تحقیق مقاله گیشنی

تعداد صفحات: 41 فرمت فایل: word کد فایل: 13114
سال: مشخص نشده مقطع: مشخص نشده دسته بندی: هنر
قیمت قدیم:۲۳,۵۰۰ تومان
قیمت: ۱۸,۰۰۰ تومان
دانلود مقاله
  • خلاصه
  • فهرست و منابع
  • خلاصه تحقیق مقاله گیشنی

    پیشگفتار:

    اگر ، فرهنگ ایرانی را متشکل از خرده فرهنگها بدانیم ، که اینگونه است ، یکی از عمده ترین و تأثیر گذارترین این فرهنگها، فرهنگ عشایر است . عشایر جمع مکسر عشیره یا عشیرت به معنای خویشان ،  دودمان و اقوام نزدیک است و این بدان چم است که این نامی عام است بر فرهنگی گسترده که در هر قدم خود به فرهنگهای کوچکتری تقسیم می شود ،و شاید یکی از دلایل عمده ،  که تحقیق درباره این فرهنگ را دشوار کرده است ،همین گستردگی ، گوناگونی و تنوع آن است و باز شاید به همین دلیل ساده، اندک پژوهشهایی هم که به زندگی عشایر پرداخته است  ، بیشتر به رو بنا توجه داشته اند و کمتر توانسته اند نقبی به درون بزنند.

    در ناشناخته های زندگی عشایر ، اما قالی مظلومترین است . آن هم در کشوری که جهانیان آن را با فرشش می شناسند .

    در این پژوهش ، این کمترین ، تلاش نموده است با توجه به اینکه قالی طایفه گیشنی یکی از زیباترین و اصیل ترین قالی در میان طوایف عشایر است ، که توجه ای بایسته به آن نشده است ، تا آنجا که امکانات اجازه می دهد شناسنامه ای ارائه دهد تا مگر پیش درآمد بر پژوهشی گسترده تر برای اهل نظر باشد .

    این پژوهش اما به صورت میدانی و با حضور در میان عشایر انجام شده است و با یادداشت برداری از خاطرات کهن سالان و کلانتران عشیره شکل گرفته است که در اندک زمانى تحقق   پذیرفته است . اما تحقیقی اینچنین که هدف آن به تصویر کشیدن زندگی مردمانی است دیر پا، به این اندک تا چه اندازه می تواند راهگشا باشد.

     

    فصل اول:

    ایل

    ایل عرب

    طایفه گیشنی

    وجه تسمیه نام طایفه گیشنی

    سابقه تاریخی طایفه

    تیره های طایفه گیشنی

    زبان طایفه گیشنی

    پیشه طایفه گیشنی

    ویژگی های اخلاقی

    جمعیت طایفه

     

    ایل:

    «مردمانى را گویند که در تمام سال در بیابانها در چادرهاى سیاه زندگانى کنند واز گرمسیرات به سردسیرات کوچ زمستانى می کنند.[1]»

     

    ایل عرب:

    ایل عرب فارس، بزرگترین و مهمترین ایل از پنج ایل خمسه مى باشد.در فارسنامه ناصرى آمده است که: « ایل عرب فارس جماعتى از اعراب بادیه، نجد و عمان و یمامه عربستانند که در زمان خلفاى بنى- امیه و بنى عباس بلکه از صدر دولت اسلام براى تسخیر مملکت فارس و نظم نواحى آن با عیال و مواشى آمده به عادت خود در چادرهاى سیاه زمستانه و تابستانه در دشت و کوهستان آمدوشد کنند. قشلاق آنها نواحى بلوک سبعه و رودان و احمدى و ییلاق آنهابلوک بوانات و قنقرى و سرچاهان باشد، و زبان این گروه از زبان عربى اصلى بیرون رفته وجز لهجه عربى براى آنها باقى نمانده است. و ایل عرب در اصل دوایل میباشد، یکى عرب جباره و دیگرى عرب شیبانى. »[2]

    بر خلاف نوشته فارسنامه، نمى توان با قاطعیت چنین گفت که تیره هایى از این ایل که پارسى و گاه ترکى سخن مى گویند، در گذشته گویششان تازى بوده، حال آنکه هم اکنون تیره هایى از ایل عرب، عربى هم صحبت مى کنند به گونه اى که ازبرنامه هاى پخش شده ازشبکه عربستان صعودى هر فرد از ایل عرب نزدیک به 80% گفته ها را متوجه مى شود.

    بر اساس این شواهد به نظر مى رسد بهتر است نوشته کتاب آثار جعفرى را نادیده نگرفت،در این کتاب چنین مى خوانیم: « طایفه عرب از اعراب نجد که در زمان خلافت اموى یا عباسى به این دیار مامور شده اند. هنوز به زبان عربى مغشوش تکلم مى نمایند. ییلاق این طایفه در بلوکات قنقرى و بوانات و سرحد چهار دانگه بلوک آباده وقشلاق آنان، جویم و بیدشهر و لارستان است، مردمش رعیت منش و قلیلى اهل سلاح هستند.»[3]

    در کتاب ایلات و عشایر ایران آمده است: « ایل عرب یکى از پنج ایل خمسه مى باشد، اصلأ از نجد و عمان و یمامه از قرن هفتم میلادى به ایران آمده اند، برخى در زمستان و تابستان در حوالى رامهرمز و سواحل رودخانه جراحى اقامت دارند و پاره اى در فارس مى باشند که در زمستان بلوک سبعه و رودان و نواحى احمدى و در تابستان در بوانات و قنقرى و غیره می باشند. اعضا این ایل به زبان فارسى، عربى و ترکى صحبت مى کنند و به دو شاخه اصلى یا دو ایل فرعى جباره و شیبانى تقسیم مى شوند. »[4]

    هر ایل به چندین تیره تقسیم مى شود که در این گفتار مجالى برای شرح آن نیست و با تعریفى از طایفه براساس فارسنامه ناصرى به معرفى طایفه گیشنى و دست بافته هاى آن خواهیم پرداخت که در تقسیم بندى هاى  ایلات و عشایر فارس آنرا زیر نام ایل عرب مورد بررسى قرار مى دهند.

    « طایفه : قبیله اى را گویند که از تیره هاى ایلات نباشند و در یک بلوک توقف نمایند، خواه در چادر سیاه و خواه در دهات زندگى کنند. »[5]

     

    طایفه گیشنى :

    فارسنامه ناصرى طایفه گیشنى را چنین معرفى مى کند: « اصل آنها ازخلج قونقرى است و همه چادر نشینند، ییلاق آنها در سرچاهان و پاکت قونقرى و قشلاق زمستانه آنها در جزیره منگ دریاچه بختگان است و معیشت آنها از گوسفند و بز و گاو وخر است. »[6]

    بر این اساس در فارسنامه طایفه گیشنى را یک طایفه مستقل معرفى کرده و هیچ اشارهاى به عرب بودن این طایفه نشده است. اما کتاب تاریخچه ایلات و عشایر عرب خمسه فارس طایفه گیشنى را اینگونه معرفى  مى کند: « طایفه جشنى که حدودا دویست خانوار و بیش از هزار نفر جمعیت دارد از قدیم الایام جزء ایل عرب بوده اند لیکن به زبان فارسى تکلم می نمایند.افراد این طایفه مردمی مؤمن و متدین، آرام، مهمان نواز و خوش برخوردند و مسیر ییلاق و قشلاق آنها با سایر طوایف عرب تفاوت کلى داشته است یعنى سردسیر آنها حدود باغ سیاه قنقرى بوانات و گرمسیر آنها اطراف ارسنجان و سنگ گر بوده که در هر دو نقطه خانه هاى مسکونى احداث نموده و در کنار دامدارى کشاورزى هم می نمایند. مسیر ییلاق و قشلاق آنهااز شصت کیلومتر تجاوز نمى نماید. این طایفه پراکندگى کمترى دارند و همگى در دو نقطه سردسیر و گرمسیر که در فوق یاد شد ساکن گردیده اند. »[7]

    از این گذشته اگر از افراد این طایفه بپرسید که شما از کدام ایل هستید خواهید شنید که: "ما عرب هستیم اما به پارسى سخن مى گوییم."

    بر اساس پژوهش هاى آقاى اسماعیل ابراهیمى؛ که از افراد این طایفه است و در تلاش است تااین پژوهشها را در قالب کتابى منتشر کند؛ طایفه گیشنى یکى از طوایف مستقل فارس مى باشد که در فارسنامه ناصرى این موضوع متذکر شده و آنرا در جرگه طوایف مستقل آورده است.

    اما پس از آن، حوادث روزگار از جمله تاراج طایفه و کشته شدن سرپرست آن در چند نوبت، کشته

    شدن احمدخان در زمان رضاخان، جمعیت ساکن در ییلاق و قشلاق طایفه را پایین آورد؛همین امر موجب شد که طایفه برای حفظ بقاى خودزیر لواى ایل خمسه برود که اغلب تاریخ نویسانى که در این زمینه قلم فرسایى کرده اند آنرا جزء ایلات خمسه شمرده اند.[8]

    پس آنچه از نوشته ها دستگیرمان مى شود تا زمان ناصرالدین شاه (زمان نگاشته شدن فارسنامه ناصرى) این طایفه در جرگه طایفه هاى مستقل بوده است، اما در زمان رضاخان این طایفه را جزء ایلات خمسه نام برده اند. از این پنج ایل، ایل عرب بوده که طایفه گیشنی را به زیر نام خود برده است؛ که خود چرایى در پى دارد و نیاز به پژوهشى درخور؛ بر این اساس عرب بودن این طایفه ریشه اى نیست. و خوب مى دانیم تغییر عقاید، باورها و رسوم مردم زمانى بس دراز مى طلبد، چه گواهى بهتر از این که مردم منطقه اى که این طایفه در کوچ خود از آن مى گذشتند (شهرستان ارسنجان) و یا هم اکنون در نزدیکى آن سکنى گزیده اند پس از گذر هزاران سال پاره اى از عقاید آیین زرتشتى را؛ اگرچه نادانسته؛ حفظ کرده اند.پس ساده انگارى است که شباهت بسیار زیاد طرح و نقش و رنگ دست بافته ها و به ویژه قالى هاى این طایفه به دست بافته هاى ایل عرب را ناشى از تغییرات سیاستمدارانه و در این زمان اندک دانست. شاید با یافتن پاسخى براى اینکه چه عاملى سبب شده تا از پنج ایل خمسه، طایفه گیشنى باید نام ایل عرب را به دنبال داشته باشد، به دلیل شباهت دستبافته هاى این طایفه با دستبافته هاى ایل عرب نیز پى بریم.

    با توجه به اینکه عشایر به دانستن شجره نامه، اصل و نسب و به طور کلى تاریخ ایل و طایفه خود بسیار اهمیت مى دهند و نیز با توجه به اینکه آقاى ابراهیمى علاوه بر داشتن چنین پشتوانه اى ، پژوهش خود را بر اساس اسناد مکتوب و معتبر استوار کرده است بنابراین براى معرفى این طایفه از این دست نوشته ها بیشتر سود مى بریم.

     

    وجه تسمیه نام طایفه گیشنى :

    علت اینکه نام طایفه را گیشنى نامیده اند بر ما معلوم نیست، در گویش محلى به آن گِشنى یا گیشنى گفته مى شود اما در کتابى چون فارسنامه ناصرى و یا کتاب تاریخچه اى بر ایلات و عشایر عرب خمسه فارس و یا در شناسنامه افراد این طایفه از آن به جَشَنى یاد شده است و گروهى بر این عقیده اند که علت این نامگذارى جشن هاى زیادى بوده که طایفه براى خود تدارک مى دیده است و اصل کلمه جَشْنى بوده است.

    گروهى دیگر بر این ایده اند که پادشاه سربازانى براى جنگ مى خواسته است از افراد این طایفه تعداد معدودى آمده بودند، پرسیده اند: از شما کیست؟ آنها پاسخ مى دهند: جیش نى (یعنى سرباز نداریم) یا گیشت نى (یعنى هیچ کس نیست.)[9]

    اگر چه دلیلى براى پذیرفتن یا رد کردن هیچ یک از ایده هاى ذکر شده نیست اما چنین مى نماید که نظر دوم بیشتر داستانى است عوام پسند.

     

    سابقه تاریخى طایفه:

    کهن ترین سند در مورد موجودیت طایفه سنگهاى مزار مى باشد که مربوط به سده دهم هجرى از جمله سنگ مزارى است که بر آن خدیجه بیگم جشنى حک شده و تاریخ آن 998ه.ق مى باشد.

    و نیز دو سند تاریخى مربوط به دوران صفویه در دست است که یکى نشان مى دهد بزرگان طایفه نزد شاه عباس دوم رفته و مالیات پرداخت کرده اند و دیگرى شکایت افراد طایفه از امیر زمان خان، جمعى از اعراب باصرى (الله قلى عرب باصرى) بوده که شاه سلطان حسین صفوى بنا به سندى که از دوران شاه عباس صفوى در دست داشته اند خواسته که مزاحم آنها نشوند. و از کتابها، تنها فارسنامه ناصرى در زمان قاجاریه است که نشان از رونق طایفه در این زمان دارد.

    ییلاق و قشلاق طایفه از گذشته هاى دور در استان فارس بوده و به ندرت به کرمان یا بندرعباس (به ناچار و از سر اجبار) کوچ کرده اند. ییلاق طایفه بنا به نوشته فارسنامه سرچهان و پاکت قنقرى که زمانى جزء آباده اقلید و امروزه جزء شهرستان بوانات مى باشد، بوده است. اکنون در روستاهاى قنات ابراهیم، دوست آباد، قنات سرخ، ابونصر، امام زاده شاهزاده ابوالقاسم، سید آباد و کولویه سکنى گزیده اند و به دامدارى و کشاورزى مشغولند و نیز روستاهای احمد آباد، سر پنیران، گُمبَکان که جزء شهرستان پاسارگاد مى باشد. دیگر ییلاق طایفه، روستاهاى بِکَهدان واسلام آباد جشنى مى باشد که جزء شهرستان ارسنجان است.

    قشلاق طایفه بر اساس فارسنامه جزیره مُنگ دریاچه بختگان است اما آنچه مشخص است قشلاق طایفه در گمبان شهرستان ارسنجان مى باشد که زمانى قلمرو شهرستان نى ریز بود که در شمال دریاچه تَشْک واقع شده است.تعداد زیادى از خانوارهاى این طایفه در همین منطقه ساکن شده اند و در روستاهاى شرق آباد، سنگ کَر، تلمبه کاظمى، دشت کورکى، چهارقلات، کناره به صورت نیمه کوچ رو به دامدارى و کشاورزى پرداخته اند.

    خانوارهایى از این طایفه نیز در روستاهاى على آباد مَلِک، کمال آباد، صالح آباد، سعادت آباد و صفر آباد ساکن شده اند و بیشتر به کشاورزى و تعدادى هنوز پیشه دامدارى دارند. و نیز خانوارهاى خصوصاً سادات در بخش آباده تشک از شهرستان نى ریز ساکن شده اند و اغلب دامدارى را رها نکرده اند.[10]

     

    تیره هاى طایفه گیشنى :

    از ویژگیها ى طایفه آن است که افراد مختلف از دیگر نقاط جذب طایفه مى شوند و پیوندهایى با افراد طایفه برقرار مى کنند و تیره هایى از طایفه را تشکیل مى دهند، طایفه گیشنى نیز از این امر مستثنى نبوده است. به طور اجمالى به معرفى تیره هاى این طایفه مى پردازیم:

    تیره مُعافى: قدیمى ترین تیره طایفه گیشنى بنا بر اسناد تیره معافى ها هستند که اغلب تیره عقیده دارند معافى هستند اما به علت اختلاط مشخص نیست کدام خانوارها مى باشند اما تیره اى در طایفه هست که شهرت جَشَنى گرفته اند شاید همین گروه معافى باشند. به گفته سرپرست طایفه زنده یاد عبدالکریم زارع شهرت این افراد میرزایى و زارع مى باشد.

    تیره قائدى: که فرزندان خِدِربَگ[11] هستند، از خاور کرمان به قَطرویه فارس آمده ودر قلعه قنات ابراهیم ساکن شده و تیره قائدى از همین پور است و در گویش محلى به آن کُیْدى گویند.

    تیره صفى قلى: فرزندان صفى قلى هستند که نیاى آنها از جور قاسم خان خَلَج به میان طایفه مهاجرت کرده است.

    تیره ده پایینى: همگى فرزندان نظر قشقه هستند که از ممسنى به میان طایفه آمده اند و اکنون تیره بزرگى را تشکیل مى دهند و شهرت هاى نجفى، ابراهیمى معصومى، همتى، اخوان، زارعى، رنجبر را برگزیده اند.

    تیره اسماعیلى: همگى فرزندان اسماعیل هستند که تعدادى بر اثر خشکسالى از ابرکوه به میان طایفه مهاجرت مى کنند. گویا اسماعیل در طایفه ساکن مى شود و اکنون نزدیک به پنجاه خانوار شده اند که شهرتهاى اسماعیلى، کریمى،(به دلیل اشتباه شناسنامه اى محمدى و اسفندزاده) دارند.

    تیره شهابى: گرچه در کتاب وقایع ایلات خمسه نوشته محمد على نجفى نوشته شده در دوره نادرشاه افشار فردى بنام شهاب از بوانات میان طایفه آمده است اما شواهد حاکى از آن است که شهابى ها قبل از افشاریه در این مکان بوده اند. سنگ مزارى است شاهد بر اینکه در سال 1048ه.ق افراد این تیره در میان طایفه بوده اند، البته بر این سنگ نام حسن قلى شهابى بیدکى حک شده، گویا در مهریز یزد محله اى بنام بیدوک است که مى تواند با این مورد ارتباط داشته باشد.ونیز سنگ مزارى مربوط به دویست سال پیش است که نام استاد على یزدى روى آن به چشم مى خورد.

    تیره کَوا رى: بر اساس سند پوست آهویى[12] تیره کوارى و گیشنى دو تیره جداگانه

    بوده اند که به دلیل کمى جمعیت کوارى ها و کوچ آنها به مکانهاى دیگرتعداد باقى مانده جذب طایفه شده اند و تیره کوارى را تشکیل داده اند، البته در گویش محلى به کوارى ها کَبَلى مى گویند.

    تیره محمدى: همگى فرزندان محمد هستند که از خواجه جمالى، یکى از روستاهاى شهرستان نى ریز مهاجرت کرده اند و جذب طایفه شده اند.

    تیره مَنگِلى: مى گویند از کرمان آمده اند، شهرت آنان چندى پیش منگلى بوده که تغییر شهرت داده اند و اکنون رئوفى زاده و قاسمى دارند.

    تیره افشار: اصل آنها از ایل افشار کرمان است. همگى فرزندان جعفرقلى مى باشند.

    تیره علیشاهى: فرزندان علیشاه از تیره مرتضایى چهارراهى مى باشند شهرت علیشاهى و اسدى دارند.

    تیره قرایى: این تیره نیز از ایل قرایى تیره بیات مى باشند، به منطقه سرچُهان وسپس به میان طایفه گیشنى مهاجرت کرده اند.

    سادات طایفه گیشنى که فرزندان سید جمال الدین مى باشند، هم در ییلاق وهم درقشلاق طایفه متوطن شده اند و شهرتهاى موسوى، علوى، صادقى، مظلومى را بر گزیده اند.[13]

     

    زبان طایفه گیشنى:

    زبان طایفه گیشنى پارسى است، گرچه واژگان لرى، کرمانى و ترکى در گویش این طایفه دیده مى شود و نیز گویش ویژه خود را دارند[14] و با وجود نزدیکى به شهرستان ارسنجان گویش این طایفه با گویش مردم شهرستان و حتا با گویش توابع ارسنجان متفاوت است.[15]

     

    پیشه طایفه گیشنى:

    مردم طایفه از دیرگاهان در کنار دامدارى، کشاورزى هم مى کردند. اما اندک اندک  که دامدارى از رونق افتاده تعداد زیادى به کشاورزى روى آوردند و تعدادى هم دامدارى را ادامه دادند و ییلاق و قشلاق مى کنند.البته تعداد عشایر منطقه گُمبان یعنى محل قشلاق طایفه بیشتر از گیشنى هاى منطقه سرحد ساکن

  • فهرست و منابع تحقیق مقاله گیشنی

    فهرست:

    پیشگفتار.................................................................................................................................................... 3

    فصل اول

    ایل............................................................................................................................................................ 5

    ایل عرب................................................................................................................................................... 5

    طایفه گیشنی............................................................................................................................................ 6

    وجه تسمیه نام طایفه گیشنی.................................................................................................................. 8

    سابقه تاریخی طایفه................................................................................................................................ 9

    تیره های طایفه گیشنی........................................................................................................................ 10

    زبان طایفه گیشنی................................................................................................................................ 12

    پیشه طایفه گیشنی............................................................................................................................... 12

    ویژگی های اخلاقی............................................................................................................................. 13

    جمعیت طایفه........................................................................................................................................ 13

    فصل دوم

    تولید فرش............................................................................................................................................. 15

    دیرینگی فرش بافی............................................................................................................................. 15

    سیاه چادر.............................................................................................................................................. 16

    چق......................................................................................................................................................... 17

    گلیم و شلی........................................................................................................................................... 18

    قالی....................................................................................................................................................... 18

    جاجیم چگینی (شیرکی)....................................................................................................................... 20

    گبّه......................................................................................................................................................... 20

    دیگر دستبافت ها.................................................................................................................................. 21

    مراحل بافت قالی از پشم چینی تا بافت............................................................................................ 23

    نمونه هایی از قالی گیشنی در کتاب های پژوهشگران..................................................................... 27

    فصل سوم

    توصیف نمونه ها................................................................................................................................... 43

    فصل چهارم

    نتیجه گیری........................................................................................................................................... 62

    منابع....................................................................................................................................................... 64

     

     

    منبع:

    ادواردز، سیسیل، قالى ایران، ترجمه مهین دخت صبا، چاپ دوم، تهران: فرهنگسرا، 1368.

    پرهام، سیروس، دستبافتهاى عشایرى و روستایى فارس، جلد اول ، چاپ اول ،تهران: امیرکبیر،1371.

    پرهام، سیروس، دستبافتهاى عشایرى و روستایى فارس، جلد دوم، چاپ اول ، تهران: امیرکبیر، 1371.

    حسینى فسایى، حاج میرزا حسن، فارسنامه ناصرى، جلد دوم، چاپ دوم، تهران: امیرکبیر،1378.

    سهام پور، هوشنگ، تاریخچه ایلات و عشایر عرب خمسۀ فارس، چاپ اول، تهران: کوشامهر، 1377.

    هنرنامه، شماره دو، ص 58.

تحقیق در مورد تحقیق مقاله گیشنی , مقاله در مورد تحقیق مقاله گیشنی , تحقیق دانشجویی در مورد تحقیق مقاله گیشنی , مقاله دانشجویی در مورد تحقیق مقاله گیشنی , تحقیق درباره تحقیق مقاله گیشنی , مقاله درباره تحقیق مقاله گیشنی , تحقیقات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله گیشنی , مقالات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله گیشنی ، موضوع انشا در مورد تحقیق مقاله گیشنی
ثبت سفارش
عنوان محصول
قیمت