تحقیق مقاله شکاف های فرهنگی و تمدنی در ایران

تعداد صفحات: 31 فرمت فایل: word کد فایل: 24240
سال: مشخص نشده مقطع: مشخص نشده دسته بندی: علوم اجتماعی و جامعه شناسی
قیمت: ۱۰,۰۰۰ تومان
دانلود مقاله
  • خلاصه
  • فهرست و منابع
  • خلاصه تحقیق مقاله شکاف های فرهنگی و تمدنی در ایران

    فهم‌ عام‌ بطور معمول‌ قبول‌ می‌کند که‌ بین‌ امر سیاسی‌ و امر فرهنگی‌ رابطه‌یی‌ وجود دارد. برهمین‌ اساس‌ شکل‌ زندگی‌ سیاسی‌، اعم‌ از دخالت‌ در زندگی‌ هر روزه‌ و عملی‌ و رویدادهای‌ سیاسی‌ تا نوشتن‌ درباره‌ آن‌، آشکارا با انواع‌ گفتمان‌های‌ فرهنگی‌ همراه‌ می‌شود. چراکه‌ گفتمان‌های‌ سیاسی‌ خود شکلی‌ از گفتمان‌های‌ فرهنگی‌ است‌ و نمی‌تواند از این‌ حلقه‌های‌ ارتباطی‌ بگریزد. حتی‌ در برهه‌هایی‌ که‌ بیان‌ سیاسی‌ شکل‌ غالب‌ پیدا می‌کند )مثلاص در آستانه‌ یک‌ انقلاب‌( باز براحتی‌ می‌توان‌ ارتباط‌ بین‌ گفتمان‌های‌ فرهنگی‌ متنوع‌ و گفتمان‌ سیاسی‌ را کشف‌ کرد. به‌ عبارت‌ دقیق‌تر، اگر بخواهیم‌ مقایسه‌یی‌ را بین‌ یک‌ رویداد یا دخالت‌ در امر سیاسی‌ در یک‌ کشور خاص‌ با کشور دیگر قایل‌ شویم‌، باز بحث‌ به‌ شکل‌های‌ متنوع‌ زندگی‌ فرهنگی‌ در دو جامعه‌ کشیده‌ می‌شود.
    بنابراین‌ وقتی‌ می‌خواهیم‌ یک‌ انتخابات‌ در فرانسه‌ را با یک‌ انتخابات‌ در ایران‌ مقایسه‌ کنیم‌، خودبه‌ خود این‌ جنبه‌ فرهنگی‌ برجسته‌ خواهد شد.
    برای‌ مثال‌ چندماه‌ پیش‌ رفراندومی‌ در فرانسه‌ انجام‌ شد که‌ طی‌ آن‌ مردم‌ قانون‌ اساسی‌ اروپا را نپذیرفتند. برای‌ اینکه‌ این‌ رفراندوم‌ انجام‌ شود، ماه‌ها بحث‌ جدی‌ فرهنگ‌ درگرفت‌ و درباره‌ اساسی‌ترین‌ نکاتی‌ که‌ از همراهی‌ کشورها با هم‌ به‌ سوی‌ یک‌ اروپای‌ متحد پدید آمده‌ بود اظهار نظر شد. سوای‌ از نتیجه‌ انتخابات‌، مجموعه‌ بحث‌های‌ انجام‌ شده‌، سبب‌ بازنگری‌ در همه‌ نکته‌ها و سرفصل‌های‌ فرهنگی‌ و سیاسی‌ در فرانسه‌ شد. در جریان‌ این‌ رفراندوم‌، احزابی‌ که‌ ریشه‌ در جامعه‌ مدنی‌ داشته‌ و بارها در دگرگون‌ کردن‌ شکل‌ زندگی‌ مردم‌ نقش‌ آفرینی‌ کرده‌ بودند، دچار انشعاب‌ شدند، برخی‌ احزاب‌ از راست‌ افراطی‌ و چپ‌ افراطی‌ با هم‌ متحد شدند، رسانه‌ها بطور آزاد این‌ مباحث‌ را در جامعه‌ دامن‌ زدند و فضای‌ مناسب‌ برای‌ برگزاری‌ رفراندوم‌ را فراهم‌ کردند.
    در فرانسه‌ بخاطر فضای‌ فرهنگی‌ که‌ پیشتر پذیرفته‌ شده‌ بود و بخاطر پارادایم‌ سیاسی‌ مورد پذیرش‌ همه‌، یعنی‌ رعایت‌ قواعد بازی‌ و پذیرش‌ مسوولیت‌ شکست‌ هم‌ نظری‌ وجود داشت‌.
    حتی‌ احزاب‌ خیلی‌ افراطی‌ راست‌ هم‌ با پذیرش‌ این‌ پارادایم‌ دموکراتیک‌ وارد بازی‌ شدند و در این‌ شرایط‌، اگر کسی‌ به‌ عنوان‌ یک‌ ناظر بی‌طرف‌ این‌ رفراندوم‌ را نگاه‌ می‌کرد متوجه‌ می‌شد که‌ تنها با یک‌ زندگی‌ سیاسی‌ پیشرفته‌ که‌ محصول‌ دویست‌ سال‌ تجربه‌ و مبارزه‌ است‌، چنین‌ امری‌ قابل‌ تحقق‌ است‌.
    بنابراین‌ می‌توان‌ دریافت‌ که‌ در سایه‌ ارتباط‌ گفتمان‌های‌ فرهنگی‌ با یکدیگر و با گفتمان‌ سیاسی‌ است‌ که‌ یک‌ ملت‌ پیشرفته‌، تصمیمی‌ سیاسی‌ فرهنگی‌ می‌گیرد که‌ هم‌ برای‌ خود و هم‌ برای‌ اروپا موؤر است‌.
    در همین‌ حال‌، وقتی‌ رفراندوم‌ فرانسه‌ را، با انتخابات‌ ایران‌ مقایسه‌ می‌کنیم‌، متوجه‌ می‌شویم‌ که‌ در اینجا، این‌ ناممکن‌ بودن‌ ارتباط‌ گفتمان‌های‌ فرهنگی‌ متنوع‌ با گفتمان‌ سیاسی‌ است‌ که‌ ما را دچار مشکل‌ می‌کند. در نتیجه‌ متوجه‌ می‌شویم‌ که‌ ما فقط‌ با کمبودهای‌ سیاسی‌ روبرو نیستیم‌ بلکه‌ بیش‌ از هر چیز، مشکل‌ ما، مشکلی‌ فرهنگی‌ است‌ و لذا از این‌ به‌ بعد هم‌ باید برای‌ سلطه‌یابی‌ )هژمونی‌( فرهنگی‌ تلاش‌ کنیم‌.
    در این‌ باره‌ اگر بخواهیم‌ شخصا بحث‌ را بر روی‌ ایران‌ متمرکز کنیم‌، باید اذعان‌ کرد که‌ تاکنون‌ اکثریت‌ جامعه‌ نسبت‌ به‌ خواسته‌های‌ خود غالبا بی‌اعتنا بوده‌ یا اینکه‌ آنها را به‌ آینده‌یی‌ ناروشن‌ محول‌ کرده‌ است‌.
    برای‌ توضیح‌ این‌ مساله‌، بهتر است‌ که‌ به‌ تعریف‌ رایج‌ از فرهنگ‌ به‌ شکلی‌ دیگر نظر انداخت‌، یعنی‌ ما نیازمند آن‌ هستیم‌ که‌ آشکار کنیم‌ در زبان‌ فارسی‌ چه‌ مفهومی‌ از واژه‌ فرهنگ‌ فهمیده‌ می‌شود.
    برپایه‌ روایت‌های‌ موجود، تاکنون‌ ما چهار معنی‌ از فرهنگ‌ ساخته‌ایم‌. اولی‌ آن‌ معنی‌ است‌ که‌ از اوایل‌ قرن‌ بیستم‌، یعنی‌ از بعد از پیروزی‌ مشروطه‌ و بعد از سلطنت‌ رضاشاه‌ پدید آمد. بر طبق‌ این‌ تعریف‌، مفهوم‌ فرهنگ‌ و آموزش‌ با یکدیگر مترادف‌ است‌.
    هر چند برخی‌ زبانشناسان‌ معتقدند واژه‌ فرهنگ‌ در اصل‌ از پهلوی‌ آمده‌ و در زبان‌های‌ کهن‌ پارسی‌ سابقه‌ ندارد، اما آشکارا در زبان‌ فارسی‌ دری‌، فرهنگ‌ به‌ معنای‌ «آموزش‌» بسیار رایج‌ بوده‌ است‌ و در شعرهای‌ کلاسیک‌ قرن‌های‌ چهارم‌ تا هفتم‌ به‌ کرات‌ به‌ آن‌ بر می‌خوریم‌. به‌ نظر می‌آید کلمه‌ فرهنگ‌ در آغاز حکومت‌ رضاشاه‌ هم‌ در این‌ معنی‌ بین‌ روشنفکران‌ ایرانی‌ به‌ کار رفته‌ باشد و البته‌ وزارت‌ فرهنگی‌ هم‌ که‌ در آن‌ زمان‌ ایجاد شد در اصل‌ وزارت‌ آموزش‌ بود.
    اما معنای‌ دومی‌ که‌ به‌ کار می‌بریم‌، بیش‌ و کم‌ به‌ معنای‌ آدمی‌ است‌ که‌ دارای‌ یک‌ حد از دانش‌ تخصصی‌ باشد. این‌ معنا، تقریبا میان‌ همه‌ رواج‌ دارد. مثلا در همه‌ تاکسی‌های‌ تهران‌ می‌شنویم‌ که‌ این‌ ملت‌، فرهنگ‌ ترافیک‌ ندارد، بنابراین‌ فرهنگ‌ به‌ این‌ اعتبار، یعنی‌ دانایی‌ از یک‌ رشته‌ خاص‌.
    معنای‌ سومی‌ هم‌ که‌ در مورد فرهنگ‌ به‌ کار می‌رود، مفهوم‌ واژه‌نامه‌ است‌، مثل‌ فرهنگ‌ انگلیسی‌ به‌ فارسی‌، اما معنای‌ چهارم‌ که‌ معنای‌ مورد بحث‌ ما را تشکیل‌ می‌دهد، چگونگی‌ آموختن‌ فرد از جامعه‌ است‌. به‌ عنوان‌ مثال‌ اینکه‌ یک‌ کودک‌ چگونه‌ علم‌ و ادب‌ را از جامعه‌ فرا می‌گیرد، چگونه‌ نحوه‌ معاشرت‌ و غذا خوردن‌ را می‌آموزد و در نهایت‌ اینکه‌ چگونه‌ تمام‌ شئون‌ زندگی‌ عملی‌ آدمی‌ از طریق‌ اجتماع‌ آموخته‌ می‌شود.
    این‌ چهار روایت‌ از واژه‌ فرهنگ‌، وقتی‌ بیشتر می‌تواند به‌ درک‌ ما از ریشه‌ این‌ مفهوم‌ کمک‌ کند که‌ روایت‌ها و تعاریف‌ تمدن‌ غرب‌ را نیز از واژه‌ فرهنگ‌ مدنظر قرار دهیم‌.
    تا آنجا که‌ می‌دانیم‌ کلمه‌ فرهنگ‌ در قرن‌ پانزدهم‌ در انگلیس‌ و همزمان‌ در فرانسه‌ مورد استعمال‌ واقع‌ می‌شد.
    این‌ کلمه‌ در هر دو زبان‌ هم‌ در طول‌ یک‌ قرن‌ به‌ معنای‌ کشت‌ و زرع‌ و پرورش‌ به‌ کار رفت‌. تا اینکه‌ توماس‌ هابز، در کتاب‌ «لویاتان‌» از آن‌ یک‌ معنای‌ اجتماعی‌ استنباط‌ کرد و گفت‌ فرهنگ‌ عبارت‌ از کشت‌ دادن‌ اذهان‌ آدم‌ها و چگونگی‌ پیش‌ بردن‌ فکر آنها و در نهایت‌ بالغ‌ کردنشان‌ است‌.
    این‌ بحث‌ در طول‌ یک‌ قرن‌ بعد در ادبیات‌ انگلیس‌ مورد استفاده‌ واقع‌ شد تا آنکه‌ معنای‌ دیگری‌ از این‌ کلمه‌ ساخته‌ شد.
    در دوران‌ روشنگری‌ ولتر کتاب‌هایی‌ در شیوه‌ آداب‌ و اخلاق‌ ملت‌های‌ مختلف‌ نوشت‌ و اینطور استنباط‌ کرد که‌ مفهوم‌ فرهنگ‌ اتکا به‌ عقل‌ انسان‌ و کنار گذاشتن‌ خرافات‌ و رد کردن‌ همه‌ آن‌ چیزهایی‌ که‌ از سده‌های‌ میانی‌ باقی‌ مانده‌ ولی‌ در زندگی‌ عملی‌ ما به‌ کار نمی‌آید.
    این‌ معنی‌ از فرهنگ‌ همان‌ مفهومی‌ است‌ که‌ با شیوه‌ جدید زندگی‌ انسان‌ خردورز اروپایی‌ قرن‌ هجدهم‌ منطبق‌ است‌ و در واقع‌ همان‌ چیزی‌ است‌ که‌ فرانسوی‌ها به‌ آن‌ «تمدن‌» می‌گویند.
    برطبق‌ این‌ تعریف‌، تفاوت‌ آدم‌ با فرهنگ‌ نسبت‌ به‌ آدم‌ بی‌فرهنگ‌ در این‌ است‌ که‌ فرد بافرهنگ‌ می‌تواند بخردانه‌ به‌ مسائل‌ بنگرد و جنبه‌های‌ فلسفی‌ و عملی‌ را به‌ بحث‌ بگذارد ولی‌ آدم‌ بی‌فرهنگ‌ فقط‌ به‌ سویه‌ فنی‌ و عملی‌ کارها توجه‌ می‌کند. بعد از این‌ مباحث‌، نظریه‌ دیگری‌ مطرح‌ شد که‌ معتقد بود فرهنگ‌ها اختلاف‌های‌ اساسی‌ با یکدیگر دارند و در نتیجه‌، یک‌ نوع‌ از تمدن‌ از دیگر تمدن‌ها برتر است‌ که‌ آن‌ تمدن‌ برتر نیز تمدن‌ اروپایی‌ است‌.
    مدافعان‌ این‌ نظر عقیده‌ داشتند که‌ باید قوانین‌ کهن‌ و احکام‌ کتاب‌های‌ قدیم‌ را کنار گذاشت‌ و خرد عملی‌ آدم‌ را جایگزین‌ آن‌ کرد.
    این‌ تعریف‌ از فرهنگ‌ و تمدن‌ به‌ یک‌ معنی‌ هنوز هم‌ تعریف‌ مسلط‌ است‌. یعنی‌ بسیاری‌ عقیده‌ دارند که‌ بخش‌ با فرهنگ‌ جهان‌ نه‌ تنها مسلط‌ به‌ تکنیک‌ است‌ بلکه‌ درباره‌ تکنیک‌ می‌اندیشد و نه‌ فقط‌ مناسبات‌ اجتماعی‌ سالم‌تری‌ در میان‌ خود ساخته‌، بلکه‌ توانسته‌ مناسبات‌ عملی‌ را به‌ صورت‌ نظری‌ تبیین‌ کند. این‌ معنی‌ البته‌ مورد مخالفت‌ روشنفکران‌ قرن‌ نوزدهم‌ آلمان‌ قرار گرفت‌ و در نتیجه‌ معنای‌ دیگری‌ از فرهنگ‌ شکل‌ گرفت‌.
    این‌ معنای‌ دیگر را نخستین‌ بار «هردر» فیلسوف‌ آلمانی‌ پیش‌ گرفت‌. او معتقد بود که‌ نمی‌شود گفت‌ همه‌ جهان‌ به‌ یک‌ راه‌ فرهنگی‌ قدم‌ می‌گذارند و در این‌ راه‌ اروپا از همه‌ جلوتر است‌. «هردر» در بحث‌ خود به‌ شیوه‌های‌ متفاوت‌ زندگی‌ انسانها اشاره‌ داشت‌ و می‌گفت‌ این‌ شیوه‌های‌ متفاوت‌ آنقدر با یکدیگر اختلاف‌ دارند که‌ نمی‌توانیم‌ از یک‌ پدیده‌ واحد حرف‌ بزنیم‌.
    در نتیجه‌ در سه‌ دهه‌ آخر قرن‌ بیستم‌ یک‌ معنای‌ دیگری‌ هم‌ ساخته‌ شد که‌ در این‌ معنا، فرهنگ‌ برای‌ جمع‌، به‌ مثابه‌ تراوشات‌ و تمرین‌ معناسازی‌ قلمداد شد.
    یعنی‌ اگر در هر جمعی‌ افراد قادر شوند معناهای‌ مشترکی‌ از زندگی‌ اجتماعی‌ بسازند با هم‌، هم‌ فرهنگ‌ و همدل‌ هستند و اگر نتوانند این‌ کار را انجام‌ دهند، اعضای‌ جامعه‌یی‌ خواهند بود که‌ توانایی‌ ساختن‌ یک‌ فراشد معنایی‌ یکسان‌ را نداشته‌اند. البته‌ مشخا است‌ که‌ چنین‌ بیانی‌ آرمانی‌ است‌ و واضح‌ است‌ در جامعه‌یی‌ که‌ دچار شکاف‌های‌ طبقاتی‌، قومی‌، ملی‌ و جنسیتی‌ است‌ همه‌ یکسان‌ نیستند و نه‌ تنها همه‌ یکسان‌ نیستند، بلکه‌ حتی‌ یک‌ نفر را پیدا نمی‌کنید که‌ در همه‌ موارد یک‌ انسان‌ بسامان‌ و دارای‌ التزام‌ درونی‌ باشد. چرا که‌ برای‌ هر آدمی‌، لحظاتی‌ پیش‌ می‌آید که‌ انقلابی‌ است‌ و لحظاتی‌ پیش‌ می‌آید که‌ ارتجاعی‌ است‌، لحظاتی‌ محافظه‌کار است‌ و لحظاتی‌ اصلاح‌طلب‌. در نتیجه‌ در هر برهه‌یی‌ معناهایی‌ می‌سازد که‌ با معناهای‌ گذشته‌اش‌ تفاوت‌ می‌کند.
    برای‌ مثال‌ آدم‌هایی‌ را می‌بینیم‌ که‌ پیشرفتگی‌ فکر سیاسی‌ آنها به‌ معنای‌ پیشرفتگی‌ فکر جنسیتی‌شان‌ نیست‌. این‌ آدم‌ها می‌توانند در حالی‌ که‌ از دموکراسی‌ سیاسی‌ دفاع‌ می‌کنند، فدرالیزم‌ را نفی‌ کنند و به‌ آن‌ اعتنایی‌ نداشته‌ باشند. انواع‌ و اقسام‌ این‌ ناهمسانی‌های‌ درونی‌ هم‌ ممکن‌ است‌ در فرد شکل‌ بگیرد و هم‌ در جامعه‌.
    به‌ این‌ ترتیب‌، فرهنگ‌ آن‌ معنای‌ محکم‌ و ؤابت‌ و محوری‌ خود را از دست‌ می‌دهد و تبدیل‌ به‌ معنایی‌ می‌شود که‌ خیلی‌ به‌ زندگی‌ پراتیک‌ و عملی‌ آدم‌ها نزدیک‌ است‌ و بنابراین‌ تاویل‌های‌ مختلف‌ انسان‌ از زندگی‌ را در بر می‌گیرد.
    همچنین‌ در این‌ تعریف‌ از فرهنگ‌ هدف‌ این‌ نیست‌ که‌ بدانیم‌ فرهنگ‌ چیست‌ بلکه‌ کارکردهای‌ فرهنگ‌ موردنظر قرار می‌گیرد.
    نگاه‌ این‌ تعریف‌ مبتنی‌ بر این‌ است‌ که‌ فرهنگ‌ برای‌ هر قومیت‌، هر جنسیت‌، هر ملیت‌، یا حتی‌ هر گروه‌ خرده‌قومیتی‌ و جنسیتی‌ چگونه‌ اؤرگذاری‌ می‌کند.
    این‌ تعریف‌، افراد با فرهنگ‌ مشترک‌ را به‌ مثابه‌ اعضای‌ یک‌ جامعه‌ در نظر می‌آورد و براین‌ مبنا، فرد بیشتر به‌ کسانی‌ احساس‌ نزدیکی‌ می‌کند که‌ معناهای‌ نزدیک‌ به‌ وی‌ از زندگی‌ می‌سازد، یعنی‌ آن‌ تفاهم‌ فرهنگی‌ که‌ «هردر» به‌ آن‌ قایل‌ بود، در این‌ تعریف‌ قابل‌ مشاهده‌ است‌.
    در اینجا، اگرچه‌ فرهنگ‌ عامی‌ وجود ندارد، اما انسانها در ساختن‌ معناها همدیگر را می‌یابند و این‌ پیدا کردن‌ یکدیگر، در ساختن‌ معناهای‌ بعدی‌ به‌ یاری‌ هم‌ تاؤیرگذار است‌.
    در این‌ تعریف‌ ما همچنین‌ با گفتمان‌های‌ فرهنگی‌ سروکار داریم‌. یعنی‌ فرهنگ‌ انباری‌ نیست‌ که‌ همه‌ چیز در آن‌ ریخته‌ شده‌ باشد، بلکه‌ کارخانه‌یی‌ است‌ که‌ ما در آن‌ به‌ ساختن‌ معنا می‌پردازیم‌، فرهنگ‌ عبارت‌ می‌شود از اینکه‌ من‌ چگونه‌ در حال‌ ساختن‌ زندگی‌ خود به‌ جهان‌ می‌اندیشم‌.
    در این‌ فرآیند معناسازی‌ است‌ که‌ فرد خود را دارای‌ حقوق‌ اجتماعی‌ احساس‌ می‌کند. این‌ حقوق‌ بتدریج‌ مسائلی‌ را در بر می‌گیرد که‌ به‌ اعلامیه‌ جهانی‌ حقوق‌ بشر هم‌ خلاصه‌ نمی‌شود، بلکه‌ با توجه‌ به‌ فضای‌ تکاملی‌ زندگی‌ حقوق‌ افراد دایماص گسترش‌ می‌یابد.
    تعریف‌ اینچنینی‌ از فرهنگ‌، زندگی‌ سیاسی‌ مدرن‌ را برپایه‌ قرارداد اجتماعی‌ استوار می‌کند که‌ در آن‌ هیچ‌ حقی‌ نه‌ موروؤی‌ است‌ و نه‌ دایمی‌. بلکه‌ این‌ قرارداد اجتماعی‌ است‌ که‌ منش‌ قانونی‌ زندگی‌ مدرن‌ را تشکیل‌ می‌دهد.

    بنابراین‌ قرارداد، هر مسوولیتی‌ موقتی‌ است‌ و در موارد معدودی‌ که‌ انتخاب‌ مستقیم‌ ممکن‌ نباشد و نیاز به‌ نوعی‌ تخصا احساس‌ شود، هدف‌ براین‌ خواهد بود که‌ آن‌ سمت‌ را به‌ سوی‌ اجتماعی‌ شدن‌ سوق‌ دهند. یعنی‌ راهی‌ را باز کنند که‌ عاقبت‌ مردم‌ در آن‌ زمینه‌ هم‌ بتوانند رای‌ خود را ابراز کنند.
    این‌ تعریف‌ از فرهنگ‌، مهمتر از همه‌ استوار به‌ حق‌ اقلیت‌ است‌. اعتقاد به‌ رعایت‌ حق‌ اقلیت‌ها، احزاب‌ را می‌سازد. احزاب‌ برنامه‌های‌ صریح‌ و مستقیم‌ ارایه‌ می‌دهند، پارادایم‌ و قاعده‌ اصلی‌ بازی‌ را می‌پذیرند و نظام‌ سیاسی‌، نقشی‌ فرهنگی‌ نیز برای‌ همه‌ افراد قایل‌ می‌شود تا بتوانند بهتر بدانند و بهتر انتخاب‌ کنند.
    در نتیجه‌ انواع‌ و اقسام‌ رسانه‌های‌ آزاد رواج‌ می‌یابد و آنها آگاهی‌ رسانی‌ فرهنگی‌ را پی‌ می‌گیرند.
    با دانش‌ به‌ مولفه‌های‌ چنین‌ فرهنگی‌ در غرب‌، اگر بخواهیم‌ باز به‌ ایران‌ نقب‌ بزنیم‌، می‌بینیم‌ ما هم‌ در کشوری‌ زنگی‌ می‌کنیم‌ که‌ قرار است‌ با پدیده‌های‌ مدرن‌ اداره‌ شود، بنابراین‌ پدیده‌های‌ مدرن‌، زندگی‌ اقتصادی‌ و روابط‌ طبقاتی‌، جنسیتی‌ و ملیتی‌اش‌ شکل‌ گرفته‌ است‌. صدسال‌ است‌ که‌ وارد دنیای‌ مدرن‌تری‌ شده‌ است‌. از زمانی‌ که‌ متفکرینش‌ از تمدن‌ غرب‌ دفاع‌ می‌کنند تا حالا تاریخ‌ عجیب‌ و غریبی‌ از تعارض‌های‌ اجتماعی‌ را گذرانده‌ است‌.
    از جانبی‌ دیگر در کشوری‌ زندگی‌ می‌کنیم‌ که‌ 80 درصد اقتصاد در دست‌ دولت‌ بوده‌ است‌. اداره‌ امور همواره‌ به‌ یک‌ سازماندهی‌ تمرکزگرا احتیاج‌ داشته‌ است‌ و یک‌ اتفاق‌ ساده‌ اقتصادی‌ برای‌ به‌ سامان‌ رسیدن‌ چاره‌یی‌ جز طی‌ کردن‌ یک‌ ساختار بوروکراتیک‌ را نداشته‌ است‌. در این‌ شرایط‌ که‌ دولت‌ اختیار هشتاد درصد اقتصاد کشور را دارد

    ، هرجابه‌جایی‌ بزرگ‌ اجتماعی‌ مانند انقلاب‌ 57 اولین‌ لطمه‌اش‌ را به‌ بخش‌ خصوصی‌ می‌زند.بنابراین‌ همه‌ بخش‌های‌ خصوصی‌ ناچار می‌شوند از جنبه‌های‌ اصلی‌ تخصصی‌ خود بیرون‌ بروند در نتیجه‌ بارها چند شغلی‌ می‌شوند. یعنی‌ برای‌ مثال‌ در حالی‌که‌ فردی‌ صاحب‌ یک‌ کارخانه‌ تصفیه‌ پنبه‌ است‌، در شهرستان‌ خود، به‌ توزیع‌ مواد غذایی‌ هم‌ می‌پردازد. چنین‌ اتفاقی‌ فساد اقتصادی‌ را تولید می‌کند که‌ علت‌ اصلی‌اش‌، به‌ رسمیت‌ شناخته‌ نشدن‌ قطعی‌ حق‌ حاکمیت‌ افراد است‌.

  • فهرست و منابع تحقیق مقاله شکاف های فرهنگی و تمدنی در ایران

    فهرست:

    ندارد.
     

    منبع:

     

    http://www.iran-emrooz.net/index.php?/farhang/print/3580
    http://www.iran-emrooz.de/archiv/alamdari/alamdari810522.html
    http://www.forough.net/20/pezhman.ht

تحقیق در مورد تحقیق مقاله شکاف های فرهنگی و تمدنی در ایران, مقاله در مورد تحقیق مقاله شکاف های فرهنگی و تمدنی در ایران, تحقیق دانشجویی در مورد تحقیق مقاله شکاف های فرهنگی و تمدنی در ایران, مقاله دانشجویی در مورد تحقیق مقاله شکاف های فرهنگی و تمدنی در ایران, تحقیق درباره تحقیق مقاله شکاف های فرهنگی و تمدنی در ایران, مقاله درباره تحقیق مقاله شکاف های فرهنگی و تمدنی در ایران, تحقیقات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله شکاف های فرهنگی و تمدنی در ایران, مقالات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله شکاف های فرهنگی و تمدنی در ایران ، موضوع انشا در مورد تحقیق مقاله شکاف های فرهنگی و تمدنی در ایران
ثبت سفارش
عنوان محصول
قیمت