تحقیق مقاله نمایشنامه نوشدارو قبل از مرگ سهراب

تعداد صفحات: 9 فرمت فایل: word کد فایل: 6959
سال: مشخص نشده مقطع: مشخص نشده دسته بندی: ادبیات فارسی
قیمت قدیم:۷,۰۰۰ تومان
قیمت: ۵,۰۰۰ تومان
دانلود مقاله
کلمات کلیدی: رستم - سهراب - نمایشنامه - نوشدارو
  • خلاصه
  • فهرست و منابع
  • خلاصه تحقیق مقاله نمایشنامه نوشدارو قبل از مرگ سهراب

    نقش آفرینان: رستم، قدی (نوکر رستم) و سهراب

    سهراب پسر جون، شیک پوشی است که وارد می شود در حالی که تعدادی سی دی به همراه دارد و مشغول فروختن آنها است.

    سهراب: سی دی، سی دی، MPTR- تصویری، هندی، دوبله، زیر نویس، زبان اصلی، سی دی، سی دی

    ناگهان رستم و نوکر که از سر کار بنایی می آیند و می خواهند سر قراری که آدرس را به آنها داده بودند برسانند، نوکر راه را برای رستم که سوار بر دوچرخه است و ابزار را به ترک آ« گذاشته است باز می کند.

    نوکر: یا الله، یا الله، راه رو باز کنید، بفرما اوستا، آقا بکش کنار، یا الله

    رستم و نوکر بعد از دور زدن دوچرخه را گوشه ای پار می کنند.

    رستم: به به، آقایون، خانم ها سلام.

    شاگرد: سلام، سلام، سلام

    رستم: ببخشید، همهی شما هام مثل ما اینجا قرار دارید،یا اینکه دعوتتون کردن؟

    سهراب: به سوی آنها می رود: سلام آقا

    رستم: سلام

    سهراب: آقا سی دی دارم.

    رستم: چه سی دی هایی؟

    سهراب: شوی ترکی، فارسی، عربی، فیلم اکشن دوبله، زیر نویس، زبان اصلی، ام پی تری

    رستم: داداش من وایسا، یه کم برو اونور

    سهراب: بفرما

    رستم: آقایون و خانم های محترم، این آقا قدی که می بینید (قدی مثل یک قهرمان تعظیم می کند) یه پا هنرمنده، هم صوتی، هم تصویری و هم صوتی تصویری، حضار می خواین یه گوشه از هنرنمایی این آقا قدی رو تماشا کنند. پس یه کف به افتخارش بزنید. قدی جان یه تیکه صوتی بیا.

    نوکر: می خواند

    رستم: کافیه، حالا یه تیکه تصویری بیا (قدی می رقصد)

    رستم: کافیه جونم، حالا یه تیکه صوتی تصویری بیا (قودی هم می خواند و هم می رقصد)

    سهراب: (با صدای بلند می خندد) وایسا آقا، جمع کن این دلقک بازیارو

    رستم: چی؟ چی فرمودی؟

    سهراب: البته آقا سی دی های دیگه هم دارم که خواهانش باشید

    رستم: مثلا چه سی دی هایی؟

    سهراب: این ورو آن ور دیدی می زند. ببخشید گوشتونو بیارید (رستم گوشش را به او نزدیک می کند و او دو گوش او حرفی می زند)

    رستم (عصبانی): ها، تف به روت بی حیا

    شاگرد: توف به روت نفهم

    رستم: بی حیا، بی آبرو این چه سی دی های که می فروشی

    شاگرد: توف به روت توف

    سهراب: إ، آقایون چرا اینجوری می کنید، شما ها که فرهنگ ندارید برید بذارید به کاسبیم برسم.

    نوکر دست رستم را می گیرد و او را به گوشه ی می کشد.

    شاگرد: اوستا، من به این پسر مشکوکم

    رستم: چی؟

    شاگرد: اوستا این پسر شبیه همون تورانیه

    رستم: کدوم تورانی؟

    شاگرد: همون که دنبالش اومدیم اینجا

    سهراب که حرف های آن دو را شنیده که میان حرف های آنها پرید

    سهراب: کی اسم توران رو به زبون آورد

    رستم: من بودم جوجه

    سهراب: از مادر زاده نشده کسی که اسم نامزد من توران رو به زبون بیاره

    رستم: یه جوری توران توران می کنه کسی ندونه فکر می کنه ماهه شب چهاردهه

    سهراب: نه، اون ایران خانوم سیاه شما خوشگله که برای رفتن به بیرونن کلی سرخاب سفید آب می زنه به صورتش

    رستم: مواظب حرف زدنت باش بچه، در مورد ایران خانم ما اینجوری حرف نزن

    سهراب: ایران، ایران، تورانی عزیز جونم، صد می ارزه به ایران سیاه تو

    رستم: یه تار موی ایرانو به هزار تا خوشگل مثل توران تو نمی دم (به بغل نوکر می پرد)

    رستم و نوکر: دو دورو دودود ایران، دو دورو دود ایران.

    سهراب: ببخشید آقا حالا شما کی هستید؟

    رستم: من؟

    سهراب: بله؟

    رستم: قدی این آقا می خواد بدونه بنده کی هستم

    شاگرد: اوستا بهش بگم؟

    رستم: آره، وسایل رو آماده کن (نوکر استانبول را می آورد، رستم سر بند را می بندد و نوکر او را گرم می کند)

    رستم: من، من (با فشار استانبولی را بالا می برد و نوکر تشویق می کند) من پهلوان ایران زمین رستم دستانم

    شاگرد: ماشاالله اوستا، باریکلا اوستا

    سهراب: پاشید جمع کنید این دورگیری هارو، خجالت بکش این چه بساتیه

    رستم عصبانی می شود و چمچه بدست می گیرد

    رستم: جوون من نون بازوی خودم رو می خورم، صد تا مثل تو رو حریفم، نمی خوام باهات بجنگم، برو به زندگیت برس

    سهراب: چی می گی پیرمرد

    رستم: چنانت بکوبم به خاک و به سنگ    دگر نشنود گوش تو دنگ و فنگ

    رستم: قدی طناب هارو بیار پیداش کردیم باید بگیریمش

    شاگرد: چشم اوستا (طناب ها را می آورد و هر کدام از یک سو طناب می اندازند و با زور سهراب را به زمین می زنند

    شاگرد: اوستا گرفتیم

    سهراب: بابا این چه وحشی بازیه، ولم کنید بابا، أه

    رستم به او نگاه می کند: پسر چرا رنگت پریده، چرا عرق کردی، حالت خوبه؟

    سهراب: ولم کنید.

  • فهرست و منابع تحقیق مقاله نمایشنامه نوشدارو قبل از مرگ سهراب

    فهرست:

    ندارد.
     

    منبع:

    ندارد.

تحقیق در مورد تحقیق مقاله نمایشنامه نوشدارو قبل از مرگ سهراب, مقاله در مورد تحقیق مقاله نمایشنامه نوشدارو قبل از مرگ سهراب, تحقیق دانشجویی در مورد تحقیق مقاله نمایشنامه نوشدارو قبل از مرگ سهراب, مقاله دانشجویی در مورد تحقیق مقاله نمایشنامه نوشدارو قبل از مرگ سهراب, تحقیق درباره تحقیق مقاله نمایشنامه نوشدارو قبل از مرگ سهراب, مقاله درباره تحقیق مقاله نمایشنامه نوشدارو قبل از مرگ سهراب, تحقیقات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله نمایشنامه نوشدارو قبل از مرگ سهراب, مقالات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله نمایشنامه نوشدارو قبل از مرگ سهراب ، موضوع انشا در مورد تحقیق مقاله نمایشنامه نوشدارو قبل از مرگ سهراب
ثبت سفارش
عنوان محصول
قیمت