تحقیق مقاله نکاتی در مورد سعادت و شقاوت انسان

تعداد صفحات: 39 فرمت فایل: word کد فایل: 13651
سال: مشخص نشده مقطع: مشخص نشده دسته بندی: معارف اسلامی و الهیات
قیمت قدیم:۱۶,۵۰۰ تومان
قیمت: ۱۰,۰۰۰ تومان
دانلود مقاله
  • خلاصه
  • فهرست و منابع
  • خلاصه تحقیق مقاله نکاتی در مورد سعادت و شقاوت انسان

    بسم الله الرحمن الرحیم

    (لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم ثم رددناه اسفل سافلین  الاالذین آمنو و عملوا الصالحات فلهم اجرهم غیرممنون) سوره تین آیات 6-4

    انسان را در قامت نیکوتر خلق کردیم. سپس اورا به پایین‌ترین پله باز گرداندیم. جز آنان که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند که پاداشی پایان ناپذیر دارند.

    از میان هزاران خوبی و محاسن ایمان، پنج خوبی را در پنج نکته بیان می‌کنیم.

    نکته اول

    انسان به سبب نور ایمان به اعلی علیین بالا می‌رود و به وسیله آن ارزشی کسب می‌کند که شایسته بهشت باشد. در حالی که به سبب تیرگی کفر به اسفل  سافلین سقوط می‌کند و در وضع شایسته آتش جهنم قرار می‌گیرد. چون ایمان انسان را به صانع جلیلش مربوط می‌سازد. و او را با پیوند محکم(به‌خدا) مربوط می‌سازد و او را به صانعش نسبت می‌دهد. پس ایمان انتساب است. از این رو انسان به وسیله ایمان ارزشی والا از لحاظ تجلی صنعت الهی در او و پیدایش دلایل تقوش اسماء  ربانی بر صفحه وجودش کسب می‌کند. ولی کفر همان نسبت و انتساب را قطع می‌کند. و تیرگی آن صنعت ربانی را فرا می‌گیرد؛ و آثار آن را پاک می‌کند و ارزش انسان را می‌کاهد به طوری که او را فقط در ماده اش منحصر می‌سازد. و ارزش ماده اعتباری ندارد. و حکم نبودن را دارد. چون فنا پذیر و زایل شدنی است و حیاتش حیاتی حیوانی موقت است.

    و اینک این را با آوردن مثالی توضیح می‌دهیم:

    ارزش ماده با ارزش صنعت ومیزان مرغوبیت صنعت انسان متفاوت است. گاهی هر دو ارزش را برابر می‌بینیم. و گاهی ارزش ماده از ارزش خود صنعت بیشتر است و گاهی پیش می‌آید که ماده آهن دارای ارزشی غنی و جمالی بسیار عالی می‌شود. و پیش می‌آید صنعتی نادر و بسیار نفیس با وجود اینکه از ماده بسیار ساده ساخته شده است. میلیونها تومان ارزش پیدا می‌کند. اگر امثال چنین تحفه‌ای نایاب در بازار زرگران و پیشه وران عتیقه شناس عرضه شود و سازنده با مهارت و مشهور آن را بشناسند قیمتش به میلیونها تومان می‌رسد. اما اگر همان تحفه در بازار آهنگران مثلاً عرضه شود، هیچ‌کس به خریدن آن اقدام نخواهد کرد. و چه بسا برای خریدنش چیزی پرداخت نمی‌شود.

    در انسان نیز چنین است انسان صنعت خارق‌العاده خالق سازنده و یکی از والاترین معجزات قدرتش می‌باشد. چون خدا او را به عنوان مظهر تجلیات جمیع اسماء نیکش خلق کرده است. و او را مدار تمام نقوش بدیع خود قرار داده و الگوی کوچک و نمونه تمام کائنات قرار داده.

    پس هروقت نور ایمان در وجود همین انسان مستقر گردد، همان نور تمام نقش های حکیمانه را که بر انسان قرار دارد، بیان و روشن می‌کند، بلکه آن را بر دیگران می‌خواند. پس مؤمن آن را اندیشمندانه می‌خواند، و آن را در نفس جود کاملاً احساس می‌کند. و دیگران را وادار می‌کند آن را مطالعه کرده و در آن بیندیشند. یعنی انگار می‌گوید: «اینک منم ساخته و مخلوق همان صانع, ببینید جگونه کرم و رحمتش در من متجلی می‌شود». وبه وسیله معانی مشابه آن صنعت ربانی در انسان متجلی می‌شود.

    پس ایمان که عبارت است از انتساب به صانع سبحان به نشان دادن جمیع آثار صنعت نهان در انسان می‌پردازد. و بدین وسیله ارزش انسان در طول بروز همان حقیقت ربانی و درخشش همان آینه صمدانی معین و مشخص می‌شود. آنگاه همین انسان که اهمیتی ندارد به والاترین مقام تمام مخلوقات تحول پیدا می‌کند. به طوری که شایستگی خطاب الهی را پیدا کرده و به شرفی نایل می‌آید که او را شایسته مهمانی ربانی در بهشت  می‌کند.

    اما وقتی کفر که عبارت است از قطع انتساب به خدا در وجود انسان نفوذ کند در چنان حالتی تمام معانی نقوش اسماء نیک و حکیم الهی به تیرگی سقوط کرده و به کلی محو می‌شود و مطالعه و خواندن غیر ممکن می‌گردد. چون فهم جهات معنوی مکنون در آن که متوجه صانع جلیل است. به سبب  فراموش گشتن صانع سبحان ممکن نمی‌شود بلکه به دنباله رو تبدیل و اکثر آثار صنعت و یا حکمت و اغلب نقوش معنوی عالی از بین می‌رود و اما باقی مانده آن که به چشم می‌آید اسباب ناچیز بی ارزش به طبیعت و تصادف نسبت داده می‌شود. و بالآخره سقوط کرده و زایل می‌گردد. چون هر یک از جواهر درخشان به پاره شیشه‌ای سیاه و تاریک تبدیل می‌گردد. و در آن حالت اهمیتش در تنها ماده حیوانی منحصر می‌گردد. و همان‌طور که گفتیم سرانجام و ثمر ماده عبارت است از بسر بردن حیاتی کوتاه جزئی، که صاحب آن آن را سپری می‌کند، در حالی که ناتوان‌ترین و نیازمندترین و شقاوتمندترین مخلوقات است از این رو در نهایت گندیده و زایل می‌شود... و این‌چنین کفر ماهیت انسانیت را خراب کرده و از جوهری ارزشمند آن‌را به سیاه زغالی بی ارزش تبدیل می‌کند.

    نکته دوم:

    همان‌طور که ایمان نور است و انسان را روشن و نورانی می‌کند و تمام مکاتیب صمدانی نوشته شده بر آن را نمایان و ظاهر و آن را بازخوانی می‌کند، همان‌طور هم کائنات را روشن می‌کند، و قرنهای گذشته و آینده را از تاریکی شدید و فراگیر نجات می‌دهد.

    و با استناد به اسرار این آیه شریف این راز را با مثالی توضیح ‌‌خواهیم داد:

    )الله ولی الذین امنو یخرجهم من الظلمات الی النور) بقره 257 خدا یاور‌‌ مؤمنان ‌است آنها را از تاریکی‌کفر به ‌نور ‌‌‌ایمان بیرون می‌آورد.

    در یک جریان خیالی دو کوه بلند را در مقابل هم می بینیم که بر قله آنها پلی عظیم و هولناک و در پایین آن دره‌ای بسیار عمیق قرار دارد و خودمان را که در روی آن پل ایستاده ایم در آن هنگام تاریکی شدید از هر طرف دنیا را در بر می گیردد، و چیزی دیده نمی‌شود. طرف راست خود را نگاه می کنیم، در تاریکی بی نهایت قبرستانی بزرگ را می بینیم یعنی به خیالمان چنان می آید. بعد طرف چپ را نگاه می کنیم، انگار امواجی از تاریکی شدید را می بینیم که با مشکلات و مصایب وحشتناک دست و پنجه نرم می کنند و با فجایع بزرگ در ستیزهستنند و گو اینکه خود را برای حمله آماده می کنند. به پایین پل نظر می اندازیم گودال و دره بسیار عمیق و بی انتها به چشممان می آید در این موقع و در مقابل این تیرگی شدید و مشکلات بزرگ جز چراغی بسیار کم نور دستی چیزی در اختیار نداریم. از آن استفاده می کنیم درآن هنگام وضعی ترس‌آور برایمان میشود شد چون گله شیر درنده و وحوش و اشباح را پیرامون خود و حتی تا اطراف پل می بینیم آرزو می‌کنیم که این چراغ را هم نداشتیم  که این مخلوقات خوفناکی را برایم نمایان بکند نور چراغ را هر جا می‌گرفتیم مان خطرات خوفناک را می‌دیدیم، در دل حسرتمند بودیم و آه سرد می‌کشیدیم و می‌گفتیم واقعاً چراغ برایم مصیبت است از کوره در رفتم و چراغ را به زمین زدیم و خورد شد و انگار با خورد کردن چراغ به نور چراغی برقی دست یافتیم دیدم تمام کائنات را روشن کرده و قلب همان تاریکی را شکافته و کاملاً نابود شده و زایل گشته پر نور است. و هر جا و هر جهت پر از نور شده است و حقیقت همه چیز روشن و واضح نمایان شد. دیدیم همان پل معلق و ترس‌آور خیابانی ‌است ‌از ‌دشتی ‌هموار ‌می‌گذرد‌ ‌و ‌‌برایمان‌ روشن‌ شد ‌همان‌ گورستان ‌پرهراس که در طرف ‌راست دیده بودیم ، جز مجالس ذکر و تهلیل و زمزمه ذکری لطیف و خدمتی گرانقدر و عبادتی والا چیزی نیست که زیر فرمان مردانی نورانی در باغهای سبز و خرم و زیبا بر پا شده‌اند و نور شادی و سرور و سعادت را در قلب فروزان می‌کند و آن دره های عمیق و مصایب هولناک و حوادث مبهم که در طرف چپ خود می دیدم جز کوههای پوشیده از درختان سبز و خرم که موجب سرور بیننده می‌شوند چیزی نیستند که در پشت آن مهمانخانه عظیم و آسایشگاهها و تفریح گاههای جالب قرار دارند. آری به خیالمان چنین آمد و مخلوقات مخوف و وحوش درنده که دیدیم جز حیوانات رام شده و مأنوس مانند شتر و گاو و بز و گوسفند چیزی نیستند و در این موقع آیه شریف را می خوانیم

    ( الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور )

    همان دو کوه عبارت اند از آغاز و انتهای حیات، یعنی عبارتند از عالم زمین و عالم برزخ و پل عبارت است از طریق حیات و طرف راست زمان گذشته و طرف چپ عبارت است از زمان آینده و چراغ دستی عبارت است از خودپرستی و مباهات و به خود بستگی و به معلومات خود مغرور بودن انسان که به وحی آسمانی گوش فرا نمی‌دهد و شیرها و درندگان وحشی عبارتند از حوادث شگفت انگیز و موجودات عالم پس انسانی که به خود پرستی و غرور خود متکی است و در دام تیرگیهای غفلت گرفتار می‌شود و به غل و زنجیر گمراهی مبتلی می‌شود همان انسان مانند حالت اول خیالی من است، که با نور همان چراغ ناقص که عبارت است از شناخت ناقص و منحرف بسوی گمراهی، گذشته را مانند گورستانی بزرگ می‌بیند که در تاریکی عدم ناپدید شده است و زمان آینده را به صورتی وحشتناک نشان می‌دهد که مصایب و خطرات و مشکلات در آن بازی می‌کنند و جریان حوادث را به تصادف کور نسبت و حواله می‌دهد همان‌طور تمام حوادث و موجودات را که عموماً از جانب پروردگار مهربان و حکیم مأمورند طوری نشان می‌دهد که انگار وحوش درنده و آدم خوران حمله‌ور می‌باشند بنابراین حکم آیه شریف لازم می‌آید:

    (و الذین کفروا اولیاء هم الطاغوت یخرجهم من النور الی الظلمات ) بقره 257 طاغوت یاور و معین کافران می‌باشد که آنها را از نور ایمان به تاریکی کفر بیرون می‌برد.

    اما وقتی امداد هدایت الهی به داد انسان برسد وایمان به قلبش راه بیابد ومستقر گردد و فرعونیت وخودخواهی شکسته شود و به کتاب خدا گوش فرا دهد, بیشتر به حالت دوم در آن واقعه خیالی شباهت پیدا می‌کند. آنگاه کائنات با روشنایی روز رنگ آمیزی شده و از نور الهی لبریز می‌شود و تمام عالم به زبان آمده می‌گویند (الله نور السماوات والارض ) نور 30 خدا فروغ آسمان وزمین را در دست دارد.

    پس همان‌طور که گمان می‌رفت زمان گذشته: در آن حالت, قبرستانی بزرگ نیست بلکه همان‌طور که بصیرت قلب آن را می بیند هر عصر و زمان, زیر فرمان پیامبری مرسل یا جمعی از اولیاء صالح با ذخیره انبوه از وظایف بندگی قراردارد. همان وظیفه والا را اداره و آن را تعمیم داده و ارکان آن را در بین رعایا به درست‌ترین وکاملترین درجه استوار ومحکم می‌کند. و بعد از این جماعت انبوه از دارندگان ارواح با صفا, از جذبه ادای وظایف وتکالیف حیاتی فطری به پرواز در‌آمده و به مقامات عالی و بالا می‌روند. و «الله اکبر گویان» پرده آینده را پاره می‌کنند و وقتی به طرف چپ نگاه می‌کند با دوربین نور ایمان از دور می‌بیند که در ورای انقلابات برزخی و اخروی که به ضخامت کوهها می‌باشد. قصرهای سعادت بهشت مقرر است و در آن بساط پذیرایی های رحمان به صورتی گسترده شده است که اول و آخرش پیدا نیست. پس محقق می‌شود که هر یک از حوادث عالم مانند طوفانها و زلزله ها و طاعون و امثال آنها مأمور و مکلف و مسخر می‌باشد، پس دیده می‌شود طوفانهای بهار و باران و سایر حوادث مانند آنها که‌اندوهبار و ناهنجار به نظر می‌آید، در حقیقت و معنی عبارتند از مدار حکمتهای لطیف حتی مرگ را سرآغاز حیات ابدی می‌بیند. و قبر دروازه سعادت پایدار می‌باشند. و با تطبیق حقیقت سایر جهات را بدین منوال براین مثال قیاس کنیم

     

    نکته سوم:

    ایمان همانطور که نور است نیرو نیز هست، بنابراین انسانی که به ایمان حقیقی نائل می‌آید، می‌تواند با تکیه بر نیروی ایمان خود کائنات را به مبارزه بطلبد و از تنگنای حوادث خود را برهاند. و با کمال آسایش و امنیت در کوران حوادث سخت بر کشتی حیات سوار و تفرج کنان به دریا بزند و بگوید: توکل به خدا و بارهای سنگین خود را به دست امانت قدرت خدای توانمند مطلق بسپارد و در کمال سهولت و آسانی راه دنیا را پیموده تا به برزخ رسیده و استراحت می‌کند و از آنجا می‌تواند بلند شده پر بزند وراه ورود به سعادت ابدی را پرواز کنان طی نماید.

    اما اگر انسان توکل را رها کند نه تنها توانایی پرواز به بهشت را ندارد بلکه همان اثقال او را به اسفل سافلین نیز خواهد کشید.

    پس ایمان مقتضی توحید است, و توحید به تسلیم می‌انجامد و تسلیم موجب تحقق توکل می‌گردد, و توکل راه به سعادت دارین را آسان خواهد کرد. و نباید گمان کنی که توکل به معنی رد کلی اسباب است بلکه توکل عبارت است از علم به اینکه اسباب عبارت است از نهان داشتن قدرت الهی که باید خود آن و مدارهایش رعایت شوند. ولی تشبث و برگرفتن آنها نوعی دعای عملی به شمار می‌آید. پس درخواست مسببات و انتظار تحقق نتایج جز از جانب خدای سبحان فراهم نمی‌شود, و منت وسپاس و ستایش فقط به او برمی‌گردد و بس.

    حال وصف آنکه به خدا توکل دارد و آنکه توکل ندارد, مانند حال و وضع دو نفر است که باری سنگین را روی سر و دوش خود حمل می‌کردند. ساکت وآرام می‌رفتند و سوار کشتی بزرگ شدند. یکی از آنها همین که سوار کشتی شد بار را از دوش خود پایین آورد و آن را در کشتی نهاد و خود بر آن نشست واز آن مراقبت می کرد. اما آن دیگری از ابلهی و غرور خود چنان نکرد و به او گفتند:

    «بارت را از دوش پایین بیاور وراحت باش» او گفت:   

    «نه چنین کاری نمی‌کنم, می‌ترسم از بین برود, و خودم قدرت دارم و حمل آن برایم مشکل نیست و خود از بارم محافظت می‌کنم و آن را روی سرم قرار می‌دهم» باز به او گفتند:

    «برادر این کشتی سلطانی امین که ما را جا می‌دهد وحمل می‌کند، از همه ما نیرومندتر است و می‌تواند ما وکالاهای ما را حمل و از خود ما بهتر از آن محافظت کند. چه بسا چرت بزنی و بیهوش بشوی و خودت و کالایت به دریا سقوط کنی» علاوه بر این کم کم نیرویت را از دست می‌دهی, آنگاه دوش ضعیف و سر بی مخت توان حمل این بار را ندارد که زحمتش بیشتر می‌شود. و اگر ناخدای کشتی تو را در این وضع ببیند, خیال می کند دیوانه شده ای وکم داری, آنگاه بیرونت می‌کند, یا دستور می‌دهد بازداشتت کنند و زندانی شوی. و می‌گویند: این شخص خائن است و بلایی به سر کشتی می آورد و ما را مسخره می‌کند. آنگاه مورد خنده و تمسخر مردم قرار می‌گیری. چون با ابراز تکبر و غرور که عاقلان آن را ضعیف می‌بینند و با ریا و ذلت مصنوعی، خود را در معرض خنده و مسخره دیگران قرارداده‌ای. مگر نمی‌بینی همه به تو می‌خندند و تو را حقیر و کوچک می‌شمارند و بعد از شنیدن این سخنان همان بیچاره به هوش آمد بار را در کشتی نهاد و بر آن نشست و گفت:

    خدا را شکر خدا از تقصیرت بگذرد مرا از سختی و خواری و زندان و مسخره دیگران نجات دادی...

    پس ای انسان دور از توکل عقلت را جمع کن و بهوش باش و مانند این مرد سر عقل بیا و به خدا توکل کن تا از نیازمندی و امداد خواستن از کائنات برهی، و از دلهره و اضطراب در مقابل حوادث رستگار شوی. و تا خود را از ریا و استهزاء و شقاوت ابدی و از زنجیر تنگناهای دنیا نجات بدهی.

    نکته چهارم:

    هر آینه ایمان انسان را به صورت انسان حقیقی درمی‌آورد، بلکه او را به صورت سلطان درمی‌آورد، از این رو وظیفه اساسی او عبارت است از: « ایمان به خدا و رو آوردن به سوی او)» در حالیکه کفر انسان را به صورت حیوان درنده و بی نهایت نا توان در می آورد. 

  • فهرست و منابع تحقیق مقاله نکاتی در مورد سعادت و شقاوت انسان

    فهرست:

    ندارد.
     

    منبع:

    ندارد.

تحقیق در مورد تحقیق مقاله نکاتی در مورد سعادت و شقاوت انسان, مقاله در مورد تحقیق مقاله نکاتی در مورد سعادت و شقاوت انسان, تحقیق دانشجویی در مورد تحقیق مقاله نکاتی در مورد سعادت و شقاوت انسان, مقاله دانشجویی در مورد تحقیق مقاله نکاتی در مورد سعادت و شقاوت انسان, تحقیق درباره تحقیق مقاله نکاتی در مورد سعادت و شقاوت انسان, مقاله درباره تحقیق مقاله نکاتی در مورد سعادت و شقاوت انسان, تحقیقات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله نکاتی در مورد سعادت و شقاوت انسان, مقالات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله نکاتی در مورد سعادت و شقاوت انسان ، موضوع انشا در مورد تحقیق مقاله نکاتی در مورد سعادت و شقاوت انسان
ثبت سفارش
عنوان محصول
قیمت