعد از اینکه فاسد شده، دیگر آدم عاقل نمى‏گوید فاسد را باید نگه داشت.فاسد اگر باشد سالمهارا هم فاسد مى‏کند.

    مثل مساله تترس اسمش فساد در زمین نیست.اگر هدف،صحیح‏نیست اصل کار غلط است. اما اگر هدف صحیح است،به خاطر هدف‏صحیح‏کارى را انجام دادن فساد نیست.فساد، کارهاى کینه‏توزى است،یعنى کارهایى که هیچ ربطى به این قضیه ندارد.فرض کنید پیرمردى دریک گوشه‏اى هست;این اثرى در کار جنگ ندارد.آن که اسلام مى‏گوید:

    «قاتلوا فى سبیل الله الذین یقاتلونکم و لا تعتدوا» [لا تعتدوا]یعنى کارهایى که‏تاثیر در تاکتیکهاى هدفى ندارد و فقط ناشى از عقده و از احساسات و ازکینه‏توزى است[انجام ندهید]. بر اساس کینه‏توزى هیچ کارى نباید کرد.

    دشمن را هم نباید بر اساس کینه‏توزى کشت;دشمن را هم باید به خاطرایمان به هدف کشت نه به خاطر کینه‏توزى.هر کارى که صرفا به خاطرکینه‏توزى باشد(انسانى را مجروح کردن تا چه رسد به انسانى را کشتن،خانه‏اى را خراب کردن،درختى را قطع کردن)جایز نیست.ولى اگر اصل‏کارى مشروع است و رسیدن به یک هدف بزرگتر متوقف بر چنین کارى‏هست البته باید این کار را کرد.از جمله این است:آیا خراب کردن‏حصنها و باروهاى دشمن جایز است‏یا جایز نیست؟اگر حمله به دشمن‏جایز نیست که هیچ چیزش جایز نیست،اما اگر دشمن دشمنى است که‏حتما باید سرزمینش را گرفت و تسخیر کرد البته خراب کردن با رویش هم درست است;خراب مى‏کنیم بعد بهترش را درست مى‏کنیم.اگرواقعا در یک جا این کار جزء تاکتیک جنگى قرار بگیرد،براى خراب‏کردن روحیه دشمن،براى ارعاب دشمن که مقاومت نکند و بعد کشتارکمتر صورت بگیرد[این کار جایز است]یهودى‏اى که جانش به مالش‏بسته است،همین قدر که ببیند مالش مورد هجوم قرار گرفت زودروحیه‏اش را مى‏بازد.

    این است که قرآن مى‏فرماید: «ما قطعتم من لینه او ترکتموها قائمه على‏اصولها فباذن الله و لیخزى الفاسقین‏» .این «و لیخزى الفاسقین‏» اشاره به آن تاثیرروانى این کار است،یعنى این کار روح اینها را مخذول و منکوب مى‏کندو براى این هدف لازم است.چهار تا درخت است،بریده مى‏شود،بعدهم به جایش درخت کاشته مى‏شود.

    «و ما افاء الله على رسوله منهم‏» .در اسلام از نظر مالى یک‏«فى‏ء» داریم و یک‏«غنیمت‏»; یعنى مالهایى که از چنگال دشمن بیرون آورده‏مى‏شود بعضى نام‏«غنیمت‏»دارد و یک حکم دارد و بعضى نام‏«فى‏ء» دارد و حکم دیگرى دارد.غنیمت عبارت است از آنچه که در میدان‏جنگ به دست‏سربازان مى‏افتد و به وسیله جنگ گرفته مى‏شود.هرچیزى که به وسیله جنگ و به تعبیر قرآن با یورش با اسب و شتر-یعنى‏آنجا که رسما حمله،حمله جنگى است-و با زور شمشیر گرفته مى‏شود آن را «غنیمت‏» مى‏گویند. غنائم جنگى از نظر اسلام به پنج قسمت‏تقسیم مى‏شود;چهار قسمت میان سربازها-همانهایى که در جنگ‏شرکت داشته‏اند-تقسیم مى‏شود و یک قسمت اختصاص به پیغمبرپیدا مى‏کند که خمس است و مصرفش همان مصرف خمسى است که‏ما مى‏دانیم (و اعلموا انما غنمتم من شى‏ء فان لله خمسه و للرسول و لذى القربى). 

  • فهرست و منابع تحقیق مقاله سوره حشر آیه 5 تا 7

    فهرست:

    ندارد.
     

    منبع:

    ندارد.

تحقیق در مورد تحقیق مقاله سوره حشر آیه 5 تا 7, مقاله در مورد تحقیق مقاله سوره حشر آیه 5 تا 7, تحقیق دانشجویی در مورد تحقیق مقاله سوره حشر آیه 5 تا 7, مقاله دانشجویی در مورد تحقیق مقاله سوره حشر آیه 5 تا 7, تحقیق درباره تحقیق مقاله سوره حشر آیه 5 تا 7, مقاله درباره تحقیق مقاله سوره حشر آیه 5 تا 7, تحقیقات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله سوره حشر آیه 5 تا 7, مقالات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله سوره حشر آیه 5 تا 7 ، موضوع انشا در مورد تحقیق مقاله سوره حشر آیه 5 تا 7
ثبت سفارش
عنوان محصول
قیمت