تحقیق مقاله سوره فتح آیه 8 تا 11

تعداد صفحات: 14 فرمت فایل: word کد فایل: 13025
سال: مشخص نشده مقطع: مشخص نشده دسته بندی: معارف اسلامی و الهیات
قیمت قدیم:۸,۵۰۰ تومان
قیمت: ۶,۰۰۰ تومان
دانلود مقاله
  • خلاصه
  • فهرست و منابع
  • خلاصه تحقیق مقاله سوره فتح آیه 8 تا 11

    بسم الله الرحمن الرحیم

    انا ارسلناک شاهدا و مبشرا و نذیرا (8) لتؤمنوا بالله و رسوله و تعزروه و توقروه و تسبحوه بکره و اصیلا (9) ان الذین یبایعونک انما یبایعون الله ید الله فوق ایدیهم فمن نکث فانما ینکث على نفسه و من اوفى بما عاهد علیه الله فسیؤتیه اجرا عظیما (10) سیقول لک المخلفون من الاعراب شغلتنا اموالنا و اهلونا فاستغفر لنا یقولون بالسنتهم ما لیس فى قلوبهم قل فمن یملک لکم من الله شیئا ان اراد بکم ضرا او اراد بکم نفعا بل کان الله بما تعملون خبیرا (11)

    انا ارسلناک شاهدا و مبشرا و نذیرا: این آیه در سوره احزاب هم با همین عبارت اضافه‏اى وجود دارد.آنجا مى‏فرماید: یا ایها النبى انا ارسلناک شاهدا و مبشرا و نذیرا: اى پیامبر، ما تو را فرستاده‏ایم گواه بر مردم و گواه بر امت.«شاهد»و«شهید»معنى حضور را مى‏دهد.در زبان عربى به‏«گواه‏»از آن جهت‏«شاهد»مى‏گویند که کسى حق دارد در مورد واقعه‏اى گواهى بدهد که در آن واقعه حاضر باشد،یعنى انسان در مورد واقعه‏اى که در آن حضور دارد و احساس مى‏کند و بالعیان آن را مى‏بیند حق دارد شهادت بدهد.این مساله‏اى است در باب‏«قضاء»(قضاوت)،مى‏گویند شهادت به علم جایز نیست،شهادت به عین و به حس جایز است،یعنى اگر شما چیزى را یقین دارید و شک ندارید ولى ندیده‏اید،مثلا یقین دارید العیاذ بالله زید همسایه شما شراب مى‏خورد،از صد احتمال یک احتمال هم نمى‏دهید که شراب نخورد،یعنى هیچ احتمال اینکه بتوانید توجیه هم بکنید نمى‏دهید،یقین دارید شراب مى‏خورد،اما به چشم خودتان ندیده‏اید،یقین دارید که فلان مرد و زن زنا کرده‏اند ولى به چشم خود ندیده‏اید،حق ندارید که این را شهادت بدهید بگویید فلانى زنا کرده یا فلانى شراب خورده است،و اگر شهادت بدهید و قاضى از شما بپرسد که این را که تو شهادت مى‏دهى دیده‏اى یا ندیده‏اى،و شما بگویید من ندیده‏ام ولى یقین دارم،اگر شما عادلترین عادلهاى عالم هم باشید، اعدل عدول هم باشید، سلمان فارسى هم باشید قاضى حق ندارد بر این گونه شهادت ترتیب اثر بدهد. حدیثى هست، حضرت صادق علیه السلام فرمودند(با دستشان اشاره کردند):«على مثل ضوء الشمس‏»مثل اینکه نور خورشید را مى‏بینى،فقط اگر این طور باشد شهادت بده،غیر از این نه.به همین جهت براى آنچه که ما در فارسى مى‏گوییم‏«گواه‏»در زبان عربى کلمه‏«شاهد»به کار مى‏برند،یعنى حاضر،یعنى آن کسى که حاضر واقعه بوده نه آن کسى که عالم به واقعه است،چون غایب از واقعه هم گاهى عالم به واقعه مى‏شود،ولى کافى نیست.علم به واقعه ولى عن غیاب کافى نیست،حضور آن واقعه و شهود آن لازم است.

    یکى از نکات مهم و معارف بزرگ قرآن این مساله است که پیغمبر اکرم و به تعبیر قرآن گروهى از مؤمنین-که آن گروهى از مؤمنین این گونه جز اینکه در مقام عصمت باشند کس دیگر نمى‏تواند باشد-[شاهد امت هستند].خدا پیغمبر را«شاهد امت‏»نامیده است،شاهدى که در دنیا تحمل شهادت مى‏کند و در آخرت اداى شهادت،یعنى او حاضر و ناظر به افعال و اعمال امت است.همین طور که ما مى‏گوییم ملکین رقیب و عتید ناظر و شاهد اعمال ما هستند،همیشه پیغمبر یک امت‏شاهد و ناظر بر اعمال امت است،و این است که در مساله امامت گفته مى‏شود که شان اصلى امام این نیست که در میان مردم ظاهر باشد و حکومت در دست داشته باشد که اگر این شان را از او گرفته باشند دیگر امام نباشد و از امامت‏خلع شده باشد،نه،شان اصلى که از آن این شان نتیجه مى‏شود[این است که امام شاهد امت است]یعنى با وجود کسى که در باطن و از نظر باطن شاهد بر همه امت است دیگر نوبت به کسى که مثل همه افراد امت است و مثل افراد دیگر امت‏خطا کار است نمى‏رسد که او خلافت و حکومت را در دست بگیرد.

    این است که قرآن در آن آیه مى‏فرماید: یا ایها النبى انا ارسلناک شاهدا ما شما را فرستاده‏ایم به عنوان شاهد و به عنوان گواه امت.این مساله عرض اعمال-که خودش مساله‏اى است که بر پیغمبر یا امام عرض اعمال مى‏شود-همان مفهوم‏«شهادت‏»را مى‏رساند،که در آن آیه مى‏فرماید: و قل اعملوا فسیرى الله عملکم و رسوله و المؤمنون و ستردون الى عالم الغیب و الشهاده . این که بعد مى‏فرماید: و ستردون الى عالم الغیب و الشهاده یعنى خیال نکنید این شهادت براى این است که العیاذ بالله خدا نمى‏داند،شاهدها باید بیایند به اطلاع او برسانند[و او]قاضى این گونه است،این روى آن نظام نیست،این شاهدها هستند و تازه بازگردانده مى‏شوید به کسى که خودش عالم بر غیب و بر شهادت و بر همه چیز است و اعلم است از خود شما و از خود شاهدها بر این مطلب.

    انا ارسلناک شاهدا .پس یک شان از شؤون مقام رسالت‏شهادت است،تحمل شهادت در دنیا و اداى شهادت در آخرت. و مبشرا و نذیرا .شان دیگر تبشیر است و شان دیگر انذار.همیشه پیغمبران مردم را در حال حرکت و در جریان مى‏بینند،یعنى انسان خواه ناخواه این طور است.انسان هیچ وقت‏ساکن نیست،همیشه در حرکت است،منتها در چه راهى و به کدام سو در حرکت است؟پیامبران مبشر و منذر هستند،یعنى راه را ارائه مى‏دهند و بشارت و نوید مى‏دهند که اگر از این راه بروى به چه فتح و سعادت و کمالى نائل مى‏شوى و اگر از آن راه و آن راه بروى به چه بدبختى و شقاوتى نائل مى‏شوى.

    حدیثى هست که پیغمبر اکرم با اصحاب نشسته بودند،چند خط از نقطه‏اى به نقطه‏اى رسم کردند،بعد اشاره به خط وسط که خط راست بود کردند و فرمودند این راه من است(صراط مستقیم)و بقیه راهها راههاى من نیست،یعنى انسان همیشه در حال حرکت است،منتها یک وقت راه راست را به سوى مقصد در پیش مى‏گیرد و یک وقت از راههاى کج مى‏رود،و پیغمبران آمده‏اند که مبشر به راه راست باشند.

    اینجا عمل خاصى از پیغمبر اکرم صورت گرفته که مساله مبشر بودن و منذر بودن پیغمبر را خیلى خوب مجسم مى‏کند،مخصوصا منذر بودن.در سالهاى اول بعثت رسول اکرم بعد از نزول آیه و انذر عشیرتک الاقربین (خویشاوندان نزدیک را باید انذار کنى)دو واقعه رخ داده است،یکى انذار نزدیکان خیلى نزدیک،یعنى بنى هاشم و بنى عبد المطلب که این در خانه خود حضرت صورت گرفته،که عده‏اى را-که 39 یا 40 نفر بودند،عموهاى حضرت،عمو زادگان، عمه زادگان،اینهایى که خیلى نزدیک بودند-دعوت کردند،آن داستان معروف که امیر المؤمنین طفل بودند و[پیغمبر اکرم]دستور دادند که آبگوشتى براى اینها بپزند و ایشان آماده کردند،و بعد ابو لهب چه گفت و...

    یک جریان دیگر هست که انذار اقربین کمى از اینها دورتر است-که بعد از آن واقعه صورت گرفته-یعنى همه قریش،چون همه قریش اقرباى پیغمبر بودند.خود پیغمبر از قبیله قریش بود یعنى بنى هاشم تیره‏اى از قریش بودند.پیغمبر اکرم رفتند بالاى یکى از کوههاى اطراف مکه و فریاد کردند ایها الناس جمع شوید،مطلب مهمى را مى‏خواهم با شما در میان بگذارم.

    عده زیادى جمع شدند،اکابر و اصاغر،زن و مرد جمع شدند، بعد حضرت فرمود:ایها الناس!اگر من سخنى به شما بگویم،از من مى‏پذیرید،باور مى‏کنید؟ همه گفتند ما از تو جز راستى نشنیده‏ایم.فرمود اگر به شما اطلاع بدهم که در پشت این کوهها سپاه جرارى هست که آهنگ شهر شما را دارند و تصمیم گرفته‏اند بیایند شهر شما را غارت کنند افرادتان را بکشند پس آماده و مهیا بشوید،باور مى‏کنید؟ همه گفتند البته باور مى‏کنیم،ما از تو سخن خلاف نشنیده‏ایم.تا این اقرار را از اینها گرفت این جمله را فرمود: فانى نذیر لکم بین یدى عذاب شدید پس من شما را انذار مى‏کنم که در جلوى شما عذاب بسیار شدید دردناکى هست،اما نه فقط در این دنیا،اگر همین راهى را که الآن دارید مى‏روید ادامه بدهید،در جلوى شما عذاب بسیار شدیدى هست.این جمله خیلى تکان دهنده بود.ابو لهب فریاد زد که تو براى چنین حرفى ما را به اینجا آورده‏اى؟!...و رفت.

    پیغمبر گواه بر مردم و مبشر و منذر و دعوت کننده مردم است.در آن آیه،بعد مى‏فرماید: و داعیا الى الله باذنه و سراجا منیرا (دعوت کننده مردم است به سوى خدا به اذن حق،و چراغى است روشن براى مردم).از این شهادت و از این تبشیر و از این انذار چه تحول و تغییرى در مردم پیدا بشود؟اینجا خطاب از پیغمبر که مخاطب بود[بر مى‏گردد و]خود مردم[مخاطب]مى‏شوند،کانه مردم در اینجا سؤال مى‏کنند:خدایا تو پیغمبر را شاهد و مبشر و نذیر و منذر فرستادى،که ما چه بکنیم؟ لتؤمنوا بالله و رسوله که ایمان بیاورید،ایمان پیدا کنید به خدا و پیامبر خدا(ایمان،خودش اعتقاد است)،فکر و روحتان تحول پیدا کند،حیاتتان حیات ایمانى بشود.

    و تعزروه و خدا را نصرت و یارى کنید.این از آن مهمترین و زیباترین تعبیرات قرآن است،و در اهمیت دادن به بشر است:اى بشر به یارى خدایت برخیز.خیلى در آن استعطاف و اظهار مهربانى است،و خیلى هم مقام است براى بشر.کانه(البته این تعبیر[رسا] نیست): «اى بشر بیا تا جهان را با هم بسازیم‏».براى اینکه به یارى خداى خودتان برخیزید.البته این در معنا و در واقع بر مى‏گردد به یارى خود انسان،آدم خودش را یارى مى‏کند،جهان را هم که مى‏سازد براى خودش مى‏سازد نه براى خدا،ولى تعبیر چنین تعبیرى است‏یعنى اینقدر در آن اشفاق و استعطاف خوابیده است که حد ندارد.

    این را ما مکرر گفته‏ایم که فرق بین خدا به نحوى که انبیاء براى بشر معرفى مى‏کنند و خدا آن گونه که فیلسوفان معرفى مى‏کنند(فیلسوفانى که متاثر از اسلام نیستند مثل فیلسوفان قدیم یونان)[این است که]خدایى که یک فیلسوف مثل ارسطو یا افلاطون معرفى مى‏کند موجودى است که رابطه‏اش [با عالم]فقط این است که عالم را خلق کرده و صانع عالم است،اما خدا آن گونه که انبیاء به بشر معرفى مى‏کنند خیلى به انسان نزدیک است و در حال داد و ستد با انسان است:این را بده و آن را بگیر،به من مهر بورز به تو مهر مى‏ورزم،مرا دوست داشته باش من تو را دوست دارم،ما و تو با همدیگر یکى هستیم.کانه خویشاوندى را به خویشاوند خودش معرفى مى‏کند.«براى اینکه به خداى خودتان و پیامبرش ایمان بیاورید و براى اینکه به یارى خداى خودتان برخیزید».بعضى گفته‏اند«و تعزروه‏»به پیغمبر بر مى‏گردد، ولى مفسرین جواب داده‏اند به قرینه‏«تسبحوه‏»نمى‏تواند به پیغمبر بر مى‏گردد.«و تعزروه‏»به یارى خداى خودتان برخیزید.این تعبیر در آیات دیگر قرآن هم هست: ان تنصروا الله ینصرکم اگر خداى خودتان را یارى کنید او هم شما را یارى مى‏کند.یا در جاى دیگر مى‏فرماید: من ذا الذى یقرض الله قرضا حسنا (خیلى عجیب است!خدا آمده از ما قرض الحسنه مى‏خواهد)کیست که به خدا قرض الحسنه بدهد؟همان قرض الحسنه‏اى که ما به مردم مى‏دهیم خدا دست‏خودش را آورده جلو:بندگان من!من هم از شما قرض الحسنه مى‏خواهم، به من قرض الحسنه بدهید،یعنى به مردم که قرض الحسنه مى‏دهید به من هم قرض الحسنه بدهید.

    «و توقروه‏»و براى اینکه عظمت او را در روح خودتان درک کنید،[براى اینکه]تعظیم کنید او را،یعنى عظمت او را درک و فهم کنید.«تعزروه‏»آن یارى عملى است،کارى که باید در عمل بکنید اسمش یارى خداوند است،«توقروه‏»یعنى جلال و عظمت او را دریابید و درک کنید.

    «و تسبحوه‏»درکتان برسد به آنجا که بفهمید هر چه که درک مى‏کنید باز او را آنچنان که بایست درک نمى‏کنید،باز او منزه است از آنچه که شما درک مى‏کنید،یعنى برتر و والاتر است.

    در آیات اول سوره‏«مدثر»این طور مى‏خوانیم: یا ایها المدثر قم فانذر .این‏«فانذر»همین‏«بشیرا و نذیرا»در اینجاست. و ربک فکبر پرودگار خودت را تکبیر بگو و تعظیم کن.این همان توقروه در اینجاست،یعنى کبریائى و عظمت و جلال او را به مردم بشناسان و بنمایان.آنوقت و تسبحوه .همیشه معرفت انسان آن وقت معرفت است که شناخت مقرون به تسبیح و تنزیه باشد یعنى مقرون به اظهار عجز باشد،که خدایا من تو را هر چه که بشناسم آخرش آن شناختن باز لایق من است،حد من است نه آنچنان،که تو هستى،چنانکه پیغمبر اکرم فرمود: «لا احصى ثناء علیک انت کما اثنیت على نفسک‏» خدایا من نمى‏توانم ستایش تو را به پایان برسانم،آنچنان تو را ستایش کنم که تو شایسته آن هستى،تو آنچنانى که خود خود را مى‏شناسى،تو آنچنانى که خود خود را ثنا مى‏گویى

  • فهرست و منابع تحقیق مقاله سوره فتح آیه 8 تا 11

    فهرست:

    ندارد.
     

    منبع:

    ندارد.

تحقیق در مورد تحقیق مقاله سوره فتح آیه 8 تا 11, مقاله در مورد تحقیق مقاله سوره فتح آیه 8 تا 11, تحقیق دانشجویی در مورد تحقیق مقاله سوره فتح آیه 8 تا 11, مقاله دانشجویی در مورد تحقیق مقاله سوره فتح آیه 8 تا 11, تحقیق درباره تحقیق مقاله سوره فتح آیه 8 تا 11, مقاله درباره تحقیق مقاله سوره فتح آیه 8 تا 11, تحقیقات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله سوره فتح آیه 8 تا 11, مقالات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله سوره فتح آیه 8 تا 11 ، موضوع انشا در مورد تحقیق مقاله سوره فتح آیه 8 تا 11
ثبت سفارش
عنوان محصول
قیمت