تحقیق مقاله سوره قمر آیه 9 تا 17

تعداد صفحات: 13 فرمت فایل: word کد فایل: 13029
سال: مشخص نشده مقطع: مشخص نشده دسته بندی: معارف اسلامی و الهیات
قیمت قدیم:۸,۵۰۰ تومان
قیمت: ۶,۰۰۰ تومان
دانلود مقاله
  • خلاصه
  • فهرست و منابع
  • خلاصه تحقیق مقاله سوره قمر آیه 9 تا 17

    سوره قمر آیه 9 تا 17

    سوره مبارکه قمر از سور مکیه و کوتاه قرآن است که مجموعا پنجاه و پنج آیه است ولى پنجاه و پنج آیه کوتاه،یعنى آیاتى که در حدود نیم سطر است،گاهى کمتر و گاهى بیشتر،و اگر هم بیشتر است‏خیلى کم بیشتر است.مقدمتا مطلبى را عرض کنم و شاید به آن توجه کرده باشید و آن اینکه بعضى از سوره‏هاى قرآن از نظر آهنگ مختلف است.به کوتاهى و بلندى سوره هم چندان مربوط نیست و حتى به کوتاهى آیه هم خیلى ارتباط ندارد.آهنگهاى آیات شریفه قرآن مختلف است و این اختلاف آهنگها بستگى دارد به محتوا و مضمون.مثلا آهنگ سوره حمد که حالتش فقط حالت عبادت و مناجات با خداوند و انقطاع بنده با خداست آهنگ مخصوصى است،خیلى نرم و ملایم،خیلى خاضعانه و عابدانه: الحمد لله رب العالمین الرحمن الرحیم مالک یوم الدین ایاک نعبد و ایاک نستعین اهدنا الصراط المستقیم... حتى سوره توحید هم که سوره بسیار کوتاهى است و آیاتش گاهى دو یا سه کلمه است باز چون فقط ثناى خداوند است آهنگ آن همان آهنگ نرم و ملایم است: قل هو الله احد الله الصمد لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد .

    ولى گاهى یک آیه مثلا مى‏خواهد یک حکم شرعى کلى فقهى را بیان کند،آن خیلى به اصطلاح ساده‏تر[است]و اغلب آیات خیلى طولانى آیاتى است که بیان یک سلسله احکام مى‏کند یعنى یک ماده قانونى را بیان مى‏کند،آن باز لحن و آهنگ دیگرى دارد: یا ایها الذین امنوا اذا تداینتم بدین الى اجل مسمى فاکتبوه و لیکتب بینکم کاتب بالعدل که طولانى‏ترین آیه قرآن است،یا: حرمت علیکم امهاتکم و بناتکم و اخواتکم... و آیاتى از این قبیل که زیاد هم داریم،آیات احکام در قرآن،اینها آهنگ دیگرى دارد.[همچنین]آیات تهدیدآمیز آهنگ دیگرى دارد،خیلى خشونت‏بار و تند است و اغلب این گونه آیات،هم کوتاه است و هم رعایت‏سجع در آنها بیشتر شده.این نکته که آیات قرآن داراى آهنگهاى مختلف است و هر آهنگى با محتواى آن آیات تناسب دارد و در این جهت نهایت دقت و مراقبت‏شده،از مطالب تازه‏اى است که در عصر اخیر به آن توجه کرده‏اند و خیلى توجه خوبى است.در میان کتابهایى که در این زمینه دیده‏ام و به فارسى هم در آمده است بهترین کتاب(مى‏دانم کتابهاى دیگر هم هست،من ندیده‏ام،شاید هم بهتر باشد)کتابى است که مرحوم آیتى خودمان ترجمه کرده‏اند(خدا او را بیامرزد)،کتاب مراه الاسلام طه حسین.شاید این کتاب آخرین کتاب یا جزو آخرین کتابهاى طه حسین باشد .اوایلى که شرکت انتشار تاسیس مى‏شد در جلساتى که مرحوم آقاى آیتى هم بود و شرکت مى‏کردیم راجع به اینکه چه کتابهایى خوب است تالیف یا ترجمه بشود از جمله پیشنهاد شد کتاب مرآه الاسلام ترجمه بشود و مرحوم آقاى آیتى قبول کردند که ترجمه کنند و ترجمه کردند به نام‏«آئینه اسلام‏». این کتاب فصلى دارد تحت عنوان‏«قرآن‏».آن فصل را مخصوصا بخوانید.همین مطلبى را که الآن من عرض مى‏کنم در آنجا نسبتا خوب بیان کرده و سراغ سوره‏هاى مختلف قرآن رفته و محتواى این سوره‏ها و آهنگ آیات را در نظر گرفته و بعد مى‏گوید ببینید چگونه تناسبى هست میان آهنگهاى مختلف این آیات و محتواهایى که هست.مثلا آنچه که در سوره‏«و الطور»خواندیم،با شدت خیلى فوق العاده‏اى است: و الطور و کتاب مسطور فى رق منشور و البیت المعمور و السقف المرفوع و البحر المسجور ان عذاب ربک لواقع ما له من دافع .

    سوره اقتربت الساعه و انشق القمر هم همین طور است ولى با روح خاصى.همه این سوره یک روح دارد که عرض مى‏کنم.حتى در این سوره چند داستان آمده ولى صورتى که این داستانها در این سوره دارند با صورتى که همین داستانها در سوره‏هاى دیگر قرآن دارند فرق مى‏کند یعنى در آنجاها به جزئیات هم تا حدى پرداخته شده و در اینجا قطعه‏هاى مختصرى آورده شده تا حدى که به آن روح کمک کند.حال روح این سوره چیست؟روح این سوره مطلبى است که کلى آن در قرآن به این صورت بیان شده: لئن شکرتم لازیدنکم و لئن کفرتم ان عذابى لشدید. اگر بشر در مقابل نعمتها و انعامهاى الهى حالت‏سپاسگزارى و حق‏شناسى و قدردانى داشته باشد،سنت الهى بر این است که آن نعمتها و انعامها را افزایش بدهد،و اگر به جاى آنکه عکس العمل سپاسگزارانه داشته باشد و قدرشناس و حق‏شناس آن نعمتها باشد کفران و ناسپاسى و قدرناشناسى و حق‏ناشناسى کند نه تنها موجب زوال آن نعمت است بلکه موجب پیدایش یک نقمت هم به جاى آن هست.آن شعر مى‏گوید:

    شکر نعمت،نعمتت افزون کند کفر نعمت از کفت بیرون کند

    ولى قرآن بالاتر از این را مى‏گوید،نمى‏گوید کفر نعمت فقط از کفت بیرون کند،مى‏گوید کفر نعمت،نعمت را از کفت بیرون کند و به جاى آن یک نقمت بیاورد.این یک اصل کلى است که در زندگى انسان،چه زندگى فردى چه زندگى اجتماعى،دنیوى و اخروى جارى است.

    نعمتها متفاوت است.قهرا وقتى که نعمتها متفاوت باشد شکرها و کفر نعمتها متفاوت مى‏شود و عکس العمل‏هاى الهى یعنى افزون کردن در یک جا و زایل کردن نعمت و بالاتر نقمت به جاى آن آوردن هم متفاوت مى‏شود،تا نعمت چگونه نعمتى باشد.یک وقت‏خدا به انسان نعمت‏سلامتى بدن داده،نعمت وسعت رزق داده،همه اینها نعمت است و اقتضاى شکر و سپاس دارد.ولى یک وقت نعمت الهى نعمتى است فوق العاده با ارزش،نعمتى است که حیات معنوى جاودانى انسان بستگى به آن دارد.اگر کفرى در این زمینه‏ها رخ بدهد عقوبتى که انسان به آن دچار مى‏شود صد درجه شدیدتر است.تعبیرى مى‏کنند،تعبیر درستى است، مى‏گویند خداوند غیور است.پیغمبر اکرم درباره سعد بن عباده خزرجى فرمود:«ان سعدا لغیور»سعد آدم غیورى است‏«و انا اغیر من سعد»و من از او غیورترم‏«و الله اغیر منى‏» . سعد که غیور بود غیرت او غیرت ناموسى به معنى ناموس انسانى یعنى نسبت به همسر خودش بود.در داستانى بود که[آیه نازل شد که]اگر کسى بیاید شهادت بدهد به اینکه زنش زنا کرده است تنها شهادت او کافى نیست و شاهد دیگرى باید باشد.گفت:یا رسول الله!اگر ما دیدیم زنمان زنا مى‏کند برویم شاهد بیاوریم؟من که تاب تحمل چنین چیزى را ندارم.پیغمبر فرمود حکم الهى این است،در عین حال فرمود سعد آدم غیورى است.بعد فرمود:من از او غیورترم. غیرت پیغمبر در مقابل نوامیسى است که خود پیغمبر دارد.نوامیس پیغمبر همان احکام الهى است.خدا که از پیغمبر غیورتر است در مقابل نوامیس عام عالم است،نوامیس خلقت به طور کلى که شامل شریعت هم مى‏شود،یعنى قوانین و اصول خلقت که خداى متعال قرار داده باید محترم باشد.اگر انسان بر ضد نوامیسى که خدا قرار داده عمل کند هتک ناموس الهى کرده است.وقتى انسان هتک ناموس الهى بکند،چنانکه هر غیورى وقتى که ناموسش هتک مى‏شود عکس العمل شدید نشان مى‏دهد خدا هم عکس العمل شدید نشان مى‏دهد. این مقدمه را دانستیم.

    اگر براى کسى وسایل هدایت و در واقع وسایل حیات جاودانى فراهم بشود و او این نعمت را حق‏ناشناسى و ناسپاسى کند،خودخواهى و خودپرستى و جاه و مقام و امثال اینها مانع بشود که[از آن بهره ببرد و]حقیقت که اینچنین به او رو آورده[و]دستش را به طرف او دراز کرده و مى‏خواهد او را براى همیشه نجات بدهد و حیات ابدى به وى بدهد،او به جاى اینکه ست‏حقیقت را بفشارد شمشیرش را بالا ببرد و این دست را قطع کند که تو چرا آمده‏اى به سوى من،قطعا اینچنین هتک ناموس الهى از طرف خداى متعال عقوبت و عذابى بسیار شدید دارد.قبلا گفتیم که پیغمبران کارخانه معجزه سازى نیاورده‏اند که هر کسى بیاید اقتراح کند،مثل معرکه‏گیرها،پیشنهاد کند این قدر مى‏دهم که فلان نمایش را بدهى.صحبت نمایش نیست،صحبت این است که معجزه‏هاى پیغمبران آیتها و دلیلهاى خداست‏یعنى ست‏حقیقت است که دراز شده و مى‏خواهد انسان را بگیرد براى اینکه او ایمان بیاورد و سر به جاده حقیقت بگذارد.حال اگر کسى معجزه یک پیغمبر را ببیند و مع ذلک جحود بورزد و مبارزه کند اینجاست که عذاب الهى نازل مى‏شود.عذابهاى الهى که خداوند بر امتها نازل کرده است همه همان و لئن کفرتم ان عذابى لشدید است.کفران ورزیدید:نعمت‏خدا به سوى شما آمد،دست هدایت به سوى شما دراز شد و به جاى اینکه از او استفاده کنید آن دست را با شمشیرتان زدید.

    سوره از اقتربت الساعه و انشق القمر شروع شد،بعد فرمود: و ان یروا ایه یعرضوا و یقولوا سحر مستمر هر آیتى و نشانه‏اى و دلیلى[که از خدا ببینند]-که هر آدم بى‏غرضى عاشق این است که آیتى از خدا ببیند تا به دنبال آن برود-اینها در مقام توجیه و تفسیر و تاویل آن برمى‏آیند به گونه‏اى که به اصطلاح عذرى براى خودشان و دیگران بتراشند.بعد قرآن فرمود: و لقد جاءهم من الانباء ما فیه مزدجر خبرهایى که در آنها ازدجارى باشد یعنى موعظه‏اى و امتناعى از این حرفها باشد به قدر کافى رسیده[که]این کارها خیلى خطر دارد:معجزه‏اى رخ بدهد، دست هدایتى بیاید و انسان حقیقت را تشخیص بدهد،باز چشمهایش را ببندد،نعمتى به این اهمیت و عظمت براى انسان پیش بیاید و در عین حال انسان خودش را به آن راه بزند،این پشت‏سرش عذاب و عقوبت دارد.

    بعد از مطرح کردن مساله قیامت،حال به عنوان نمونه چند قصه و داستان را بدون اینکه بخواهد جزئیات آنها را ذکر کرده باشد هر کدام را در چند آیه کوتاه[نقل مى‏کند]تحت همین عنوان که این سنت قبل از شما هم اجرا شده است‏یعنى مانند شما هم مردمى بوده‏اند، پیغمبرانى آمده‏اند و این مردم را دعوت کرده‏اند،آیت و معجزه داشته‏اند و آنها به جاى اینکه بپذیرند با آنها مبارزه کردند،نعمت الهى را به این شکل کفران کردند و به حکم و لئن کفرتم ان عذابى لشدید عذاب الهى هم به آنها رسیده است.چون سوره در مکه نازل شده این[آیه ناظر]به کفار قریش است که عذاب الهى به شما هم قطعا خواهد رسید،و در اینجا از جنگ بدر خبر مى‏دهد،و در خود آیات جنگ بدر هم هست که اساسا جنگ بدر امرى بود غیر قابل پیش بینى براى کفار.اگر چه پیغمبر اکرم این تعبیر را در یک جاى دیگر فرموده ولى در اینجا هم صادق است،فرمود:مکه پاره‏هاى جگر خودش را بیرون فرستاده،یعنى آن عزیزهاى مکه بیرون آمدند.رؤساى قریش واقعا هم طبقه‏اى بودند که وضعشان با سایر اعراب جاهلیت فرق مى‏کرد،وضع اشرافى داشتند.مکه تقسیم مى‏شد به دو طبقه به اصطلاح بردگان و زیردستان و طبقه‏اى که ملا قریش بودند که اینها در اعالى مکه بودند و آنها در ادانى مکه،جاهایشان هم با همدیگر فرق مى‏کرد.در جنگ بدر این عزیزهاى مکه و به اصطلاح پاره‏هاى جگر مکه بیرون آمده بودند با تجهیزاتى که باورشان نمى‏آمد که چنین سرنوشتى پیدا کنند براى اینکه مسلمین در مدینه فوق‏العاده ضعیف بودند،عده و عده‏شان کم بود،تجهیزات جنگى نداشتند و وضع اقتصادى‏شان خیلى بد بود که همه مورخین نوشته‏اند که این سیصد و سیزده نفرى که در جنگ بدر شرکت کردند به قدر کافى زره نداشتند و حتى زره‏شان خیلى کم بود یعنى اگر جمعیت‏یکجا با همدیگر روبرو مى‏شدند اینها مجبور بودند که بى‏زره به جنگ بروند.شاید سیصد و سیزده شمشیر در آنجا وجود نداشت ولى آنها که با هزار نفر آمده بودند چنان مسلح و مجهز بودند که غیر قابل توصیف بود و گویى همان سران قریش که در این سیزده سال با پیغمبر اکرم اینچنین مبارزه کردند،همینها که دیگران به تبع اینها آمدند و اصل اینها بودند، آمده بودند براى اینکه اینجا به خاک هلاکت بیفتند و برگردند.در«بدر»هفتاد نفر از سران قریش به دست مسلمین،کشته شدند و بقیه فرار کردند.قرآن این را از نظر عوامل معنوى، حتى قبل از جنگ بدر هم مرتب خبر مى‏دهد که چنین سرنوشتى در همین دنیا خواهد بود و بعد هم مکرر تکرار مى‏کند:مردمى که با پیغمبرشان آنچنان رفتار کنند چنین سرنوشتى خواهند داشت.

    عرض کردم قرآن[در این سوره]بر این قصه‏ها مرور مى‏کند،چون فقط مى‏خواهد اجمالا بگوید که پیغمبرى آمد،[مردمى]تکذیب کردند و بعد از تکذیب چنین سرنوشتى پیدا کردند، ولى همین طور با آیات کوتاه کوتاه و با لحن خیلى سریع و تند و خشونت بار: کذبت قبلهم قوم نوح پیش از اینها قوم نوح هم مانند اینها تکذیب کردند.نمى‏گوید چه را تکذیب کردند؟ چون بعد دارد: فکذبوا عبدنا .مفسرین روى این جهت بحث کرده‏اند که چرا دو بار«تکذیب‏»را ذکر کرده؟گفته‏اند براى اینکه اول که مى‏گوید: کذبت قبلهم قوم نوح قوم نوح پیش از اینها بودند،آنها هم تکذیب کردند[و بعد مى‏فرماید] فکذبوا عبدنا پس تکذیب کردند بنده ما را، مى‏خواهد بگوید اینها کانه تکذیب پیشاپیشى داشتند،مثل تصدیقهاى پیشاپیش،مثل امضاهاى پیشاپیش که انسان گاهى چیزى را سفید امضا مى‏کند،هنوز او ننوشته این امضا مى‏کند،هنوز کسى حرفى را نگفته و هنوز حرفى از دهان او بیرون نیامده و معلوم نشده که او چه مى‏خواهد بگوید،این قبل از اینکه او بگوید چون تصمیم گرفته تصدیق کند،مى‏گوید بله صحیح است،همین طور است که شما مى‏فرمایید. عکس قضیه،هنوز او نگفته این تکذیب مى‏کند.این نشان مى‏دهد که این تکذیب بر اساس منطق نیست چون تکذیب بر اساس منطق این است که حرف طرف شنیده بشود،روى آن حساب بشود،بعد ببیند منطقى نیست،آنوقت تکذیب کند.ولى تکذیبهاى مصلحتى و در واقع منفعتى،این است که[شخص]از اول تصمیم دارد که آن را قبول نکند. کذبت قبلهم قوم نوح قوم نوح هم قبل از اینها تکذیب کردند،چه را؟همه چیز را آنها نمى‏خواستند قبول کنند فکذبوا عبدنا پس چون چنین روحیه تکذیبى داشتند و روحیه‏شان روحیه تکذیب بود بنده ما را تکذیب کردند.اینجا که مى‏گوید: «بنده ما را تکذیب کردند»خداوند مى‏خواهد به خودش[مربوط کند]،یعنى ما را تکذیب کردند.بنده ما را تکذیب کردند یعنى ما را تکذیب کردند.مثل اینکه-اگر چه این تشبیه خیلى تشبیه درستى نیست-شما کسى را به عنوان نماینده خودتان به جایى مى‏فرستید،بعد به آن نماینده‏تان توهین مى‏کنند.یک وقت مى‏گویید به آقاى الف توهین کردند.آن وقت‏خودش را در نظر گرفته‏اید.و یک وقت مى‏گویید به نماینده ما توهین کردند،یعنى به ما توهین کردند، یعنى گذشته از اینکه به شخص او توهین کردند به ما هم توهین کردند. 

  • فهرست و منابع تحقیق مقاله سوره قمر آیه 9 تا 17

    فهرست:

    ندارد.
     

    منبع:

    ندارد.

تحقیق در مورد تحقیق مقاله سوره قمر آیه 9 تا 17, مقاله در مورد تحقیق مقاله سوره قمر آیه 9 تا 17, تحقیق دانشجویی در مورد تحقیق مقاله سوره قمر آیه 9 تا 17, مقاله دانشجویی در مورد تحقیق مقاله سوره قمر آیه 9 تا 17, تحقیق درباره تحقیق مقاله سوره قمر آیه 9 تا 17, مقاله درباره تحقیق مقاله سوره قمر آیه 9 تا 17, تحقیقات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله سوره قمر آیه 9 تا 17, مقالات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله سوره قمر آیه 9 تا 17 ، موضوع انشا در مورد تحقیق مقاله سوره قمر آیه 9 تا 17
ثبت سفارش
عنوان محصول
قیمت