تحقیق مقاله سوره مریم

تعداد صفحات: 112 فرمت فایل: word کد فایل: 11626
سال: مشخص نشده مقطع: مشخص نشده دسته بندی: معارف اسلامی و الهیات
قیمت قدیم:۲۹,۵۰۰ تومان
قیمت: ۲۴,۰۰۰ تومان
دانلود مقاله
  • خلاصه
  • فهرست و منابع
  • خلاصه تحقیق مقاله سوره مریم

    مقدمه

    این سوره در مکه نازل شده و 98 آیه است

    محتواى سوره

    این سوره از نظر محتوا داراى چندین بخش مهم است :

    1- مهمترین بخش این سوره را قسمتى از سرگذشت زکریا و مریم و حضرت مسیح (علیه السلام ) و یحیى و ابراهیم قهرمان توحید و فرزندش اسماعیل و ادریس و بعضى دیگر از پیامبران بزرگ الهى ، تشکیل مى دهد که داراى نکات تربیتى خاصى است .

    2- قسمت دیگرى از این سوره که بعد از بخش نخست مهمترین بخش ‍ را تشکیل مى دهد مسائل مربوط به قیامت و چگونگى رستاخیز و سرنوشت مجرمان و پاداش پرهیزکاران و مانند آنست .

    3- بخش دیگر مواعظ و نصائحى است که در واقع مکمل بخشهاى گذشته مى باشد.

    4- بالاخره آخرین بخش ، اشارات مربوط به قرآن و نفى فرزند از خداوند و مساله شفاعت است که مجموعا برنامه تربیتى مؤ ثرى را براى سوق نفوس انسانى به ایمان و پاکى و تقوا تشکیل مى دهد.

    فضیلت سوره از پیامبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) چنین نقل شده است که هر کس این سوره را بخواند به تعداد کسانى که زکریا را تصدیق یا تکذیب کردند و همچنین یحیى و مریم و عیسى و موسى و هارون و ابراهیم و اسحاق و یعقوب و اسماعیل ، آرى به تعداد هر یک از آنها خداوند ده حسنه به او مى دهد، همچنین به تعداد کسانى که (به دروغ و تهمت ) براى خدا فرزندى قائل شدند و نیز به تعداد کسانى که فرزند قائل نشدند.

    در حقیقت این حدیث دعوت به تلاش و کوشش در دو خط مختلف مى کند: خط حمایت از پیامبران و پاکان و نیکان ، و خط مبارزه با مشرکان و منحرفان و آلودگان ، زیرا مى دانیم این ثوابهاى بزرگ را به کسانى نمى دهند که تنها الفاظ را بخوانند و عملى بر طبق آن انجام ندهند، بلکه این الفاظ مقدس مقدمه اى است براى عمل .

    در حدیث دیگرى از امام صادق ( علیه السلام ) مى خوانیم هر کس ‍ مداومت بخواندن این سوره کند از دنیا نخواهد رفت مگر اینکه خدا به برکت این سوره او را از نظر جان و مال و فرزند بى نیاز مى کند.

    این غنا و بى نیازى مسلما بازتابى است از پیاده شدن محتواى سوره در درون جان انسان و انعکاسش در خلال اعمال و رفتار و گفتار او.

     

    سوره مریم

    آیه 1 - 6

    آیه و ترجمه

    بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ کهیعص (1) ذِکْرُ رَحْمَتِ رَبِّک عَبْدَهُ زَکرِیَّا(2) إِذْ نَادَى رَبَّهُ نِدَاءً خَفِیًّا(3) قَالَ رَب إِنى وَهَنَ الْعَظمُ مِنى وَ اشتَعَلَ الرَّأْس شیْباً وَ لَمْ أَکن بِدُعَائک رَب شقِیًّا(4) وَ إِنى خِفْت الْمَوَلىَ مِن وَرَاءِى وَ کانَتِ امْرَأَتى عَاقِراً فَهَب لى مِن لَّدُنک وَلِیًّا(5) یَرِثُنى وَ یَرِث مِنْ ءَالِ یَعْقُوب وَ اجْعَلْهُ رَب رَضِیًّا(6(

    بنام خداوند بخشنده بخشایشگر

      ترجمه : 

    1- کهیعص

    2- این یادى است از رحمت پروردگار تو نسبت به بنده اش زکریا.

    3- در آن هنگام که پروردگارش را در خلوتگاه (عبادت ) خواند.

    4- گفت پروردگارا! استخوانم سست شده و شعله پیرى تمام سرم را فرا گرفته و من هرگز در دعاى تو از اجابت محروم نمى شدم .

    5- و من از بستگانم بعد از خودم بیمناکم (که حق پاسدارى از آئین تو را نگاه ندارند) و همسرم نازا است ، تو به قدرتت جانشینى به من ببخش .

    6- که وارث من و آل یعقوب باشد و او را مورد رضایتت قرار ده .

      تفسیر:  

    دعاى گیراى زکریا

    بار دیگر به حروف مقطعه در آغاز این سوره برخورد مى کنیم (کهیعص)

    و از آنجا که تفسیر این حروف مقطعه را به طور مشروح در آغاز سه سوره مختلف قرآن در گذشته (سوره بقره و آل عمران و اعراف ) بطور مشروح بحث کرده ایم در اینجا نیازى به تکرار نمى بینیم .

    آنچه لازم است در اینجا اضافه کنیم این است که در خصوص حروف مقطعه این سوره دو دسته از روایات در منابع اسلامى دیده مى شود: نخست روایاتى است که هر یک از این حروف را اشاره به یکى از اسماء

    بزرگ خداوند (اسماء الحسنى ) مى داند ((کاف )) اشاره به ((کافى )) که از اسماء بزرگ خداوند است ، و ((ه )) اشاره به ((هادى ))، و ((یاء)) اشاره به ((ولى ))، و ((عین )) اشاره به ((عالم )) و ((ص )) اشاره به ((صادق الوعد)) (کسى که در وعده خود صادق است ).

    دوم روایاتى است که این حروف مقطعه را به داستان قیام امام حسین ( علیه السلام ) در کربلا تفسیر کرده است : ((کاف )) اشاره به ((کربلا)) ((هاء)) اشاره به ((هلاک خاندان پیامبر)) (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) و ((یاء)) به ((یزید)) و ((عین )) به مسئله ((عطش )) و ((صاد)) به ((صبر و استقامت )) حسین و یاران جانبازش .

    البته همانگونه که گفته ایم آیات قرآن تاب معانى مختلفى را دارد و گاه مفاهیمى را از گذشته و آینده بیان مى کند که در عین تنوع منافاتى هم با هم ندارند در حالى که اگر معنى را منحصر به یک تفسیر کنیم ممکن است از نظر وضع نزول آیه و زمان آن گرفتار اشکالاتى بشویم .

    بعد از ذکر حروف مقطعه ، نخستین سخن از داستان زکریا ( علیه السلام ) شروع مى شود و مى فرماید: این یادى است از رحمت پروردگار تو نسبت به بنده اش زکریا (ذکر رحمه ربک عبده زکریا).

    در آن هنگام که از نداشتن فرزندى ، سخت ناراحت و غمناک بود، رو به درگاه خدا آورد ((آنگاه در خلوتگاه و آنجا که صدایش را دیگرى نمى شنید، پروردگارش را خواند)) (اذ نادى ربه نداء خفیا(

    گفت : پروردگارا! استخوانهاى من که ستون پیکر من و محکمترین اعضاى تن من است سستى گرفته (قال رب انى وهن العظم منى ).

    ((و شعله هاى پیرى تمام موهاى سر مرا فرا گرفته است )) (و اشتعل الراس شیبا.)

    تشبیه آثار پیرى به شعله اى که تمام سر را فرا مى گیرد، تشبیه جالبى است زیرا از یکسو خاصیت شعله آتش این است که زود گسترده مى شود و هر چه در اطراف آنست فرا مى گیرد، و از سوى دیگر شعله هاى آتش درخشندگى خاصى دارد و از دور جلب توجه مى کند، و از سوى سوم هنگامى که آتش محلى را فرا گرفت چیزى که از آن باقى مى ماند همان خاکسترها است .

    ((زکریا)) فراگیرى پیرى و سفیدى تمام موى سرش را، به شعله ور شدن آتش و درخشندگى آن ، و خاکستر سفیدى را که بر جاى مى گذارد، تشبیه کرده است و این تشبیهى است بسیار رسا و زیبا.

    سپس مى افزاید: ((پروردگارا من هرگز در دعاهائى که کرده ام از درگاه تو محروم باز نگشتم )) (و لم اکن بدعائک رب شقیا.)

    تو همواره در گذشته مرا به اجابت دعاهایم عادت دادى و هیچگاه محرومم نساخته اى ، اکنون که پیر و ناتوان شده ام سزاوارترم که دعایم را اجابت فرمائى و نومید بازنگردانى .

    در حقیقت شقاوت در اینجا به معنى تعب و رنج است ، یعنى من هرگز درخواسته هایم از تو به زحمت و مشقت نمى افتادم چرا که به سرعت مورد قبول تو واقع مى گشت .

    سپس حاجت خود را چنین شرح مى دهد: پروردگارا! من از بستگانم

    بعد از خودم بیمناکم (ممکن است دست به فساد بیالایند) و همسرم نازا است ، از نزد خودت ولى و جانشینى به من ببخش (و انى خفت الموالى من ورائى و کانت امراتى عاقرا فهب لى من لدنک ولیا )

    ((جانشینى که از من ارث ببرد، و همچنین وارث آل یعقوب باشد، پروردگارا این جانشین مرا مورد رضایت خود قرار ده )) (یرثنى و یرث من آل یعقوب و اجعله رب رضیا )

      نکته ها:  

    1- منظور از ارث در اینجا چیست ؟

    مفسران اسلامى بحث فراوانى پیرامون پاسخ سوال فوق کرده اند، گروهى معتقدند ((ارث )) در اینجا ارث در اموال است ، و گروهى آنرا اشاره به مقام نبوت دانسته اند.

    بعضى نیز این احتمال را داده اند که منظور معنى جامعى است که هر دو را شامل مى شود.

    بسیارى از دانشمندان شیعه معنى اول را انتخاب کرده اند در حالى که جمعى از علماى تسنن معنى دوم را، و بعضى مانند ((سید قطب )) در ((فى ظلال )) و ((آلوسى )) در ((روح المعانى )) معنى سوم را.

    کسانى که آنرا منحصر به ارث مال دانسته اند به ظهور کلمه ((ارث )) در این معنى استناد کرده اند، زیرا این کلمه هنگامى که مجرد از قرائن دیگر بوده باشد به معنى ارث مال است ، و اگر مى بینیم در پاره اى از آیات قرآن در امور معنوى به کار رفته مانند آیه 32 سوره فاطر ثم اروثنا الکتاب الذین اصطفینا

    من عبادنا: ((ما کتاب آسمانى را به بندگان برگزیده خود به ارث منتقل کردیم )) به خاطر قرائنى است که در اینگونه موارد وجود دارد.

    به علاوه از پاره اى از روایات استفاده مى شود که در آن زمان بنى اسرائیل هدایا و نذور فراوانى براى ((احبار)) (علماى یهود) مى آوردند، و زکریا رئیس احبار بود.

    از این گذشته همسر زکریا که از دودمان سلیمان بن داود بود، با توجه به وضع مالى فوق العاده سلیمان و داود، اموالى را به ارث برده بود.

    زکریا از این بیم داشت این اموال به دست افراد ناصالح و فرصت طلب و زراندوز، یا فاسق و فاجر بیفتد و خود منشا فسادى در جامعه گردد.

    لذا از پروردگار خویش تقاضاى فرزند صالحى کرد تا بر این اموال نظارت کند و آنها را در بهترین راه مصرف نماید.

    روایت معروفى که از فاطمه زهرا (علیهاالسلام ) دختر پاک پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نقل شده که براى گرفتن فدک در برابر خلیفه اول به آیه فوق استدلال کرد خود شاهد دیگرى بر این مدعى است.

    مرحوم طبرسى در کتاب ((احتجاج )) از بانوى اسلام (علیهاالسلام ) چنین نقل مى کند: هنگامى که خلیفه اول تصمیم گرفت فدک را از فاطمه (علیهاالسلام ) منع کند و این سخن به بانوى اسلام رسید نزد او آمد و چنین گفت : اى ابوبکر! افى کتاب الله ان ترث اباک و لا ارث ابى لقد جئت شیئا فریا! افعلى عمد ترکتم کتاب الله و نبذتموه وراء ظهورکم ؟ اذ یقول فیما اقتص من خبر یحیى بن زکریا: ((اذ قال رب هب لى من لدنک ولیا یرثنى و یرث من آل یعقوب )): ((آیا در کتاب خدا است که تو از پدرت ارث ببرى و من نبرم ؟ چیز عجیبى است ! آیا عمدا کتاب خدا را ترک گفته اید و پشت سر افکنده اید؟ در آنجا که در داستان

    یحیى ابن زکریا مى گوید: زکریا گفت خداوندا از سوى خودت جانشینى (فرزندى ) به من ببخش تا از من و خاندان یعقوب ارث ببرد)) .

    اما کسانى که معتقدند ارث در اینجا همان ارث معنوى است به قرائنى که در خود آیه ، یا خارج از آن است تمسک جسته اند مانند:

    1- بعید به نظر مى رسد که پیامبر بزرگى همچون زکریا در آن سن و سال ، مشغله فکرى مهمى از ناحیه وارثان ثروتش داشته باشد، به خصوص ‍ اینکه بعد از ذکر جمله ((یرثنى و یرث من آل یعقوب )) این جمله را اضافه مى کند و اجعله رب رضیا: ((خداوندا او را مورد رضایت خویش قرار ده )) و بدون شک این جمله اشاره به صفات معنوى آن وارث است .

    2- در آیات آینده وقتى که خدا بشارت تولد یحیى را به او مى دهد مقامات معنوى عظیم از جمله مقام نبوت را براى او ذکر مى کند.

    3 - در سوره آل عمران آیه 39 هنگامى که انگیزه زکریا را براى تقاضاى فرزند شرح مى دهد اشاره مى کند: او زمانى به این فکر افتاد که مقامات مریم را مشاهده کرد که به لطف پروردگار غذاهاى بهشتى در برابر محراب عبادتش نمایان مى شد. (هنالک دعا زکریا ربه قال رب هب لى من لدنک ذریه طیبه انک سمیع الدعاء) .

    4- در پاره اى از احادیث از پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مطلبى نقل شده که تاءیید مى کند ارث در اینجا اشاره به جنبه معنوى است ، خلاصه حدیث چنین است : امام صادق از پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نقل مى کند عیسى بن مریم (علیهماالسلام ) از کنار قبرى گذشت که صاحب آن در عذاب بود، سال آینده نیز عبورش از آنجا افتاد ملاحظه کرد که صاحب قبر در عذاب نیست ، از پروردگارش در این زمینه سؤ ال کرد، وحى الهى به او فرستاده شد که صاحب این قبر فرزند صالحى داشته است جاده اى را اصلاح کرده

    و یتیمى را پناه داده ، خداوند او را به خاطر عمل فرزندش بخشیده است ، سپس پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود: میراث خداوند بزرگ به بنده مؤ منش این است که فرزندى به او بدهد که بعد از وى مطیع فرمان خدا باشد، سپس امام صادق ( علیه السلام ) بهنگام نقل این حدیث آیه مربوط به زکریا را تلاوت فرمود: هب لى من لدنک ولیا یرثنى و یرث من آل یعقوب و اجعله رب رضیا.

    و اگر گفته شود ظاهر کلمه ارث همان ارث اموال است در جواب خواهند گفت که این ظهور قطعى نیست ، چرا که در قرآن کرارا در ارث معنوى استعمال شده است (مانند آیه 32 سوره فاطر و آیه 53 سوره مؤ من)

    بعلاوه به فرض که خلاف ظاهر باشد با وجود قرائن فوق مشکلى نخواهد بود.

    ولى طرفداران نظر اول مى توانند این استدلالات را پاسخ گویند که مشغله فکرى زکریا پیامبر بزرگ الهى ، مساله اموال به صورت یک مطلب شخصى نبود بلکه به صورت یک منبع فساد یا صلاح براى جامعه بود، زیرا همانگونه که در بالا گفته شد، هدایا و نذور فراوانى براى احبار مى آوردند که بدست زکریا سپرده مى شد، و شاید اموالى نیز از طرف همسرش که از دودمان سلیمان بود باقیمانده بود بدیهى است وجود یک شخص ناصالح در راءس آنها سبب مفاسد عظیمى مى شد و این بود که زکریا را نگران ساخت .

    و اما صفات معنوى که براى ((یحیى )) در این آیات و آیات دیگر قرآن ذکر شده نه تنها منافاتى با این مساله ندارد، بلکه هماهنگ با آن است ، چرا که او مى خواست این ثروت عظیم بدست یک مرد الهى بیفتد و از آن در مسیر سعادت جامعه بهره بگیرد.

    اما به عقیده ما اگر از مجموع مباحث فوق چنین نتیجه بگیریم که ((ارث )) در اینجا مفهوم وسیعى دارد که هم ارث اموال را شامل مى شود و هم ارث مقامات

    معنوى را، مطلب خلافى نخواهد بود، چرا که براى هر طرف قرائنى وجود دارد و با توجه به آیات قبل و بعد و مجموعه روایات ، این تفسیر کاملا نزدیک به نظر مى رسد.

    اما جمله انى خفت الموالى من ورائى (من از بستگانم بعد از خودم بیمناکم ) با هر دو معنى سازگار است چرا که اگر افراد فاسدى صاحب اختیار آن اموال مى شدند براستى نگران کننده بود، و نیز اگر رهبرى معنوى مردم بدست افراد ناصالح مى افتاد آن نیز بسیار مایه نگرانى بود بنابراین خوف زکریا در هر دو صورت قابل توجیه است .

    حدیث معروف بانوى اسلام فاطمه زهرا (علیهاالسلام ) نیز با این معنى سازگار مى باشد.

    در جمله ((اذ نادى ربه نداء خفیا)) این سؤ ال براى مفسران مطرح شده که ((نادى )) به معنى دعا با صداى بلند است در حالى که ((خفى )) بمعنى آهسته و مخفى است و این دو با هم سازگار نیست ولى با توجه به این نکته که خفى به معنى آهسته نیست بلکه به معنى پنهان است بنابراین ممکن است زکریا در خلوتگاه خود آنجا که کسى غیر از او حضور نداشته خدا را با صداى بلند خوانده باشد. و بعضى گفته اند این تقاضاى او در دل شب بوده است آنگاه که مردم در خواب آرمیده بودند.

    بعضى نیز جمله ((فخرج على قومه من المحراب )) (زکریا از محراب خود بیرون آمد و به سراغ قومش رفت ) را که در آیات آینده خواهد آمد دلیل بر وقوع این دعا در خلوتگاه گرفته اند.

    جمله ((و یرث من آل یعقوب )) (فرزندى به من عنایت کن که از آل یعقوب ارث ببرد) بخاطر آن است که همسر زکریا خاله مریم مادر عیسى بود، و نسب آن زن به یعقوب مى رسید، زیرا او از دودمان سلیمان ابن داود است که او از فرزندان یهودا پسر یعقوب بوده است .

    آیه 7 - 11

    آیه و ترجمه

    یَزَکرِیَّا إِنَّا نُبَشرُک بِغُلَمٍ اسمُهُ یحْیى لَمْ نجْعَل لَّهُ مِن قَبْلُ سمِیًّا(7) قَالَ رَب أَنى یَکُونُ لى غُلَمٌ وَ کانَتِ امْرَأَتى عَاقِراً وَ قَدْ بَلَغْت مِنَ الْکبرِ عِتِیًّا(8) قَالَ کَذَلِک قَالَ رَبُّک هُوَ عَلىَّ هَینٌ وَ قَدْ خَلَقْتُک مِن قَبْلُ وَ لَمْ تَک شیْئاً(9) قَالَ رَب اجْعَل لى ءَایَه ً قَالَ ءَایَتُک أَلا تُکلِّمَ النَّاس ‍ ثَلَث لَیَالٍ سوِیًّا(10) فخَرَجَ عَلى قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرَابِ فَأَوْحَى إِلَیهِمْ أَن سبِّحُوا بُکْرَه ً وَ عَشِیًّا(11)  ترجمه :  7 - اى زکریا! ما تو را به فرزندى بشارت مى دهیم که نامش یحیى است ، پسرى همنامش پیش از این نبوده است .

    8- گفت : پروردگارا! چگونه فرزندى براى من خواهد بود در حالى که همسرم نازا است ، و من نیز از پیرى افتاده شده ام ؟!

    9- فرمود: اینگونه پروردگارت گفته (و اراده کرده ) این بر من آسان است من قبلا تو را آفریدم و چیزى نبودى !

    10 - عرض کرد: پروردگارا! نشانه اى براى من قرار ده . گفت نشانه تو این است که سه شبانه روز قدرت تکلم (با مردم ) نخواهى داشت ، در حالى که زبان تو سالم است .

    11 - او از محراب عبادتش به سوى مردم بیرون آمد و با اشاره به آنها گفت صبح و شام (به شکرانه این نعمت ) خدا را تسبیح گوئید.

     تفسیر: 

    زکریا به آرزوى خود رسید

    این آیات استجابت دعاى زکریا را در پیشگاه پروردگار، استجابتى آمیخته با لطف و عنایت ویژه او بیان مى کند، و با این جمله شروع مى شود اى زکریا ما تو را بشارت به پسرى مى دهیم که نامش یحیى است پسرى که همنام او پیش از این نبوده است )) (یا زکریا انا نبشرک بغلام اسمه یحیى لم نجعل له من قبل سمیا )

    چه جالب است که خدا دعاى بنده اش را این چنین بپذیرد و با بشارت دادن او را از انجام خواسته اش آگاه سازد و در برابر درخواست فرزند، پسرى به او بدهد، و نام پسر را نیز خودش بگذارد، و اضافه کند این فرزند از جهاتى بى سابقه است .

    زیرا جمله ((لم نجعل له من قبل سمیا)) گرچه ظاهرا به این معنى است که کسى تاکنون هم نام او نبوده است ، ولى از آنجا که نام به تنهائى دلیل بر شخصیت کسى نیست ، معلوم مى شود که این اسم ، اشاره به مسمى است ، یعنى کسى که داراى امتیازاتى همچون او باشد قبلا نبوده است ، چنانکه راغب در کتاب

    مفردات صریحا همین معنى را انتخاب کرده است .

    بدون شک قبل از یحیى پیامبران بزرگى بودند حتى بالاتر از او، ولى هیچ مانعى ندارد که یحیى ویژگیهایى داشته است مخصوص خودش ، چنانکه بعدا به آن اشاره خواهد شد.

    اما زکریا که اسباب ظاهر را براى رسیدن به چنین مطلوبى مساعد نمى دید از پیشگاه پروردگار تقاضاى توضیح کرد و ((گفت : پروردگارا! چگونه ممکن است فرزندى نصیب من شود در حالى که همسر من نازا است و من نیز از نظر سن و سال به حدى رسیده ام که فرتوت و افتاده شده ام )) (قال رب انى یکون لى غلام و کانت امراتى عاقرا و قد بلغت من الکبر عتیا )

    ((عاقر)) در اصل از واژه ((عقر)) به معنى ریشه و اساس یا به معنى ((حبس )) است ، و اینکه به زنان نازا ((عاقر)) مى گویند به خاطر آنست که کار آنها از نظر فرزند به پایان رسیده ، یا اینکه تولد فرزند در آنها محبوس شده است .

    (( عتى )) به معناى کسى است که بر اثر طول زمان ، اندامش خشکیده شده همان حالتى که در سنین بسیار بالا براى انسان پیدا مى شود.

    اما بزودى زکریا در پاسخ سؤ الش این پیام را از درگاه خداوند دریافت داشت : ((فرمود: مطلب همین گونه است که پروردگار تو گفته و این بر من آسان است )) (قال کذلک قال ربک هو على هین )

    این مساله عجیبى نیست که از پیرمردى همچون تو و همسرى ظاهرا نازا

    فرزندى متولد شود ((من تو را قبلا آفریدم در حالى که هیچ نبودى )) (و قد خلقتک من قبل و لم تک شیئا ) .

    خدائى که توانائى دارد از هیچ ، همه چیز بیافریند، چه جاى تعجب که در این سن و سال و این شرائط فرزندى به تو عنایت کند.

    بدون شک بشارت دهنده و گوینده سخن در آیه نخست خداوند است ، ولى در اینکه گوینده سخن در آیه سوم مورد بحث (قال کذلک قال ربک ) کیست ؟ بعضى آن را سخن فرشتگان مى دانند که وسیله بشارت به زکریا بودند و آیه 39 سوره آل عمران را مى توان گواه بر آن دانست : فنادته الملائکه و هو قائم یصلى فى المحراب ان الله یبشرک بیحیى : ((فرشتگان به زکریا ندا دادند در حالى که او در محراب ایستاده و مشغول نماز بود که خدا تو را بشارت به یحیى مى دهد.

    ولى ظاهر این است که گوینده تمام این جمله ها خداوند است و دلیلى ندارد که ما آنها را از ظاهرش تغییر دهیم ، و اگر فرشتگان واسطه بشارت بوده اند هیچ مانعى ندارد که خداوند اصل پیام را به خود نسبت دهد، بخصوص که در آیه 40 همان سوره آل عمران مى خوانیم قال کذلک الله یفعل ما یشاء: ((خدا اینگونه هر چه را بخواهد انجام مى دهد )) .

    به هر حال زکریا با شنیدن سخن فوق بسیار دلگرم و خوشحال شد و نور امید سر تا پاى وجودش را فرا گرفت اما از آنجا که این پیام از نظر او بسیار سرنوشت ساز و پر اهمیت بود از خدا تقاضاى نشانه اى بر این کار کرد و ((گفت : پروردگارا نشانه اى براى من قرار ده )) (قال رب اجعل لى آیه ) .

    بدون شک زکریا به وعده الهى ایمان داشت و خاطرش جمع بود ولى براى اطمینان بیشتر - همانگونه که ابراهیم مؤ من به معاد تقاضاى شهود چهره معاد

    در این زندگى کرد تا قلبش اطمینان بیشترى یابد - زکریا از خدا تقاضاى چنین نشانه و آیتى نمود.

     (( خدا به او فرمود: نشانه تو آنست که سه شبانه روز تمام در حالى که زبانت سالم است قدرت سخن گفتن با مردم را نخواهى داشت )) (تنها زبانت به ذکر خدا و مناجات با او گردش مى کند) (قال آیتک ان لا تکلم الناس ثلاث لیال سویا): اما چه نشانه عجیبى ، نشانه اى که از یکسو هماهنگ با حال مناجات و دعاى او بود، و از سوى دیگر او را از همه خلایق مى برید و به خدا پیوند مى داد تا در این حال شکر این نعمت بزرگ را بجا آورد و بیش از پیش به نیایش خدا وا دارد.

    این نشانه آشکارى است که انسان با داشتن زبان سالم و قدرت بر هر گونه نیایش با پروردگار در برابر مردم توانائى سخن گفتن را نداشته باشد.

    بعد از این بشارت و این آیت روشن زکریا از محراب عبادتش به سراغ مردم آمد و با اشاره به آنها چنین گفت : صبح و شام تسبیح پروردگار بگوئید)) (فخرج على قومه من المحراب فاوحى الیهم ان سبحوا بکره و عشیا ) .

    چرا که نعمت بزرگى که خدا به زکریا ارزانى داشته بود دامنه آن همه قوم را فرا مى گرفت و در سرنوشت آینده همه آنها تاثیر داشت ، به همین دلیل سزاوار بود همگى به شکرانه آن نعمت به تسبیح خدا برخیزند و مدح و ثناى الهى گویند.

    از این گذشته این موهبت که اعجازى محسوب مى شد مى توانست پایه هاى ایمان را در دلهاى افراد محکم کند، این نیز موهبت دیگرى بود.

      نکته ها:  

    یحیى پیامبر وارسته الهى

    نام ((یحیى )) در سوره ها آل عمران ، انعام ، مریم و انبیاء مجموعا پنج بار آمده است ، او یکى از پیامبران بزرگ الهى است و از جمله امتیازاتش ‍ این بود که در کودکى به مقام نبوت رسید، خداوند آنچنان عقل روشن و درایت تابناکى در این سن و سال به او داد که شایسته پذیرش این منصب بزرگ شد.

    از ویژگیهائى که این پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) داشته و قرآن در سوره آل عمران آیه 39 به آن اشاره کرده ، توصیف او به ((حصور)) است ، همانگونه که در ذیل همان آیه گفته ایم ((حصور)) از ماده ((حصر)) به معنى کسى است که از جهتى در ((محاصره )) قرار گیرد و در اینجا طبق بعضى از روایات به معنى خوددارى کننده از ازدواج است .

    این کار از این نظر امتیاز براى او بوده است که بیانگر نهایت عفت و پاکى است ، و یا بر اثر شرائط خاص زندگى مجبور به سفرهاى متعدد براى تبلیغ آئین الهى بوده ، و همچون عیسى مسیح ناچار به مجرد زیستن گردیده است .

    این تفسیر نیز نزدیک به نظر مى رسد که منظور از ((حصور)) در آیه فوق کسى است که شهوات و هوسهاى دنیا را ترک گفته ، و در واقع یک مرحله عالى از زهد بوده است .

    به هر حال از منابع اسلامى و منابع مسیحى استفاده مى شود که یحیى پسر خاله ((عیسى )) بوده است .

    در منابع مسیحى تصریح شده که یحیى ، حضرت مسیح ( علیه السلام ) را غسل تعمید داد، و لذا او را ((یحیى تعمید دهنده )) مى نامند غسل تعمید غسل مخصوصى است

    که مسیحیان به فرزندان خویش مى دهند و معتقدند او را از گناه پاک مى کند) و هنگامى که مسیح اظهار نبوت کرده ، یحیى به او ایمان آورد.

    بدون شک یحیى کتاب آسمانى ویژهاى نداشت و اینکه در آیات بعد مى خوانیم یا یحیى خذ الکتاب بقوه ((اى یحیى کتاب را با قوت بگیر)) اشاره به ((تورات )) کتاب حضرت موسى است

    البته عده اى پیرو یحیى هستند و کتابى را هم به او نسبت مى دهند، و شاید ((صابئین موحد)) پیروان یحیى باشند.

    حضرت یحیى و حضرت مسیح ، قدر مشترکهائى داشتند، زهد فوق العاده ترک ازدواج به عللى که گفته شد، و تولد اعجازآمیز و همچنین نسب بسیار نزدیک .

    از روایات اسلامى استفاده مى شود که امام حسین ( علیه السلام ) و یحیى نیز جهات مشترکى داشتند لذا از امام على بن الحسین زین العابدین ( علیه السلام ) چنین نقل شده که فرمود: خرجنا مع الحسین بن على (علیهماالسلام ) فما نزل منزلا و لا رحل منه الا ذکر یحیى بن زکریا و قتله ، و قال و من هو ان الدنیا على الله ان راءس یحیى بن زکریا اهدى الى بغى من بغایا بنى اسرائیل : ((ما همراه امام حسین ( علیه السلام ) (به سوى کربلا) بیرون آمدیم ، امام در هر منزلى نزول مى فرمود و یا از آن کوچ مى کرد یاد یحیى و قتل او مى نمود و مى فرمود: در بى ارزشى دنیا نزد خدا همین بس که سر یحیى بن زکریا را به عنوان هدیه به سوى فرد بى عفتى از بى عفتهاى بنى اسرائیل بردند.

    شهادت امام حسین ( علیه السلام ) نیز از جهاتى همانند شهادت یحیى ( علیه السلام ) بود (کیفیت قتل یحیى را بعدا شرح خواهیم داد ) .

    و نیز نام حسین ( علیه السلام ) همچون نام یحیى ( علیه السلام ) بى سابقه بود و مدت حمل آنها

     ( به هنگامى که در شکم مادر بودند) نسبت به معمول کوتاهتر بود.

    2 -  (( محراب )) محل خاصى است که در عبادتگاه براى امام یا افراد برجسته در نظر گرفته مى شود، و در علت نامگذارى آن دو جهت ذکر کرده اند: نخست اینکه از ماده ((حرب )) به معنى جنگ گرفته شده ، چون محراب در حقیقت محل مبارزه با شیطان و هواى نفس ‍ است .

    دیگر اینکه محراب در لغت به معنى نقطه بالاى مجلس است ، و چون محل محراب در بالاى معبد بوده به این نام نامیده شده .

    بعضى مى گویند: ((محراب )) در میان بنى اسرائیل بعکس آنچه در میان ما معمول است در نقطه اى بالاتر از سطح زمین قرار داشته ، و چند پله مى خورده و اطراف آن را دیوار مى کشیده اند به طورى که کسانى که داخل محراب بودند کمتر از خارج دیده مى شدند جمله ((فخرج على قومه من المحراب )) که در آیات فوق خواندیم با توجه به کلمه ((على )) که معمولا براى جهت فوق به کار مى رود این معنى را تایید مى کند.

    آیه 12 - 15

    آیه و ترجمه

    یَیَحْیى خُذِ الْکتَب بِقُوَّه ٍ وَ ءَاتَیْنَهُ الحُْکْمَ صبِیًّا(12) وَ حَنَاناً مِّن لَّدُنَّا وَ زَکَوه ً وَ کانَ تَقِیًّا(13) وَ بَرَّا بِوَلِدَیْهِ وَ لَمْ یَکُن جَبَّاراً عَصِیًّا(14) وَ سلَمٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَ یَوْمَ یَمُوت وَ یَوْمَ یُبْعَث حَیًّا(15)  ترجمه : 

    12 - اى یحیى ! کتاب (خدا) را با قوت بگیر، و ما فرمان نبوت (و عقل کافى ) در کودکى به او دادیم .

    13 - و به او رحمت و محبت از ناحیه خود بخشیدیم ، و پاکى (روح و عمل ) و او پرهیزگار بود.

    14 - او نسبت به پدر و مادرش نیکوکار بود و جبار (و متکبر) و عصیانگر نبود.

    15 - و سلام بر او آن روز که تولد یافت ، و آن روز که مى میرد، و آن روز که زنده و برانگیخته مى شود.

     

     

      تفسیر: 

    صفات برجسته یحیى

    در آیات گذشته دیدیم که خداوند چگونه به هنگام پیرى زکریا، یحیى را به او مرحمت فرمود، به دنباله آن در این آیات نخست فرمان مهم الهى را خطاب به ((یحیى )) مى خوانیم : ((اى یحیى ! کتاب خدا را با قوت و قدرت بگیر!)) (یا یحیى خذ الکتاب بقوه ).

    معروف و مشهور در میان مفسران این است که منظور ((کتاب )) در اینجا ((تورات )) است ، حتى ادعاى اجماع و اتفاق در این زمینه کرد

    ولى بعضى این احتمال را داده اند که او کتابى ویژه خود داشت (همانند زبور داود) البته نه کتابى که متضمن آئینى جدید و مذهب تازه اى باشد.

    ولى احتمال اول قویتر به نظر مى رسد.

    به هر حال منظور از گرفتن کتاب با قوت و قدرت آنست که با قاطعیت هر چه تمام تر و تصمیم راسخ و اراده اى آهنین کتاب آسمانى تورات و محتواى آنرا اجرا کند، و به تمام آن عمل نماید، و در راه تعمیم و گسترش آن از هر نیروى مادى و معنوى ، فردى و اجتماعى ، بهره گیرد.

    اصولا هیچ ((کتاب )) و ((مکتبى )) را بدون قوت و قدرت و قاطعیت پیروانش نمى توان اجرا کرد، این درسى است براى همه مؤ منان و همه رهروان راه ((الله )).

    بعد از این دستور، به مواهب دهگانه اى که خدا به یحیى داده بود، و یا او به توفیق الهى کسب کرد، اشاره مى کند.

    1 – ((ما فرمان نبوت و عقل و هوش و درایت را در کودکى به او دادیم )) (و آتیناه الحکم صبیا ) .

    2 – (( به او رحمت و محبت نسبت به بندگان از سوى خود بخشیدیم 0)) (و حنانا من لدنا ) .

    (( حنان )) در اصل به معنى رحمت و شفقت و محبت و ابراز علاقه و تمایل است .

    3- به او پاکى روح و جان و پاکى عمل دادیم ((و زکوه )) .

    گرچه مفسران براى ((زکات ))، معانى مختلفى کرده اند، بعضى آن را به عمل صالح ، بعضى به اطاعت و اخلاص ، بعضى ، نیکى به پدر و مادر، بعضى ، حسن شهرت ، و بعضى به پاکى پیروان ، تفسیر کرده اند، ولى ظاهر این است که زکات معنى وسیعى دارد و همه این پاکیزگیها را در بر خواهد گرفت .

    4 – ((او پرهیزگار بود و از آنچه خلاف فرمان پروردگار بود، دورى مى کرد (و کان تقیا).

    5    _ (( او را نسبت به پدر و مادرش خوشرفتار و نیکوکار و پر محبت قرار دادیم )) (و برا بوالدی ) .

    6 – ((او مردى ستمگر و متکبر و خود برتربین در برابر خلق خدا نبود)) (و لم یکن جبارا).

    7 – ((او معصیت کار و آلوده به گناه نبود)) (عصیا(.

    8 و 9 و 10 - و چون او جامع این صفات برجسته و افتخارات بزرگ بود ((درود ما بر او به هنگام ولادتش ، و درود ما بر او به هنگامى که مرگش ، و درود بر او در آن روز که زنده و برانگیخته خواهد شد)) (و سلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیا.)

      نکته ها:  

    1- کتاب آسمانى را با قوت و قدرت بگیر!

    کلمه ((قوت )) در جمله یا یحیى خذ الکتاب بقوه همانگونه که اشاره کردیم معنى کاملا وسیعى دارد و تمام قدرتهاى مادى و معنوى ، روحى و جسمى در آن جمع است ، و این خود بیانگر این حقیقت است که نگهدارى آئین الهى و اسلام و قرآن با ضعف و سستى و ولنگارى و مسامحه ، امکانپذیر نیست ، بلکه باید در دژ نیرومند قدرت و قوت و قاطعیت قرار گیرد.

    گرچه مخاطب در اینجا ((یحیى )) است ، ولى در مواردى دیگر از قرآن مجید نیز این تعبیر در مورد سایرین دیده مى شود:

    در آیه 145 اعراف ، موسى ماءموریت پیدا مى کند که تورات را با قوت بگیرد فخذها بقوه .

    و در آیه 63 و 93 بقره همین خطاب نسبت به تمام بنى اسرائیل دیده مى شود خذوا ما آتیناکم بقوه که نشان مى دهد این یک حکم عام براى همگان است ، نه شخص یا اشخاص معینى .

    اتفاقا همین مفهوم با تعبیر دیگرى در آیه 60 سوره انفال آمده است و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه : ((آنچه از قدرت و قوت در توان شما است براى مرعوب ساختن دشمنان فراهم سازید.))

    به هر حال این آیه پاسخى است به همه آنها که گمان مى کنند از موضع ضعف مى توان کارى انجام داد، و یا مى خواهند با سازشکارى در همه شرائط مشکلات را حل کنند.

    2 - سه روز مشکل در سرنوشت انسان

    - تعبیر به ((سلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیا)) نشان مى دهد که در تاریخ زندگى انسان و انتقال او از عالمى به عالم دیگر سه روز سخت وجود دارد، روز گام نهادن به این دنیا ((یوم ولد)) و روز مرگ و انتقال به جهان برزخ ((یوم یموت )) و روز برانگیخته شدن در جهان دیگر (و یوم یبعث حیا) و از آنجا که این سه روز انتقالى طبیعتا با بحرانهائى روبرو است خداوند سلامت و عافیت خود را شامل حال بندگان خاصش قرار مى دهد و آنها را در این سه مرحله طوفانى در کنف حمایت خویش مى گیرد.

    هر چند این تعبیر تنها در دو مورد در قرآن مجید آمده است در موارد یحیى ( علیه السلام ) و عیسى ( علیه السلام )، اما در مورد یحیى تعبیر قرآن ، امتیاز خاصى دارد، چرا که گوینده این سخن خدا است در حالى که در مورد مسیح ( علیه السلام ) گوینده ، خود او است .

    ناگفته پیدا است کسانى که در شرائط مشابهى با این دو بزرگوار باشند

    مشمول این سلامت خواهند بود.

    جالب اینکه در روایتى از امام على بن موسى الرضا (علیهماالسلام ) مى خوانیم : ان اوحش ما یقوم على هذا الخلق فى ثلاث مواطن : یوم یلد و یخرج من بطن امه فیرى الدنیا، و یوم یموت فیعاین الاخره و اهلها، و یوم یبعث حیا، فیرى احکاما لم یرها فى دار الدنیا و قد سلم الله على یحیى فى هذه المواطن الثلاث و آمن روعته فقال و سلام علیه ..

    وحشتناکترین دوران زندگى انسان سه مرحله است ، آن روز که متولد مى شود و چشمش به دنیا مى افتد، و آن روز که مى میرد و آخرت و اهل آنرا مى بیند و آن روز که برانگیخته مى شود و احکام و قوانینى را مى بیند که در این جهان حکمفرما نبود، خداوند سلامت را در این سه مرحله شامل حال یحیى نمود و او را در برابر وحشتها امنیت و آرامش داد و فرمود: و سلام علیه ... پروردگارا در این سه موطن حساس و بحرانى سلامت را به ما مرحمت کن .

    3 - نبوت در خردسالى

    درست است که دوران شکوفائى عقل انسان معمولا حد و مرز خاصى دارد ولى مى دانیم همیشه در انسانها افراد استثنائى وجود داشته اند، چه مانعى دارد که خداوند این دوران را براى بعضى از بندگانش به خاطر مصالحى فشرده تر کند و در سالهاى کمترى خلاصه نماید، همانگونه که براى سخن گفتن معمولا گذشتن یکى دو سال از تولد لازم است در حالى که مى دانیم حضرت مسیح ( علیه السلام ) در همان روزهاى نخستین زبان به سخن گشود، آنهم سخنى بسیار پر محتوا که طبق روال عادى در شان انسانهاى بزرگسال بود، چنانکه در تفسیر آیات آینده به خواست

    خدا خواهد آمد.

    از اینجا روشن مى شود اشکالى که پاره اى از افراد به بعضى از ائمه شیعه کرده اند که چرا بعضى از آنها در سنین کم به مقام امامت رسیدند نادرست است .

    در روایتى از یکى از یاران امام جواد محمد بن على النقى (علیهماالسلام ) به نام على بن اسباط مى خوانیم که مى گوید به خدمت او رسیدم (در حالى که سن امام کم بود) من درست به قامت او خیره شدم تا به ذهن خویش بسپارم و به هنگامى که به مصر باز مى گردم کم و کیف مطلب را براى یاران نقل کنم ، درست در همین هنگام که در چنین فکرى بودم آنحضرت نشست (گوئى تمام فکر مرا خوانده بود) رو به سوى من کرد و گفت : اى على بن اسباط! خداوند کارى را که در مساله امامت کرده همانند کارى است که در نبوت کرده است ، گاه مى فرماید: و آتیناه الحکم صبیا (ما به یحیى در کودکى فرمان نبوت و عقل و درایت دادیم ) و گاه در باره انسانها مى فرماید حتى اذا بلغ اشده و بلغ اربعین سنه ...(هنگامى که انسان به حد بلوغ کامل عقل به چهل سال رسید...) بنابراین همانگونه که ممکن است خداوند حکمت را به انسانى در کودکى بدهد در قدرت او است که آن را در چهل سال بدهد.

    ضمنا این آیه پاسخ دندان شکنى است براى خرده گیرانى که مى گویند على ( علیه السلام ) نخستین کسى نبود که از میان مردان به پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) ایمان آورد، چرا که در آن روز کودک ده ساله بود و ایمان کودک ده ساله پذیرفته نیست .

    ذکر این نکته نیز در اینجا بى مناسبت نیست که در حدیثى از امام على بن موسى الرضا (علیهماالسلام ) مى خوانیم که جمعى از کودکان در زمان کودکى آن حضرت به سراغش آمدند و گفتند اذهب بنا نلعب : ((بیا برویم و با هم بازى کنیم ))! او در جواب فرمود: ما للعب خلقنا: ((ما براى بازى کردن آفریده نشده ایم )) اینجا

    است که خداوند در باره او فرمود و آتیناه الحکم صبیا.

    البته باید توجه داشت منظور از لعب در اینجا سرگرمیهاى بیهوده و به تعبیر دیگر بیهوده گرائى است ، اما گاه مى شود لعب و بازى هدفى را تعقیب مى کند هدفى منطقى و عقلانى ، مسلما اینگونه بازیها از این حکم مستثنى است .

    4 - شهادت یحیى

    نه تنها تولد یحیى شگفت انگیز بود، مرگ او هم از پاره اى جهات عجیب بود، غالب مورخان مسلمان ، و همچنین منابع معروف مسیحى جریان این شهادت را چنین نقل کرده اند (هر چند اندک تفاوتى در خصوصیات آن در میان آنها دیده مى شود.)

    یحیى قربانى روابط نامشروع یکى از طاغوتهاى زمان خود با یکى از محارم خویش شد به این ترتیب که ((هرودیس )) پادشاه هوسباز فلسطین ، عاشق ((هیرودیا)) دختر برادر خود شد، و زیبائى وى دل او را در گرو عشقى آتشین قرار داده ، لذا تصمیم به ازدواج با او گرفت !.

    این خبر به پیامبر بزرگ خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) یحیى رسید، او صریحا اعلام کرد که این ازدواج نامشروع است و مخالف دستورات تورات مى باشد و من به مبارزه با چنین کارى قیام خواهم کرد.

    سر و صداى این مساله در تمام شهر پیچید و به گوش آن دختر ((هیرودیا)) رسید، او که یحیى را بزرگترین مانع راه خویش مى دید تصمیم گرفت در یک فرصت مناسب از وى انتقام گیرد و این مانع را از سر راه هوسهاى خویش بردارد.

    ارتباط خود را با عمویش بیشتر کرد و زیبائى خود را دامى براى او قرار داد و آنچنان در وى نفوذ کرد که روزى ((هیرودیس )) به او گفت : هر آرزوئى

    دارى از من بخواه که منظورت مسلما انجام خواهد یافت .

    ((هیرودیا)) گفت : من هیچ چیز جز سر یحیى را نمى خواهم ! زیرا او نام من و تو را بر سر زبانها انداخته ، و همه مردم به عیبجوئى ما نشسته اند، اگر مى خواهى دل من آرام شود و خاطرم شاد گردد باید این عمل را انجام دهى !

    ((هیرودیس )) که دیوانه وار به آن زن عشق مى ورزید بى توجه به عاقبت این کار تسلیم شد و چیزى نگذشت که سر یحیى را نزد آن زن بدکار حاضر ساختند اما عواقب دردناک این عمل ، سرانجام دامان او را گرفت .

    در احادیث اسلامى مى خوانیم که سالار شهیدان امام حسین ( علیه السلام ) مى فرمود: ((از پستیهاى دنیا اینکه سر یحیى بن زکریا را به عنوان هدیه براى زن بدکاره اى از زنان بنى اسرائیل بردند.))

    یعنى شرائط من و یحیى از این نظر نیز مشابه است چرا که یکى از هدفهاى قیام من مبارزه با اعمال ننگین طاغوت زمانم یزید است .

     

    آیه 16 - 21

    آیه و ترجمه

    وَ اذْکُرْ فى الْکِتَبِ مَرْیمَ إِذِ انتَبَذَت مِنْ أَهْلِهَا مَکاناً شرْقِیًّا(16) فَاتخَذَت مِن دُونِهِمْ حِجَاباً فَأَرْسلْنَا إِلَیْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشراً سوِیًّا(17) قَالَت إِنى أَعُوذُ بِالرَّحْمَنِ مِنک إِن کُنت تَقِیًّا(18) قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسولُ رَبِّکِ لاَهَب لَکِ غُلَماً زَکیًّا(19) قَالَت أَنى یَکُونُ لى غُلَمٌ وَ لَمْ یَمْسسنى بَشرٌ وَ لَمْ أَک بَغِیًّا(20) قَالَ کَذَلِکِ قَالَ رَبُّکِ هُوَ عَلىَّ هَینٌ وَ لِنَجْعَلَهُ ءَایَه ً لِّلنَّاسِ وَ رَحْمَه ً مِّنَّا وَ کانَ أَمْراً مَّقْضِیًّا(21)  ترجمه : 

    16 - در این کتاب (آسمانى قرآن ) از مریم یاد آر، آن هنگام که از خانواده اش جدا شد و در ناحیه شرقى قرار گرفت .

    17 - و حجابى میان خود و آنها افکند (تا خلوتگاهش از هر نظر براى عبادت آماده باشد) در این هنگام ما روح خود را به سوى او فرستادیم و او در شکل انسانى بى عیب و نقص بر مریم ظاهر شد.

    18 - او (سخت ترسید و) گفت من به خداى رحمن از تو پناه مى برم اگر پرهیزگار هستى

    19 - گفت من فرستاده پروردگار توام (آمده ام ) تا پسر پاکیزه اى به تو ببخشم ! 20 - گفت چگونه ممکن است فرزندى براى من باشد در حالى که تاکنون انسانى با من تماس نداشته ، و زن آلوده اى هم نبوده ام ؟! 21 - گفت مطلب همین است که پروردگارت فرموده ، این کار بر من سهل و آسان است ، ما مى خواهیم او را نشانه اى براى مردم قرار دهیم و رحمتى از سوى ما باشد، و این امرى است پایان یافته (و جاى گفتگو ندارد.)

     

      تفسیر: 

    سرآغاز تولد مسیح (علیه السلام ) :

    بعد از بیان سرگذشت یحیى (علیه السلام ) رشته سخن را به داستان تولد عیسى (علیه السلام ) و سرگذشت مادرش مریم مى کشاند، چرا که پیوند بسیار نزدیکى در میان این دو ماجرا است

    اگر تولد یحیى از پدرى پیر و فرتوت و مادرى نازا عجیب بود، تولد عیسى از مادر بدون پدر عجیبتر است .

    اگر رسیدن به مقام عقل و نبوت در کودکى ، شگفت انگیز است ، سخن گفتن در گهواره آنهم از کتاب و نبوت ، شگفت انگیزتر است .

    و به هر حال هر دو آیتى است از قدرت خداوند بزرگ ، یکى از دیگرى بزرگتر، و اتفاقا هر دو مربوط به کسانى است که با هم قرابت بسیار نزدیک از جهت نسب داشتند چرا که مادر یحیى خواهر مادر مریم بود، و هر دو زنانى نازا و عقیم بودند و در آرزوى فرزندى صالح به سر مى بردند.

    نخستین آیه مورد بحث مى گوید، در کتاب آسمانى قرآن از مریم سخن

    بگو آنگاه که از خانواده خود، جدا شده و در یک منطقه شرقى قرار گرفت )) (و اذکر فى الکتاب مریم اذ انتبذت من اهلها مکان شرقیا.)

    او در حقیقت مى خواست مکانى خالى و فارغ از هر گونه دغدغه پیدا کند که به راز و نیاز با خداى خود بپردازد و چیزى او را از یاد محبوب غافل نکند به همین جهت طرف شرق بیت المقدس (آن معبد بزرگ ) را که شاید محلى آرامتر و یا از نظر تابش آفتاب پاکتر و مناسبتر بود برگزید.

    کلمه ((انتبذت )) از ماده ((نبذ)) به گفته ((راغب )) به معنى دور انداختن اشیاء غیر قابل ملاحظه است ، و این تعبیر در آیه فوق شاید اشاره به آن باشد که مریم به صورت متواضعانه و گمنام و خالى از هر گونه کارى که جلب توجه کند، از جمع ، کناره گیرى کرد، و آن مکان از خانه خدا را براى عبادت انتخاب نمود.

    در این هنگام ، مریم ((حجابى میان خود و دیگران افکند)) تا خلوتگاه او از هر نظر کامل شود (فاتخذت من دونهم حجابا.)

    در این جمله ، تصریح نشده است که این حجاب براى چه منظور بوده ، آیا براى آن بوده که آزادتر و خالى از دغدغه و اشتغال حواس بتواند به عبادت پروردگار و راز و نیاز با او پردازد یا براى این بوده است که مى خواسته شستشو و غسل کند؟ آیه از این نظر ساکت است .

    به هر حال ((در این هنگام ما روح خود (یکى از فرشتگان بزرگ ) را به سوى او فرستادیم و او در شکل انسان کامل بى عیب و نقص و خوش ‍ قیافه اى بر مریم ظاهر شد)) (فارسلنا الیها روحنا فتمثل لها بشرا سویا.)

    پیدا است که در این موقع چه حالتى به مریم دست مى دهد، مریمى که

    همواره پاکدامن زیسته ، در دامان پاکان پرورش یافته ، و در میان جمعیت مردم ضرب المثل عفت و تقوا است ، از دیدن چنین منظره اى که مرد بیگانه زیبائى به خلوتگاه او راه یافته چه ترس و وحشتى به او دست مى دهد؟ لذا بلافاصله ((صدا زد: من به خداى رحمان از تو پناه مى برم اگر پرهیزکار هستى )) (قالت انى اعوذ بالرحمن منک ان کنت تقیا)

    و این نخستین لرزه اى بود که سراسر وجود مریم را فرا گرفت .

    بردن نام خداى رحمان ، و توصیف او به رحمت عامه اش از یکسو، و تشویق او به تقوى و پرهیزکارى از سوى دیگر، همه براى آن بود که اگر آن شخص ناشناس قصد سوئى دارد او را کنترل کند، و از همه بالاتر پناه بردن به خدا، خدائى که در سخت ترین حالات تکیه گاه انسان است و هیچ قدرتى در مقابل قدرت او عرض اندام نمى کند مشکلات را حل خواهد کرد.

    مریم با گفتن این سخن در انتظار عکس العمل آن مرد ناشناس بود، انتظارى آمى خته با وحشت و نگرانى بسیار، اما این حالت دیرى نپائید ناشناس زبان به سخن گشود و ماموریت و رسالت عظیم خویش را چنین بیان کرد و گفت من فرستاده پروردگار توام ! (قال انما انا رسول ربک.)

    این جمله همچون آبى که بر آتش بریزد، به قلب پاک مریم آرامش ‍ بخشید.

    ولى این آرامش نیز چندان طولانى نشد، چرا که بلافاصله افزود من آمده ام تا پسر پاکیزه اى از نظر خلق و خوى و جسم و جان به تو ببخشم ! (لاهب لک غلاما زکیا.)

    از شنیدن این سخن لرزش شدیدى وجود مریم را فرا گرفت و بار دیگر او در نگرانى عمیقى فرو رفت و ((گفت : چگونه ممکن است من صاحب پسرى

    شوم ، در حالى که تاکنون انسانى با من تماس نداشته و هرگز زن آلوده اى نبوده ام ؟!)) (قالت انى یکون لى غلام و لم یمسسنى بشر و لم اک بغیا.)

    او در این حال تنها به اسباب عادى مى اندیشید و فکر مى کرد براى اینکه زنى صاحب فرزند شود دو راه بیشتر ندارد، یا ازدواج و انتخاب همسر و یا آلودگى و انحراف ، من که خود را بهتر از هر کس مى شناسم نه تاکنون همسرى انتخاب کرده ام و نه هرگز زن منحرفى بوده ام ، تاکنون هرگز شنیده نشده است کسى بدون این دو صاحب فرزندى شود!.

    اما به زودى طوفان این نگرانى مجدد با شنیدن سخن دیگرى از پیک پروردگار فرو نشست او با صراحت به مریم گفت : ((مطلب همین است که پروردگارت فرموده ، این کار بر من سهل و آسان است )) (قال کذلک قال ربک هو على هین .)

    تو که خوب از قدرت من آگاهى ، تو که میوه هاى بهشتى را در فصلى که در دنیا شبیه آن وجود نداشت در کنار محراب عبادت خویش دیده اى ، تو که آواى فرشتگان را که شهادت به پاکیت مى دادند شنیده اى ، تو که میدانى جدت آدم از خاک آفریده شد، این چه تعجب است که از این خبر دارى ؟!

    سپس افزود: ((ما مى خواهیم او را آیه و اعجازى براى مردم قرار دهیم )) (و لنجعله آیه للناس.)

    ((و ما مى خواهیم او را رحمتى از سوى خود براى بندگان بنمائیم )) (و رحمه منا.)

    و به هر حال ((این امرى است پایان یافته )) و جاى گفتگو ندارد (و کان امرا مقضیا.)

      نکته ها:  

    1 - منظور از روح خدا چیست ؟

    تقریبا همه مفسران معروف ، روح را در اینجا به جبرئیل فرشته بزرگ خدا تفسیر کرده اند، و تعبیر ((روح )) از او به خاطر آنست که روحانى است و هم وجودى است حیاتبخش ، چرا که حامل رسالت الهى به پیامبران است که احیاء کننده همه انسانهاى لایق مى باشد و اضافه روح در اینجا به خدا دلیل بر عظمت و شرافت این روح است ، که یکى از اقسام اضافه ، اضافه تشریفیه است .

  • فهرست و منابع تحقیق مقاله سوره مریم

    فهرست:

    ندارد.
     

    منبع:

    ندارد.

تحقیق در مورد تحقیق مقاله سوره مریم, مقاله در مورد تحقیق مقاله سوره مریم, تحقیق دانشجویی در مورد تحقیق مقاله سوره مریم, مقاله دانشجویی در مورد تحقیق مقاله سوره مریم, تحقیق درباره تحقیق مقاله سوره مریم, مقاله درباره تحقیق مقاله سوره مریم, تحقیقات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله سوره مریم, مقالات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله سوره مریم ، موضوع انشا در مورد تحقیق مقاله سوره مریم
ثبت سفارش
عنوان محصول
قیمت