▪ چند نوع تیم وجود دارد؟
▪ دلیل اهمیت تیمها چیست و چرا در اقتصاد الکترونیکی و نوین جهانی اهمیت بیشتری یافتهاند؟
مفهوم کار تیمی در حقیقت آنقدر ساده است که اغلب مردم فهم آن را بسیار عادی میپندارند. و همین مسئله که آنها با این فرض، کار تیمی انجام میدهند مشکلساز است چرا که آنها در اصل کار گروهی انجام میدهند. به طور معمول هر کس تجربهی حضور در یک جلسه و ایفای نقش در آن و یا مواجهه با یک گروه جدید از همکاران و انجام کار جمعی را داشته است اما اینها صرفاً مثالهایی از گروههای کاریاند.
شاید بهترین توصیف از تفاوت بین این دو مفهوم توسط Jon R. Katzenbach و K. smith بیان شده باشد. آنها نظریهی خود را با بررسی مفهوم پیچیدهی واژهی تیم آغاز میکنند:
دلیل توصیف واژهی "تیم" چیست؟ دلیل اول مشخص کردن منظور ما از واژهی تیم است چرا که این واژه برای افراد مختلف معانی گوناگونی دارد. ذهن برخی از شنیدن این واژه به ورزش، مربیگری، و تمرینهای سخت برای پیروزی و قهرمانی در یک رشتهی خاص کشیده میشود. برخی نیز به ارزشهای کار تیمی همچون مشارکت، همکاری، و کمک به یکدیگر توجه میکنند. برخی دیگر فکر میکنند هر گروهی که با یکدیگر کار میکنند، یک تیم هستند و ذهن بعضیها هم در وهلهی اول به مشارکت دو نفر همچون ازدواج و یا شراکتهای کاری معطوف میگردد". آنها بدین ترتیب مابین یک تیم واقعی و آنچه که آن را «صرف یک گروه از افراد با هدفی مشخص» میدانند تفاوت قائل میشوند:
"یک تیم به تعداد کمی از افراد گفته میشود که دارای مهارتهای تکمیلکنندهی یکدیگر بوده و دارای مقاصد، اهداف، و رویکردی مشترکاند که بر مبنای آنها به هم پیوند میخورند و به یکدیگر تکیه میکنند."
بنابر بر نظر koutzenback و Smith اعضای تیم به یکدیگر وابستهاند و این بدین معنی است که عدم فعالیت یک عضو از تیم باعث عدم انجام کار تیمی میشود. در واقع کار آنها اثر متقابل بر یکدیگر میگذارد. اما به عکس، گروههای کاری، گروهی از افراد هستند که با یکدیگر کار میکنند و از راهنمایی یک نفر بهره میبرند. کار شخصی در آنها بیشتر نمود دارد؛ مانند کار حرفهای وکلا. کاتنزباخ و اسمیت گروههای کاری "تک رهبر" را اینگونه توصیف مینمایند:
"اگر فرصت و یا نیاز عملکردی مهمی که لازمهی تیم شدن است وجود نداشته باشد، آن را گروه مینامند. اعضا در ابتدا برای تبادل اطلاعات، مشارکت میکنند و با سعی فراوان از دیدگاههای خود برای تصمیمگیری در جهت کمک به همگروهیها در راستای فعالیتشان بهره میگیرند. در واقع، هیچ قصد، هدف عملکردی، و یا محصول مشترکی وجود ندارد که مستلزم رویکرد تیمی یا مسئولیت متقابل باشد.
طبق گفتهی کاتزنباخ و اسمیت، شش اصل برای کار تیمی وجود دارد:
▪ تعداد کم افراد (کمتر از ۱۲ نفر(
▪ مهارتهای تکمیل کننده
▪ نیت مشترک
▪ پذیرش رویکرد کاری توسط تمام اعضای تیم
▪ مسئولیت و پاسخگویی همگانی
اتریشیا، جی آدِسو نیز فهرستی از آنچه که یک تیم به وجود میآورد را به قرار زیر بیان کرده است:
▪ هدفها را مشخص میسازد.
▪ مشکلات را بررسی و حل مینماید.
▪ راهحلها را اجرا میسازد.
▪ خود را مسئول نتایج میداند.
به نظر او مهم این است که واژهی تیم را بر مبنای نتایج حاصل از آن تعریف کنیم؛ به عبارت دیگر بهتر است بگوییم تیم چه میکند، تا بگوییم تیم چیست. بعضیها سعی میکنند که نفس واژهی تیم را معنا کنند و این در حالی است که تیم، واژهی ایهامبرانگیزی میباشد. ممکن است که شما در یک تیم با روحیهی بالا باشید اما به راستی نمیدانید که هدف آن و نتیجهی احتمالی آن چه میباشد. بنابراین بهتر است که توجه خود را به آنچه که در مورد تیم میگوییم معطوف سازیم. سه نتیجهی کلیدی زیر، راهنمای ما خواهد بود:
▪ بیش از دو نفر درگیر در کاراند.
▪ این افراد در مورد آنچه که سعی در رسیدن بدان دارند و نیز دلیل آن، درک روشنی دارند.
▪ آنها میدانند که بدون همکاری، هیچ شانسی برای رسیدن به هدف نخواهند داشت.
برای کار تیمی این تهدیدات وجود دارد اما در بعضی از مواقع تیمها از این سطح از فعالیت فراتر رفته و تبدیل به تیمهای با قدرت اجرایی بالا میشوند. در این مورد کاتزنباخ و اسمیت اینگونه میگویند:
"تیم در واقع به یک گروه کاری گفته میشود که تمامی شرایط یک تیم واقعی را داراست و اعضای آن کاملاً به شکوفایی و موفقیت یکدیگر متعهد هستند. این تعهد معمولاً منجر به رشد تیم میگردد. تیمی که دارای قدرت اجرایی بالا است، مشخصاً تمامی کارها را بهتر از تیمهای دیگر انجام میدهد و تمام انتظارات منطقی اعضا را برآورده میسازد".
آنها اذعان میکنند که از این نوع تیمها نمونههای زیادی وجود ندارد اما به عنوان "الگوهای عالی" برای تیمهای واقعی بالقوه مطرح میباشند.
آدسو بیان میدارد که تیمهایی که عملکرد بالایی دارند باید دارای ویژگیهایی باشند که آنها را از تیمهای معمولی متمایز میسازد:
▪ سطوح بالای ارتباطی
▪ اطمینان و اعتماد
▪ خوشبینی
▪ انتظارات بالا از یکدیگر
▪ مشارکت همهی اعضا
▪ تعهد به اهداف مشترک
اغلب، این عوامل از جمله عوامل احساسی و یا روانشناختی هستند و در قالب دستورالعملها و ساختارهای کاری نمیگنجد.
این موشکافی از معنای تیم درست ممکن است شبیه آن باشد که برای شکستن یک گردو از چکش بتنکن استفاده کنید. همهی ما میدانیم که تیم چیست و همه در آن بودهایم و احساس در یک تیم بودن را لمس کردهایم. پس چرا مهم است که آن را نقد کنیم؟ پاسخ این است که گرچه همه از واژهی تیم، چیزی استنباط میکنیم اما هنوز موفق به استفادهی آن در سازمان خود نشدهایم. اینچنین تعاریفی آنقدر ساده و پیش پا افتاده به نظر میرسند که ما آنها را عادی میپنداریم و از افراد انتظار داریم که آنها را به کار گیرند. هاروی راپینز و مایکل فینلی در آخرین کتابشان "چرا تیمها موفق نیستند" به بیان راز و رمز کار تیمی میپردازند و سادهترین تعریف ممکن را ارائه میدهند:
"تعریف تیم آسان است. به افرادی که با یکدیگر کار میکنند یک تیم گفته میشود. میتواند یک تیم هاکی باشد که از خود بازی قدرتمندی نشان میدهد، یا یک تیم پژوهشی که سرگرم گرهگشایی و حل یک معمای عقلی است، و یا یک تیم نجات که سرگرم نجات کودکی از زیر آوار میباشد، و یا خانوادهای که در حال سازندگی زندگی خود است. نکته مهمی که تیم را میسازد همین بخش با هم بودن آن است".
ممکن است برخی از صاحبنظرانی که از آنان نام بردیم با این نظر مخالف باشند و عقیده داشته باشند که تنها با هم بودن، یک امر احساسی است، در حالی که آنچه که مهم است قسمت هدفمند بودن تیم است که منجر به نتیجهی مورد نظر میگردد. اما باز هم بنابر اذعان آنهایی که در تیم فعالیت داشتهاند، این بخش، یعنی احساس تشریک مساعی، بسیار حیاتی و مهم میباشند.